پیرامون انقلاب اسلامی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

پیرامون انقلاب اسلامی - نسخه متنی

مرتضی مطهری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

اگر بنا شود تعلق اشياء به انسان ، هيچ نظامي و قانوني نداشته باشد و عدالت در آن رعايت نگردد رابطه دروني هم بي ترديد بهم ميخورد اينجا اين آيه قرآن كه پيامبر اسلام در بسياري از نامه هايش - خطاب به سران كشورهائي كه آنها را به اسلام دعوت ميكرد - مينوشت ، شايسته توجه و دقت است . قل يا اهل الكتاب تعالوا الي كلمة سواء بينا و بينكم الا نعبد الا الله و لا نشرك به شيئا و لا يتخذ بعضنا بعضا اربابا من دون الله ( سوره آل عمران - آيه 64 ) اي اهل كتاب بيائيد از آن كلمه حق كه ميان ما و شما يكسان است پيروي كنيم ، كه بجز خداي يكتا را نپرستيم و چيزي را با او شريك قرار ندهيم و برخي را بجاي خدا به ربوبيت تعظيم نكنيم . . . معمولا دعوت به اين صورت است كه كسي ديگري را بسمت آنچه كه خود دارد ، ميخواند مثل اينكه دو ملت يكي عرب و يكي فارس ، يك وقت ملت عرب دعوت مي ك.

كه اي مردم فارس بيائيد متحد شويم و منظورش اينست كه بيائيد زبان ما را بگيريد و به رنگ ما در بيائيد اما قرآن مي گويد ، يك سخن است كه رنگ هيچكس را ندارد نه رنگ يك گروه خاص ، نه رنگ يك ملت يا مكتب ، و آن سخن خداست خدائي كه هم خالق ماست و هم خالق شما.

رحمتش به شما همانند رحمتش بما است لطفش به همان شكلي كه شامل ما ميشود ، شامل شما نيز ميگردد قوانيني كه خلقت بر اساس آن قوانين جريان پيدا مي كند بر ما و بر شما يكسان حكومت مي كند آن سخن متساوي اينست كه بيائيد جز ذات خدا را نپرستيم بيائيد هم ما و هم شما خود را از هر مملوكيتي رها و آزا.

كنيم و در حلقه سر سپردگان او درآييم . آيا اسلام ، به همين ميزان قناعت كرده است ؟ يعني آيا از نظر اسلام كافيست كه فقط درون اصلاح شود و ديگر اهميتي ندارد كه بيرون به هر شكل ميخواهد باشد ؟ مي بينيم كه بلافاصله پشت سر اصلاح درون ، اصلاح بيرون نيز مطرح شده است.

اينكه بعضي از ما انسانها بعضي ديگر را رب و فرمانده و مافوق خود قرار ندهيم و رابطه مالكيت و مملوكيت انسانها را كه منتهي به بسياري از روابط غير انساني ديگر ميگردد از بين ببريم و خراب كنيم يعني از نظر قرآن ، ما بايد در آن واحد ، هم نظام روحي و فكري و اخلاقي و معنوي خودمان را درست كنيم و هم نظام اجتماعي و روابط بيروني را ، اگر تنها به يك طرف توجه شود كار از پيش نمي رود قرآن در همين زمينه فرموده است : ان الانسان ليطغي ان رآه استغني ( سوره علق - آيات 6 و 7 ) انسان وقتي خود را مستغني و داراي همه چيز ميبيند.

اين امر در درونش اثر ميگذارد و آنرا نيز خراب مي كند چرا اين همه در دستورات ديني تاكيد شده است كه سعادتمندانه ترين زندگيها اينست كه كفاف داشته باشد و انسان محتاج كسي نباشد و در آمدي را كه از راه شرافتمندانه بدست آورده ، برايش كافي باشد .

زيرا همينقدر كه مال و ثروت جنبه سود جوئي به خود گرفت و بشكل وسيله اي درآمد براي آنكه انسان به كمك آن خود را بزرگ و با اهميت جلوه دهد ، ديگر روابط دروني نميتوانند از تاثير اين عامل بيروني قوي بر كنار و مبرا باقي بمانند و تحت فشار آن ، آنها نيز به فساد كشيده ميشوند.

خوب برگرديم به آغاز سخن ، ببينيم آيا امكان دارد آن معنويتي كه امروزه مورد قبول اغلب مكاتب است و از آن به " اومانيسم " تعبير ميكنند ، بدون پيدا شدن آن عمقي كه اديان پيشنها.

ميكنند ، ايجاد گردد ؟ آيا ممكن است انسان يك موجود معنوي و يا به تعبير اين آقايان ، انسانگرا بشود بي آنكه قادر باشد خود را و جهان را تفسير معنوي بكند ؟ آيا معنويت بدون ايمان به خدا ، بدون ايمان به مبداء و معاد ، بدون ايمان به معنويت انسان - و اينكه در او پرتوي غير مادي حاكم و مؤثر است - اساسا امكان پذير هست.

پاسخ همه اين سؤالها منفي است . از جمله خصوصيات انقلاب ما ، يكي اين است كه چون بر پايه ايدئولوژي اسلامي قرار گرفته ، به معنويتي واقعي متكي است ، نه معنويتي از آن دست كه حضرات پيشنهاد ميكنند و مي بينيم كه بطلان و ورشكستگي اش به اثبات رسيده اس.

در كشورهائي كه به ادعاي طرفداران اين نوع معنويت ساختگي ، مالكيت وجود ندارد ، بي معنويتي و خودخواهي و خود پرستي همانقدر رايج است كه در كشورهاي طرفدار مالكيت يك نمونه جالب از پرورده شدگان مكتبهاي اومانيستي اينچنيني ، استالين است ميپرس.

آيا استالين در چه محيط و در كدام جامعه رشد يافت ؟ غير از اينست كه درجامعه اي كه به ادعاي آقايان در آن مالكيت وجود نداشت ؟ اگر اين تز درست باشد كه مالكيت فردي به انسان خود پرستي و خودخواهي و جاه طلبي ميدهد ، در مورد استالين كه نه سند مالكيتي بنامش وجود دا.

و نه ملكت و املاكي داشت و نه خانه هاي متعدد ، چه ميتوانيد بگوئيد ؟ چگونه بود اين شخص كه از تربيت شدگان همين مكتبهاست ، به اعتراف معتقدان اين مكاتب از جمله خودخواه ترين و درنده خوترين انسانهاي روي زمين محسوب ميشد.

در ميان كمونيستهاي امروز ، غير از يك گروه خاص ، يعني آنهائي كه با نام توده اي شهرت دارند ، ساير گروهها به استالين به چشم يك انسان نگاه نمي كنند و استالينيزم را مترادف با فاشيزم ميدانند . نمون.

استالين در اين جوامع كم نيست ، لااقل ، اگر يك استالين بزرگ پيدا نشود ، دهها و هزارها استالين كوچك در آنجا يافت ميشوند به اين ترتيب اين سؤال اساسي باقي ميماند كه اگر معنويت ، جبرا به دنبال سلب مالكيت پيدا مي شود، پس وجود اين استالينهاي كوچك را چگونه ميتوان توجيه كرد ؟ درد معنويت بشر را سلب مالكيت به تنهائي كفايت نمي كند عدالت اجتماعي لازمست ، نه سلب مالكيت زيرا اگر در جامعه اي عدالت اجتماعي بر قرار نباشد ، پايه معنويت هم متزلزل خواهد بود منطق اسلام اينس.

كه معنويت را با عدالت ، توأم با يكديگر ميبايد درجامعه بر قرار كرد در جامعه اي كه عدالت وجود نداشته باشد هزاران هزار بيمار رواني بوجود ميايند محروميتها ايجاد عقده هاي رواني مي كند و عقده هاي رواني توليد انفجار يعني اگر جامعه به تعبير علي ( ع ) بدو گروه گرسنه گرسنه وسير سير تقسيم ش.

وضع به همين منوال باقي نميماند ، بلكه صدها تالي فاسد به همراه خواهد آورد يك گروه گرفتار بيماريهايي نظير تفرعن ، خود بزرگ بيني و ميشوند و گروه ديگر ، دچار ناراحتيهاي ناشي از محروميت .




  • سخن درست بگويم نميتوانم ديد
    كه مي خورند حريفان و من نظاره كنم



  • كه مي خورند حريفان و من نظاره كنم
    كه مي خورند حريفان و من نظاره كنم



ما در جامعه آينده خودمان بايد همانطور كه مسئله عدالت را باشدت مطرح ميكنيم ، بهمان شدت نيز مسئله معنويت را طرح كنيم . متاسفانه در جامعه هاي بشري معمولا نوعي نوسان وجود دارد ، به اين معني كه ابناء بشر اغلب بين دو حالت افراط و تفريط نوسان ميكنند و كمتر طريق اعتدال را در پيش ميگيرند در جامعه خودمان اگر به گفته ها و نوشته هاي پنجاه سال پيش نگاه كني.

مي بينيم درباره معنويت زياد سخن گفته اند ، اما درباره عدالت يا سخن نگفته اند و يا بسيار كم گفته اند حالا كه تحول پيدا شده درباره عدالت سخن گفته مي شود ولي گويا مد شده كه درباره معنويت زياد سخن گفته نشود مثل اينكه اگر درباره معنويت سخن گفته شود ، ضد انقلاب است نه ، يك انقلاب اسلامي چنين نيست اگر معنويت را فراموش كنيم ، انقلاب خودمان را از يك عامل پيش برنده محروم كرده ايم متاسفانه گاهي ديده مي شود كه در بعضي از نوشته هاي امروزي ، و در بعضي از تفسيرهائي كه درباره قرآن نوشته مي شود.

آنچه كه معنويت است ، تفسير به ماديت مي كند و با اين كار به حساب خودشان براي اسلام فرهنگ انقلابي تدوين ميكنند در قرآن بارها و بارها كلمات آخرت و قيامت بكار رفته است و بدون شك در همه جا مقصود اين بوده كه بعد از اين دنيائي كه در آن زندگي ميكنيم.

عالم ديگري وجود دارد اما گويا به نظر اين آقايان اينكه در قرآن از عالم ديگري اسم برده مي شود ، ضعف قرآن است لذا هر جا كه اسم آخرت آمده ميگويند مقصود سرانجام است سرانجام هر كار ، سرانجام هر مبارزه اين افراد ميخواهند پايه هاي معنويت قرآن را از ميان ببر.

و متاسفانه صرفا بر روي عدالت فكر ميكنند تصور ميكنند بدون معنويت ، عدالت امكان پذير است ولي اولا از يك سو معنويت در قرآن قابل توجيه و تاويل نيست و از سوي ديگر ، بدون بال معنويت از بال عدالت كاري ساخته ني.

از نظر قرآن معنويت پايه تكامل است اينهمه عبادات كه در اسلام بر روي آن تكيه شده است براي تقويت جنبه معنوي روح انسان است زندگي پيامبر را ببينيد ، با آنهمه گرفتاري و مشغله اي كه دارد باز در همان حال قرآن مي گويد : ان ربك يعلم انك نقوم ادني من ثلثي الليل و نصفه و ثلثه و طائفة من الذين معك و الله يقدر الليل و النهار علم ان لن تحصوه فتاب عليك
( سوره مزمل - آيه 20
خدا آگاه است كه تو در حدود دو ثلث شب را به عبادت قيام ميكني ، گاهي حدود نصف آن ، و لااقل ثلثي از شب ، و گروهي كه با تو هستند [ نيز چنين مي كنند ] . . . و يا خدا به پيامبرش تاكيد مي كند كه : قسمتي از شب را براي عبادت برخيز ، تهجد كن ، نماز شب بخوان ، تا به مقام محمود برسي ( 1 ) . و يا در مورد حضرت علي ( ع ) ، اگر عدالت اجتماعي او را ميبينيم كاركردنها و بيل زدنها و عرق ريختنهايش را مشاهده ميكنيم ، بايد آن در دل شب غش كردنهايش را هم ببينيم آن از خوف خدا بيهوش شدنهايش را هم نظاره كنيم اينها واقعيات تاريخ اسلام هست.

و آنها هم صريح آيات قرآن اين مسائل را نميتوان توجيه و تاويل كرد هرگونه تفسير و تعبير مادي اين مسائل خيانت به قرآن است انقلاب ما ، در آينده در كنار عدالت اجتماعي به مقياس اسلامي ، نياز به معنويتي گسترده و شامل دارد ، معنويتي از آن نمونه كه در پيامبر و ائمه ديده ايم .

1 - سوره اسرا - آيه 79 .

/ 80