پیرامون انقلاب اسلامی نسخه متنی

This is a Digital Library

With over 100,000 free electronic resource in Persian, Arabic and English

پیرامون انقلاب اسلامی - نسخه متنی

مرتضی مطهری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

كلام لطيف را فرمود كه : ان فن العدل سعة اگر ظرفي باشد كه همه گروهها و همه افراد را در خود بگنجاند و رضايت همه را بدست آورد ، آن ظرف عدالت است اگر كسي با عدالت راضي نشد ظلم او را راضي نميك.

يعني خيال نكنيد آن كسانيكه از عدالت ناراضي ميشوند اگر من عدالت را كنار بگذارم و بجاي آن ظلم را انتخاب كنم ، آنها راضي خواهند شد نه اگر من بخواهم حرص او را ارضاء كنم او باز هم حريصتر ميشود مرز ، همان عدالت است اشتباه ا.

كه مرز عدالت را بنفع كسي بشكنم تا او راضي بشود . امير المؤمنين صراحت به خرج داد سياست او صريح بود نميخواست كاري را كه ميخواهد بكند در دلش مخفي نگه دارد و بگويد فعلا حرف صريحي نزنم تا اين مردم كه امروز آمدند و با ما بيعت كردند ، خيال كنند كه اين نظم موجود ، همانطوري كه هست حفظ ميشود ولي بعد كه روي كار سوار شديم برنامه هائي را كه ميخواهيم اجرا ميكنيم در نگاه علي معناي اين عمل اغفال است بهمين جهت است كه بالصراحه اعلام ميكنداي كسانيكه امروز با من بيعت ميكنيد ، بدانيد كه من شما را اغفال نمي كنم، برنامه حكومتي من چنين است. با اعلام اين برنامه از همان روزهاي اول مخالفت با حكومت علي ( ع ) آغاز شد اولين مخالفت رسمي در شكل جنگ جمل متجلي گرديد طلحه و زبير ، دو شخصيت خدمتگزار اسلام در زمان پيامبر بود.

ولي در دوره عثمان بدليل وضع مخصوص دستگاه خلافت و رشوه هاي كلاني كه عثمان به آنها ميداد ، به صورت ثروتمندان بزرگي در آمده بودند و حالا اينها ميديدند كه علي قصد مصادره اموالشان را دارد زبير كه هر وقت بيت المال تقسيم ميشد ، سهمش از ده ، بيست هزار دينار كمتر نبود ، حالا ميديد علي موقعي كه بيت المال ر.

تقسيم مي كند ، براي او سه يا چهار دينار ميدهد ، و همان مقدار هم به غلام او و اين مسئله البته براي زبير قابل تحمل نبود براي طلحه نيز وضع به همين منوال بود به اين ترتيب ايندو مقدمات جنگ جمل را فراهم كردند . بدنبال جنگ جمل ، جنگ صفين بپا شد معاويه كه از بستگان عثمان بود ، حدود بيست سال فعال مايشاء و حاكم مطلق منطقه سوريه بود و در اين مدت توانسته بود پايه هاي حكومتش را به اندازه كافي مستحكم كند علي ( ع ) بعد از بيعت فرموده بود من به هيچ وجه حاضر نيستم پاي ابلاغ معاويه را امضاء كنم و او بايد بر كنار شود مصلحت انديشان ميگفت.

آقا بطور موقت هم كه شده مدتي او را بر سر كار نگه داريد فرمود هرگز اين كار را نميكنم و به دنبال اين پاسخ ، معاويه جنگ صفين را به راه انداخت . بدنبال جنگ صفين جنگ خوارج بر پا شد ، كه ماجرايش را همه كم و بيش ميدانيد نتيجه اين .

كه در مدت چهار سال و چند ماه خلافت علي به علت حساسيتي كه حضرت در امر عدالت داشت ، دائما در حال مبارزه بود و آني راحتش نميگذاشتند او حكومت را براي اجراي عدالت ميخواست و همين شدت عدالتخواهي بالاخره منجر به شهادتش در محراب ش.

دوره خلافت براي علي ( ع ) از تلخترين ايام زندگي او به حساب ميايد ، اما از نظر مكتبش او موفق شد بذر عدالت را در جامعه اسلامي بكارد اگر علي ( ع ) بجاي آن دوره كوتاه ، بيست سال خلافت ميكرد در حاليكه نظام زمان عثمان همچنان باقي مي ماند امروز نه اسلام باقي مانده بو.

نه علي ( ع ) ، نه نهج البلاغه و نه اسمي از عدالت اسلامي علي هم خليفه اي ميشد در رديف معاويه . روش علي ( ع ) بوضوح بما مياموزد كه تغيير رژيم سياسي و تغيي.

و تعويض پستها و برداشتن افراد ناصالح و گذاشتن افراد صالح به جاي آنها بدون دست زدن به بنيادهاي اجتماع از نظر نظامات اقتصادي و عدالت اجتماعي ، فايده اي ندارد و اثر بخش نخواهد بود به علي ( ع ) ميگفتند قانون كه عطف بماسبق نمي كند شما هر كاري ميخواهيد بكنيد ، بكنيد ولي از امروز به بعد ميخواهي رعايت عدالت بكني ، رعايت مساوات بكني بسيار خوب ، ولي از امروز آنچه كه در زمان خليفه پيشين صورت گرفته است مال سابق است و ارتباطي به دوران حكومت شما ندارد . و علي ( ع ) در جواب همه اين به اصطلاح نصيحتها ميفرم.

: نخير ، قانون الهي عطف بما سبق مي كند ، ان الحق القديم لا يبطله شيئي حق كهنه را چيزي نميتواند باطل كند وقتي بر من ثابت است حق اين است و باطل آن ، ولو سالها از روي آن گذشته فرقي نمي كند ، من بايد حق را به موضع اصليش بر گردانم.

در مورد وضع آينده انقلاب اسلامي خودمان يكي از اساسي ترين مسائل ، همين مسئله عدالت اجتماعي است در اينمورد اين سؤال اساسي مطرح است كه از عدالت اجتماعي اسلام چه برداشتي داريم ، چون برداشتها در مورد عدالت اجتماعي بسيار متفاوت اس.

يك عده تصورشان از عدالت اجتماعي اين است كه همه مردم در هر وضع و شرايطي هستند و هر جور در جامعه عمل ميكنند و هر استعدادي دارند ، اينها بايد عينا مثل يكديگر زندگي كنند از ديد اين دسته عدالت اجتماعي به اين معني است كه مثلا اگر لباس ميپوشيم.

لباس همه بايد يكسان باشد اگر شما لباس از پارچه پشمي ميپوشم ، شما هم بايد پارچه پشمي به تن كنيد از ديد اين دسته همه افراد در واقع نوعي جيره بندي ميشوند . هم.

بايد به اندازه استعدادشان كار كنند ولي هر كس به اندازه احتياجش بايد درآمد داشته باشد ممكن است استعداد من نصف استعداد كار شما باشد ، ولي من دو برابر شما عائله داشته باشم از اين جهت من بايد دو برابر شما درآمد داشته باشم اين برداشت از عدالت اجتماعي ، " اجتماعي " محض اس.

يعني فقط روي جامعه فكر مي كند براي فرد فكر نمي كند فرد در اين بينش اصالتي ندارد فقط جامعه وجود دارد ، جامعه كار مي كند و جامعه بايد خرج كند . نوع ديگر برداشت از عدالت اجتماعي ، برداشتي است كه روي فرد و اصالت و استقلال او فكر مي كند اين نظر مي گويد.

بايد ميدان را براي افراد بازگذارد و جلوي آزادي اقتصادي و سياسي آنها را نبايد گرفت هر كس بايد كوشش كند ببيند چقدر درآمد ميتواند داشته باشد و آن درآمد را به خود اختصاص دهد ديگر به فرد مربوط نيست كه سهم ديگري كمتر است يا بيشتر البته جامعه در نهايت امر بايد براي آنكه افراد ضعيف باقي نمانند ، از طريق بستن ماليات بر اموال افراد غني زندگي افراد ضعيف را در حدي كه از پا در نيايند تامين كند . اينجاست كه ميان دو مسئله مهم ، يعني عدالت اجتماعي از يك سو و آزادي فرد از سوي ديگر ، تناقضي بوجود ميايد البته اينجا منظور آزادي فعاليت اقتصادي همراه با آزادي عملكرد سياسي اس.

اگر بنا شود عدالت اجتماعي آنگونه باشد كه در آن فقط جمع مطرح باشد و بس ، آزادي فرد را لااقل در بخشي از آن بايد مدفون تلقي كرد و اگر آزادي اقتصادي بخواهد محفوظ بماند ، ديگر عدالت اجتماعي با مفهومي كه گروه اول انتظار دارد ، عملي نخواهد بود . در دنياي امروز گرايش به يك حالت حد وسط پيدا شده است ، شايد به تقريب بتوان گفت در اين زمينه در كنار دو دنياي كمونيز.

و كاپيتاليزم ، دنياي سومي درشرف تولد است كه ميتوان آن را نوعي سوسياليزم ( 1 ) ناميد اين گرايش تازه ميخواهد آزادي افراد را محفوظ نگه دارد ، و از اين رو مالكيت خصوصي را در حد معقولي ميپذيرد و هر مالكيتي را مساوي با استثمار نميدان.

و حتي مي گويد عدالت اجتماعي در شكل اول خودش نوعي ظلم است ، زيرا از آنجا كه محصول كار هر كس به خودش تعلق دارد ، وقتي بيايند به زور نيمي از محصول يك فرد را ، ولو به دليل اينكه خرج ديگري بيشتر است از او بگيرند.

اين امر خود عين بيعدالتي است استثمار در هر شكلش غلط است اگر من شما را بكار گماشته باشم و قسمتي از محصول كار شما را بخود اختصاص بدهم شما را استثمار كرده ام و اين ظلم است اما اگر من به ميل خودم از مال و حاصل دسترنج خودم به ديگري بدهم اين عين انسانيت و رشد يافتگي ا.

سرمايه داري از آن جهت محكوم است كه در بطن خود استثمار را پرورش ميدهد سرمايه داري تمام بهره را به سرمايه اختصاص ميدهد و اين امر ايجاد نا برابري مي كند . به اين ترتيب شعار اين گرايش جديد اين است كه : بيائيد راهي اتخاذ كنيم تا بتوانيم جلو استثمار را بكلي بگير.

بدون اينكه شخصيت ، اراده و آزادي افراد را لگدكوب كرده باشيم كوشش كنيم انسانها به حكم رقاي انسانيت ، به حكم معنويت و شرافت روحي و درد انسان داشتن ، خود مازاد مخارج خود را به برادران نيازمند شان تقديم كنن.

نه اينكه دارائيشان را به زور از آنها بگيريم و به ديگران بدهيم اين انديشه كه تعبير غربي آن سوسياليزم اخلاقي است چيزي است كه اسلام هميشه در پي تحقق آن است اما بر خلا.

1 - تفاوت اين نوع سوسياليزم ، با كمونيزم كه آنهم خود را سوسياليزم مينامد ، اين است كه اين سوسياليزم به اصطلاح دمكراتيك و انقلابي و اخلاقي است .

/ 80