بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
در مورد انقلابهاي اجتماعي يك سؤال اساسي مطرح است و آن اينكه آيا واقعا اين انقلابها ماهيتا با هم تفاوت دارند يا نه با آنكه شكلهاي انقلابها مختلف است اما ماهيت همه آنها يكي است ؟ اجمالا در اينجا اشاره ميكند.كه برخي ، همه انقلابها را از يك اصل و يك ريشه ميدانند كه آن عبارتست از تقسيم جامعه بدو قطب مرفه و محروم ، استثمارگر و استثمار شده ، و خود اين وضع نيز ريشه اي در كار مجسم يعني ابزار توليد از يك طرف و روابط توليدي و توزيعي از طرف ديگر دارد لازمه اين نظريه اين كه نوعي رشد هماهنگ ميان نهادهاي اجتماعي اعم از صنعتي ، فلسفي ، ادبي ، قضايي ، فرهنگي ، مذهبي ، اخلاقي و وجود داشته باشد زيرا ريشه همه اين نهادها كار مجسم است و اوست كه آنها را به دنبال خود ميكشاند عليهذا امكان ندارد.كه في المثل جرياني مذهبي يا فلسفي يا هنري كه در مرحله اي از تكامل ابزار توليد پديدار ميشود ، كاملتر و يا برابر با همين نوع جريانها در مرحله اي كاملتر و برتر از تكامل ابزار توليد باشد . نقطه مقابل اين نظريه نظريه ايست كه اولا براي انقلاب ماهيت هاي مختلف و متفاوتي قائل است و قهرا همه انقلابها حت. يعني با نفي غير خدا ، در مفهوم توحيد اسلامي تمرد ، عصيان ، و حتي .