تركيب بند در مدح مكين الدين - ترکیبات نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترکیبات - نسخه متنی

سنایی غزنوی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

تركيب بند در مدح مكين الدين





  • معنى و الفاظ او همچون كبابست و شراب
    خوش نباشد با تكلف شعر ناخوش چون دواج
    شعرهاى ما نه شعرست ار چنان كان شاعريست
    دى در آن تصنيف خواجه ساعتى كردم نظر
    عالمى آمد به چشم من مزين وندر او
    در يكى رو رودكى و عنصرى با طعن و ضرب
    اخطل و اعشى در آن جانب شده صاحب نفير
    از قفاى بحترى از حله در تا قيروان
    مركبانش وافر و كامل، سريع و منسرح
    معنى اندر جوشن لفظ آمده پيش مصاف
    از نهيب شوكت ايشان ز چرخ آبگون
    هر زمان گفتى خرد زين دو سپاه بيكران
    مر خرد را خاطر من در زمان دادى جواب
    آنكه اندر هر دو صف دارد مجال سرورى
    شعر او همچون سلامت عالم آرايد همى
    نكته و معنى كه از انشاء و طبع او رود
    مادر بد مهر گفتستند عالم را و من
    كس نيدى اندر سخن شيرين سخنتر زو وليك
    هر كه مدح او ببيند گر چه خصم او بود سر فرازان جماعت گر چه بدگوى منند
    سر فرازان جماعت گر چه بدگوى منند



  • اين يكى قوت فزاى و آن يكى انده زداى
    شعر او بس چابكست و بى تكلف چون قباى
    شاعرى ديگر بود نزديك من آن ساحريست
    لفظها ديدم فصيح و نكته ها ديدم غور
    لشكر تازى و دهقان در جدل با يكدگر
    وز دگر سو بو تمام و بحترى در كر و فر
    شاكر و جلاب ازين جانب شده صاحب نفر
    بر وفاى رودكى از دجله در تا كاشغر
    ساختهاشان وافر و سالم، صحيح و معتبر
    خود بر سر همچو كيوان تيغ در كف همچو خور
    زهره و مريخ مانده كام خشك و ديده تر
    مر كرا باشد ظفر يا خود كه دارد زين خبر
    من ندانم خواجه داند تا كرا باشد ظفر
    بيش ازين هرگز كرا باشد كمال سرورى
    نكته ى او چون سعادت شادى افزايد همى
    گويى از فردوس اعلا جبرييل آيد همى
    اين نگويم ز آنكه چونين من خلف زايد همى
    هجو او چون زهر افعى زود بگزايد همى
    از ميان جان و دل گويد چنين بايد همى مر مرا بارى بديشان دل ببخشايد همى
    مر مرا بارى بديشان دل ببخشايد همى


/ 28