تركيب بند در مدح مكين الدين
آب روى و آتش طبع مرا زان چه زيان زين شگفتى من خود از انديشه حيران مانده ام گر مرا نادان بنستايد چه عيب آيد از آن در سعادت همچنين آسوده بادى سال و ماه
در سعادت همچنين آسوده بادى سال و ماه
گر به خيره بادپايى خاك پيمايد همى تا چرا معنى بدينسان روى بنمايد همى چون به عالم هر كه دانايست بستايد همى از بزرگان و ز بزرگى مر ترا اقبال و جاه
از بزرگان و ز بزرگى مر ترا اقبال و جاه