تركهاى شيعه مذهب درتركيه، اتحاد شوروى (سابق) و افغانستان - تشیع نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

تشیع - نسخه متنی

کارول هیلن براند

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

تركهاى شيعه مذهب درتركيه، اتحاد شوروى (سابق) و افغانستان

اززمان نخستين تماس مختصرشان با اسلام در قرن هشتم م.، اقوام ترك آسياى مركزى، ايران و آسياى صغير (آناتولى) غالباً سنّى و عموماً حنفى مذهب بودهاند، وخاندانهاى ترك غزنوى، سلجوق يا عثمانى پيوسته به عنوان قهرمانان تسنن جلوهگر شدهاند. قبايل تركمن كه شكلى بدعتآميز از تشيع امامى را درحركت خود به سوى غرب و به درون بخش شمالى ايران و ناحيه شرقى آسياى صغير فرا گرفته بودند، يك استثنا محسوب مىشدند. آنها با نام تركى قزلباش سپاهيان نخستين پادشاهان صفوى را تشكيل مىدادندو از قرن شانزدهم م. كم و بيش پيرو تشيع دوازده امامى بودند (رك. پيشتر ص 156). اولاد آنها عبارتند از شيعيان تركزبان استان شمالى ايران (آذربايجان)، و جمهورى آذربايجان شوروى (سابق) و نيز شيعيان تركيه، علويان بخش مركزى و شرقى آسياى صغير، وهمچنين شيعيان ناحيه دور از ساحل اژه كه مقامهاى عثمانى قبايل متعددى را در آنجا اسكان دادند. علويان (كه نبايد آنها را با علويان / نصيريان منطقه طرسوس و ادنه، رك ص 325 اشتباه كرد) نيز خود را كزلباشى مىناميدند ، و تشيع آنها تا زمان حاضر به شكلى بدعتآميز باقى مانده است. اولاد تركمنهاى قزلباش سابق كه بيشترشان روستايى هستند آداب و شعائر طريقههاى دراويش بكتاشى (شهرى) را اجرا مىكنند كه از نظر سازمانى با آنان همپيمان هستند، بويژه از طريق آيينِ جمع، ضيافتى كه در آن هم مردان و هم زنان حضور مىيابند و زوجهاى تازه ازدواج كرده به عضويت پذيرفته مىشوند. در اين مراسم كه نمادهاى آن به رنجهاى امامان اشاره دارد، موسيقى و صرف مشروب نقش مهمى ايفا مىكند. از آنجا كه حكومت تركيه هيچ ارقامى را انتشار نمىدهد، قدرت اقلّيت شيعه را فقط به صورت تقريبى مىتوان برآورد كرد.264

قزلباش در افغانستان به اولاد غير مهاجر و شهرنشين آن دسته از تركمنهايى اطلاق مىشومد كه در عصر صفويان به غرب اين كشور مهاجرت كردند. امروزه آنان عنصر شيعه دوازده امامى خالص را در شهرهاى هرات و قندهار وكابل تشكيل مىدهند كه از پايان قرن هيجدهم به تعداد فراوان به عنوان محافظ شخصى به اين منطقه رفتهاند. بخش بزرگى از هزاره مركز افغانستان، يك گروه اقليت از نژاد مغول، نيز به شكلى سطحى و ظاهرى شيعه هستند. برعكس، بزرگترين گروههاى قومى افغانستان، پشتونها، تاجيكها (ايرانيها) و ازبكها (تركها) سنّى حنفىاند. شيعيان با رقم تقريبى 3/1 ميليون نفر فقط قريب 6%، و بنابر ساير برآوردها 10 تا 15% جمعيت اين كشور را تشكيل مىدهند.266

كتابشناسى

تشيّع دوازدهامامى در شبه قاره هند

تشيع دوازده امامى از قرن چهاردهم توسط خاندانهايى وارد هند شد كه حوزههاى حكومتى سابق آنها هنوز امروزه با سه منطقه بزرگ شيعيان دوازده امامى درهند و يپاكستان مشخص مىشود. تشيع دوازده امامى قب در زمان نخستين حكومت اسلامى در دكّن پايگاهى به دست آورده بود. اين حكومت، سلطاننشين بهمنيّه، را در سال 1347 م. يك سردار مزدور (از سرداران محمدبن تغلق) تأسيس كرد و در قرن شانزدهم (1526 م) به صورت پنج حكومت جانشين درآمد كه اين نواحى عبارت بودند از:

برار (عماد شاهيه)، احمدنگر (نظام شاهيه)، بيدر (بريدشاهى)، بيجاپور (عادل شاهيه) و گلكنده (قطب شاهيه) (آخرين حكومت كه پايتخت آن حيدرآباد بود در سال 1589 م. تأسيس شد). اين حكومتها از لحاظ سياسى، فرهنگى ومذهبى زير نفوذ امپراتورى صفويان ايران بودند. حتى پس از تركيب شدن سلطنتهاى دكن با امپراتورى مغولان سنّى در قرن هفدهم يك اقليت شيعه دوازده امامى در منطقه حيدرآباد برجاى ماند و تا زمان حاضر به بقاى خود ادامه داده است.

امّا سنگر تشيع دوازده امامى هند قلمرو پيشين سلطنت اَوذ بين گنگ و كوههاى هيمالياست كه پايتخت آن لكنهو (لكنو، اوترپراديش) بود و نوابِ امپراتور مغول در سال 1722 آن را تأسيس كرد و انگليسيها آن را ازسال 1819 تا 1856 يك حكومت مستقل مىشناختند. در پايان قرن هيجدهم سيد دلدار على، يكى از شاگردان آيتالله بهبهانى از كربلا(رك، پيشتر ص 201) ونخستين مجتهد هندى، مكتب اصولى لكنهو را تأسيس كرد كه از آن زمان به بعد روابطى نزديك با همكيشان خود در عراق داشته است.

نواب آصفالدوله (1797-1774) نيم ميليون روپيه وقف بناى آصفيّه (كه به اسم او نامگذارى شد) يا آبراهه هنديه كرد كه در سال 1793 به اتمام رسيد و به منظور تأمين نجف طراحى شده بود. اين شخص و جانشينانش سخاوتمندانه وجوهى را وقف حرمهاى عراق و علما و طلاّبى كردند كه در آنجا سرگرم تعليم وتعلم بودند. از گذشته تا زمان حال، مهمترين مدرسههاى شيعيان دوازده امامى هند در لكنهو بوده است.

شيعيان در كشمير به هنگام سلطه خاندان پادشاهى چكها (Chaks)(1505%1586) پذيرفته شدند; كشمير و پنجاب سومين ناحيه داراى اقليتقومى شيعه را در شبه جزيره هند تشكيل دادند.

برآورد تعداد شيعيان دوازده امامى هند دشوار است زيرا از يك طرف، بسيارى از آنان به علت زندگى در محيطى سنّى تقيّه ميكنند و از طرف ديگر، بخشى از مراسم عزادارى محرم را حتّى سنىّءن هم به جا مىآورند. اين رمق ممكن است بين 8 تا 28 ميليون نفر باشد.267 در پاكستان، شيعيان با رقم 12 ميليون نفر قريب 15% جمعيت اينكشور را تشكيل مىدهند.268 اينان بيشتر در پنجاب، درمنطقه لاهور و در كراچى زندگى مىكنند

در محلى كه پناهندگان متعددى او اَوذ پس از جدايى هند بريتانيا در سال 1947 در آنمستقر شدند. شيعيان دوازده امامى پاكستان كه مراسم عزادارى محرم آنان متأثر ازمراسم ايرانى است،269 تمايلات شديدى نسبت به ايران در سرتاسر تاريخ خود داشتهاند، وآيتالله خمينى توانست به داشتن پيروانى ثابتقدم دركراچى اميدوار باشد.

در پايان قرن نوزدهم تشيع توسط بازرگانان گجراتى از هند وزنگبار به تمام كشورهاى شرق افريقا گسترش يافت. جوامعى دوازدهامامى (اثنىعشريه) درابتداى اين قرن در كنيا، تانزانيا و ماداگاسكار در ميان اسماعيليان نزارى هند (خوجهها; رك. ص394) ديده مىشوند كه مايل نبودند تسليم سياست تمركزبخشى آغاخان شوند وبنابراين از آيين خود روى گردانيدند و به اماميه گرويدند. آنها علماى شيعه دوازدهامامى را ازعراق يا لكنهو بهاينكشور آوردند و در سال 1945 جماعت محلى خود را از طريق اتحاديه افريقايى متحد كردند كه اقداماتى مهم بويژه در زمينه آموزش مدرسهاى وتعاليم دينى به عمل آورده است.

كتابشناسى

1. هند و پاكستان

2. شرق افريقو يژگيهاى عبادى و شرعى شيعيان دوازده امامى

مذهب امامى، كه با انتساب به امام ششم، «جعفرى» نيز ناميده مىشود، با مذاهب سنّيتفاوتى چندان بيشتر از فرق خود اين مذهبها با يكديگر ندارد. تفاوتهاى آيينى در كمترين حدّ است; حج و روزه بر طبق آدابى يكسان صورت مىگيرد. يك ويژگى خاص شيعيان ـ نه فقط امامىها ـ عبارت الحاقى بهاذان (حىّ علىخيرالعمل) است. شيعيان خليفه دوّم، عمر را متهم مىكنند كه به دلخواه خود اين عبارت اصيل را تغيير داده است. در وضو شيعيان بر مسح پاها تأكيد دارند در حالى كه سنّيان مىگويند مسح كفشها (مسح علىالنخفّين) جايز است.

علاوه برقرآن و حديثهاى نبوى، روايات امامان نيز يك منبع شرعى مهم است و فتواهاى آنان قدرت اصولى دارد. بعلاوه، از نظر شيعيان باب اجتهاد، كه به تعبير سنّيان از زمان تأسيس مدارس شرعى در قرن سوم / نهم بسته شده است. هنوز براى عالمان دينى واجد شرط، يعنى مجتهدان، (رك. پيشتر ص 130) باز است.

يك ويژگى مشهور فقه امامى متعه، ازدواج موقّت در برابر پرداخت مبلغى معين به زن، است. اين ازدواج موقّت ظاهراً يك عرف قديمى اعراب دوران جاهليت بود كه هنوز پيامبر و برخى از اصحاب وى به آن عمل مىكردند امّا بعدها منسوخ شد. چنان كه در باره عبارت حى على خيرالعمل در اذان ذكر شد، شيعيان در اينجا هم خليفه عمر را به دليل تغيير عمدى رويّه مورد تأييد حضرت پيامبر سرزنش، و به آيه 24 سوره چهارم در قرآن فما استمتعتم به منهنّ فآتوهنّ اجورهنّ فريضه اشاره ميكنند.

تعداد زيادى از روايات امامان در تأييد آشكار «متعه» و جزئيات مربوط به آن نقل مىشود.270 از طرف ديگر، سنّيان، اسماعيليه و زيديه، متعه را به عنوان نوعى فحشاى تا حدودى پنهان رد مىكنند. لكن به نظر مىرسد مباحثههاى جديد بر سر جايز بودن متعه كم و بيش جنبه نظرى داشته باشد; شيعيان عرب لبنان و عراق به آن عمل نمىكنند و حتّى در ايران به نظر مىرسد اهميت اجتماعى آن ناچيز باشد.

اماميها رها كردن زن را با اظهار عبارت سه طلاقه، شكلى از طلاق كه رجوع به همسر يرا بسيار دشوار مىكند، قبول ندارند. حتى فقيهن سنى اخلاقاً اين نوع طلاق را كه احتما خيلى معمول بود، تقبيح مىكردند بىآن كه واقعاً آن را تحريم كنند. طبق نظر اماميها حتّى اولاد افراد مؤنثِ تحت تكفل داراى حق ارث هستند; اگرچنين نمىبود، امامان نسل حضرت فاطمه(س) را بسختى مىشد وارثان حضرت پيامبر(ص) به حساب آورد.

كتابشناسى

نَفَسالمهموم;زيارت مرقدها، دستههاى زنجيرزنى ونمايشهاى تعزيه

«در حالى كه پيشانيهايشان بر روى خاك پاك مرقدهاى مطهر قرار دارد، پيوسته مىگريند، واندوه رحلت پيشوايان دينى خود را تحمل مىكنند» ـ استروثمان (در اشاره به قزنتيان/ كورنيتان 2، شمارههاى 4 و10) شيعيان را چنين توصيف كرد: «تشيّع كسانى را جذب كرد كه نيازمند گريستن براى اندوه خودشان و ماتم جهانى امام حسين(ع) وساير شهيدان بودند.»27 با وجود اين، در زهد مؤمنان سادهدل «نَفَسالمهموم» (آه وزارى براى شخص مصيبتزده) گاه بگاه به شكلهايى درآمده كه علماى فقه آنها را به عنوان بدعتهايى ناپسند تقبيح كرده ويا مردود شمردهاند.

از نظر شيعيان، تمام امامان ـ غير از امام دوازدهم ـ شهيد شدند: يا به قتل رسيدند يا مسمومشدند و يا در زندان چشم از جهان بستند. اين رنج كشيدن امامان، خاصّه امام حسين(ع) و وابستگان واصحاب وى، تقريباً به شكل ايثار درمىآيد. معصومان از روى ميل بخشى از مجازاتى كه در انتظار گنهكاران است تقبل مىكنند، و اين جانشينى در تحمل رنج انسانها را از عواقب اجراى عدالت الهى در كمال شدّت آن رهايى مىبخشد. بعلاوه، چنين ايثارى به شهيد اين صلاحيّت را مىبخشدكه در نزد خداوند وظيفه ميانجيگرى (وسيله) را ايفا كند و به شفاعت از مؤمنان بپردازد. اين عقيده به جانشينى در تحمل رنج چنان به عقايد مسيحيّت نزديك مىشود كه مىتوان امامشناسى شيعه را «مسيحشناسى اسلامى» ناميد.272 با وجود اين، تفاوتها را نبايد ناديده گرفت. عقيده به يك خطاكارى وجودى، يك «گناه ذاتى» كه نوع بشر بايد از آن نجات داده شود، براى شيعه و به طوركلى ازنظراسلام مفهومى يگانه است. مصيبت امامان فقط با عقوبتى كه شخص مؤمن براى خطاى فردى بايد متحمل شود متناسب است. م. ايوب در كتاب تحمل رنج رهايىبخش در اسلام اين جنبه از زهد شيعى را به تفصيل شرح داده است.

انسان به يكى از دو طريق زير مىتواند دين خود را به امامان ادا كند: گريستن بر مزار آنان يا مهيّا شدن براى قبول شهادت خويش. در دعاى معمول خطاب به امامان در سنن شيعى، عبارت جُعِلتُ فِداكَ نشان مىدهد كه شخص مؤمن آرزومند است با تحمّل رنج، ضرورت ايثار امام را منتفى سازد.

«از آنجا كه خداوند آخرت ازاندوه لذت مىبرد و از آنجا كه اندوه به تهذيب بندگان خدا كمك مىكند ـ هان! پس ما لباس عزا بر تن مىكنيم و از جارى شدن اشك بر گونههايمان لذت مىبريم و به چشمانمان مىگوييم: تا ابد پيوسته اشكبار باشيد!»273 گريه بر مزار امام حسين(ع) قدمتى به اندازه خود تشيع دارد. حتّى «توّابينِ» سال 65/684 در راه خود به شام در كربلا توقف كردند تا با چهرههايى سياه شده از همدستى معنوى خويش در گناه شهيد كردن امام حسين(ع) توبه كنند.274

زيارت مرقدهاى چهار امام در قبرستان بقيع در مدينه، مرقد حضرت على(ع) درنجف، حرمهاى امام حسين(ع) در كربلا، موسى كاظم(ع) و محمدالجواد(ع) در قبرستان شريف در شمال بغداد (كاظمين)، حرم امام علىالرضا(ع) در مشهد وحرم دوتن از آخرين امامان (عسكريين) در سامرا يكى از اعمال شايسته شيعيان از زمانهاى بسيار قديم بوده است.

از دوران آل بويه همواره حاكمان وبزرگان زيارتگاههايى را زينت بخشيده و حفظ كردهاند، و وقفهاى مؤمنانى بيشمار به دارايى اين زيارتگاهها افزوده است. آل بويه همچنين نخستين كسانى بودند كه در عتبات دفن شدند، امّا انتقال جنازهها (نقلالجنائز) را با كاروانهاى مخوف مردگانى كه بوى تعفن اجساد از آن متصاعد مىشد بسيارى از فقهاى شيعه به عنوان نوعى بدعت محكوم مىكردند.275

عزادارى براى امامان درمحرّم، ماه مصيبت امام حسين(ع)، به اوج خود مىرسد. در نه روز اوّل ماه رنجهايى كه امام واصحابش در خيمهگاه كربلا متحمل شدند يادآورى مىشود، در روز دهم (عاشورا) ازشهادت آن حضرت وم در روز سيزدهم از به خاكسپارى اين شهيد سخن گفته مىشود. چهل روز پس از شهادتش (يومالاربعين) مراسم اسلامى يادآور اين واقعه برگزار مىگردد.

مراسم عاشورا276 از دوران آل بويه در عراق مورد تأييد بوده است; تقاضاى جرعهاى آب ـ به ياد عطش امام حسين(ع) و پيروانش كه راه رسيدن به آب فرات بر آنها بسته شده بود ـ در منابع مكتوب به عنوان قديمىترين عنصر برجسته اين آيين مذهبى ذكر مىشود كه بعدها به شكل تعزيه درآمد.

در ايران عهد صفويان در قرن 11/17 بود كه سيّاحان اروپايى براى نخستين بار حركت دستههاى زنجيرزن در خيابانها را در ده روز اول محرّم مشاهده كردند.277 ازآن پس، بارها گزارش شد كه دستههايى ازمحلههاى خاصى ازشهر مرتّباً درگير نزاعهاى خيابانى مىشدند. از آنجا كه در دهه اول محرم «درهاى بهشت بازاست» سعادت ابدى براى كسانى كه در آن ايام فوت مىكردند حتمى بود.

امروزه دستههاى زنجيرزنى، كه رضاشاه در سال 1307 ه .ش آنها را ممنوع كرد، بار ديگر معمول شده است. در نخستين روزهاى محرّم گروههاى سينهزن و زنجيرزن درخيابانها به چشم مىخوردند، امّا در روزعاشورا افرادتيغزن يا قمهزن درحالى كه كفن بر تن دارند وبا قمه يا خنجر بر پيشانى خود مىزنند، ظاهر مىشوند. مراسم زنجيرزنى به نظر مىرسد از ايران به عراق، پاكستان و هندراه يافته باشد.

اين مراسم را مهاجران ايرانى در قرن نوزدهم م. در جنوب لبنان ـ مخصوصّ در بنطيه ـ معمول كردند. اين دستهها عناصر نمايشى بيشترى را به نمايش تعزيه افزودهاند. غالباً معمول بود كه اسب زينكرده امام حسين(ع) را بدون سوار در مراسم حاضر كنند، و در جاهاى زيادى حتى يك شخص سوار در نقش خود امام ظاهر مىشد، صحنههاى نمايشى كه در آن افرادى بيحركت وساكت بر روى تخت روان حمل مىشدند ـ مانند صحنهاى كه يزيد سر بريده امام حسين(ع) را در دست دارد ـ امروزه تا حدّ زيادى از ميان رفته است، با وجود اين، نمونه مشابهى از تابوت امام حسين(ع) وبقعهكربلا در حركت دستهها حمل مىشود.278 مانند تمام رسوم متداول در محرّم، دستههاى زنجيرزنى را گاهبگاه علماى شيعى رد كردهاند، امّا درقرن حاضر ميرزا حسين نائينى (د.1315 ه .ش) مرجع تقليد نجف يكى از طرفداران مهم آن بوده است.279 با وجود اين، خود ملايان در گروه زنجيرزنان ديده نمىشوند.

دستههاى عاشورا كه هزاران مؤمنِ به هيجان آمده در آن شركت مىجويند همواره فرصتهايى را براى انجام تظاهرات سياسى و شورش عمومى عليه هرگونه «ظلم» فراهم مىآورد. ذكرمصيبت امام حسين(ع) را مىتوان پيوسته با مطالبى روزآمد نقل كرد، واز زمان انقلاب اسلامى در ايران «تمام صحنهها كربلا، تمام ماهها محرم و تمام روزها عاشورا بوده است».280

منشأ مراسم عزادارى عاشورا تصور مىشود در رسوم وعقايد پيش ازاسلام نهفته باشد. ايردمانس (B.D.Eerdmans,1894)نشانههايى از آيين شرقى و قديمى پرستش تموز (ادونيس) ربالنوع مقتول بهار را در برخى از جزئيات رسوم محرم شيعيان ديد. لكن، با وجود آن كه سوگوارى براى تموز به نظر مىرسد

در حقيقت در شمال بينالنهرين تا دوران اسلامى دنبال شده باشد،281 مدركى كه ايردمانس ارائه مىكند براى تأييد فرضيه او بسيار ضعيف است. به احتمال زياد نشانههايى از رسم قديمى ايرانيان مربوط به سوگوارى در مرگ سياوش، قهرمان اساطيرى، چنان كه تا قرن چهارم / دهم در شمال شرق با تشريفات انجام مىشد، در اين آيين وجود دارد. جى. وَن ولوتن (G.VanVloten, 1892) نخستين كسى بود كه به قطعه مربوط به اين مطلب در تاريخ بخارا اثر نرشخى اشاره كرد.282

شبيهخوانىها دسته ديگرى از رسوم محرم را تشكيل مىدهند كه در مساجد، منازل شخصى، مكانهاى عمومى يا در بناهايى كه خاص اين منظور ساخته شدهاند، به اجرا درمىآيند. لغت معمول عربى تعزيه به معنى اظهار همدردى كردن (اسم فعل عزا) است و در اصل تمام مراسم سوگوارىِ يادآور كربلا را شامل مىشد. توصيف نمايشى وقايع اين مصيبت به صورت ايفاى نقش توأم با گفتگو، به نظر مىرسد شكل تحوّل يافته ازبرخوانى مقاتل (شكل مفرد آن، مقتل) و مراثى (شكل مفردش، مرثيه)در باره شهادت امامان باشدكه به دورانهاى آل بويه و سلجوقيان باز مىگردد،283 هرچند متون مربوط به آن از دروان صفويان موجود است.284 در ايران، ازبرخوانى چنين اشعارى كه در تمام سال در روزهاى جمعه و در تمام مناسبتهاى مذهبى شيعيان در منزلهاى شخصى، مسجدها و بازارها انجام مىشود، روضهخوانى نام دارد كه به تقليد از عنوان كتاب روضةالشهداء، اثر كمالالدين حسين واعظ كاشفى (د.910/1504) است كه هنوز هم از آن استفاده مىشود.285 وجود اجراهاى نمايشى مصيبت كربلا در دومران صفويان تأييد نمىشود.

قديمىترين اظهارنظر مربوط به ويليام فرانكلين است كه در سال 1786 م. يشاهد اجراى دو نمايش در شيراز بود كه ـ با توجه به توصيفش ـ احتما ويژگى نمايش صامت را داشت و بنابراين شبيه دستههاى افراد ساكت و بىحركت در نمايش يك صحنه بود.86 اجراى يك نمايش واقعى همراه با گفتگو را اوّلين بار جيمز مورير شرح مىدهد. او نمايش «شهادت امام حسين(ع)» را در سال 1226/1811 درتهران تماشا كرد.287

تعزيه شيعى درايران بوضوح در حدود ابتداى قرن نوزدهم پديد آمد و در دوران حكومت قاجاريان به اوج شكوفايى خود رسيد. بانيان تعزيهها را انجمنهايى از طبقه صنعتگر شهرى تشكيل مىدادند و گروههايى از بازيگران سيّار نيمهحرفهاى كه اشخاص غيرروحانى محلّى آنان را تقويت مىكردند ، نمايشنامههاى عموماً گمنامى راكه به صورت نوشته شده تسليم آنان مىشد در صحن مسجدها، امامزادهها ويا حتى در حسينيّهها به اجرا درمىآوردند. چنين حسينيّههايى كه تأسيس آنها به عصر قاجار باز يمىگردد و با توصيفهاى ترسيمى ازمصيبت كربلا برروى كاشيهاى لعابدار كام تزيين شدهاند، در شهرهايى چون كرمانشاه وشيراز از گزند زمان محفوظ ماندهاند.288 از نيمه قرن نوزدهم به بعد، تكيههايى نيز بنا شده است.

در سال 1290 ه .ق ناصرالدين شاه تكيه دولت را در نزديكى كاخ در تهران تأسيس كرد كه درباريان ومهمانان خارجى شاه در نمايشهاى تعزيه در آن حضور مىيافتند. متنهاى نمايشهاى تعزيه را اروپاييان از نيمه قرن نوزدهم م. گردآورى وترجمه كردند (كوجكو 1852 و 1878; گوبينو 1865). پلى (1879) سى و هفت فقره از پنجاه و دو نمايشنامهاى را كه گردآورى كرد به زبان انگليسى برگرداند. ليتن(1929) پانزده نمايشنامه را به صورت رونوشت تدوين كرد.

امّا مهمترين مجموعه به سرولى (E.Cerulli)تعلق دارد كه دست كم 1055 نمايشنامه ـ بيشتر به زبان فارسى و چندتايى به تركى آذرى ـ در مدت خدمت خوددرمقام سفيرايتاليا در ايران از سال 1950 تا 1955 گردآورى كرد. اين متون كه اكنون در موزه واتيكان نگهدارى مىشود289 انگيزهاى براى مجموعهاى كامل ازمطالعات جديد راجع به خاستگاه و تحوّل تعزيه شده است.

در اصل، نمايشهاى تعزيه به ده روز ابتداى ماه محرم محدود مىشد ومضامين آنها فقط وقايع كربلا بود. در روزهاى نخست سرنوشت ياران، همسران، دختران و پسران امام حسين(ع) در كانون توجّه قرار داشت: عباس(ع)، يكى از برادران ناتنى امام حسين(ع) در حالى كه مىكوشد براى رزمندگان آب بياورد دستش قطع مىشود;پسر ارشد امام حسين(ع) در حالى كه مىكوشد براى رزمندگان آب بياورد دستش قطع مىشود; پسر ارشصد امام حسين(ع) علىاكبر، در نبرد بر زمين مىافتد ; به علىاصغر كه طفلى شيرخوار است تير اصابت مىكند; برادرزاده امام حسين(ع)، قاسمبنالحسن، كه به نامزدى يكى از دختران امام حسين(ع) درآمده است پيش از ازدواج به شهادت مىرسد. شهادت امام حسين(ع) روز عاشورا مطرح مىشد و مراسم خومنين قمهزنى به دنبال مىآمد. على اوسط، تنها پسر بازمانده امام حسين(ع)، كه بعداً امام چهارم مىشود، ومادرش شهربانو، دختر شاه ساسانى، شخصيّتهاى اصلى نمايشهايى هستند كه مضامين آنها اسارت بازماندگان اين واقعه، تبعيد آنان به شام واهانت به آنها در دربار يزيد خليفه اموى در دمشق است. بتدريج تعزيهداريها در مناسبتهاى مختلف در سرتاسر سال صورت مىگرفت وبا افزوده شدن مضامين انجيلى، قرآنى و حماسى ايرانى به آنها، حجم اين مجموعه گسترش يافت.

عالمان امامى غالباًنشان دادهاند كه در برابر تعزيه نظرى محتاطانه يا منفى دارند، مخصوصاً از آن جهت كه مبادا موضوع آن احياناً نادرست باشد، چنان كه در نمايش راجع به مصيبت حلاّج عارف نشان داده شد.290ي به دلايلى كام متفاوت، رضاشاه كه شخصى اصلاح طلب و ضدّروحانيّت بود مىخواست به نمايشهاى تعزيه پايان بخشد و درنتيجه به قلب اين رسم مذهبى شيعه در ايران ضربه وارد آورد. او پس از آن كه در سال 1307 ه .ش مانع شركت قمهزنان در دستههاى عزادارى شده بود، در سال 1311 حركت دستههاى عزاداران را ممنوع، و سرانجام در سال 1314 ه .ش عزادارى محرّم را كلاُّ موقوف كرد. در حالى كه دستههاى زنجيرزنى بتدريج بارديگر پس از كنارهگيرى او از سلطنت در سال 1320 ه .ش به راه افتادند، نمايش تعزيه از حالت وقفه اجبارى خود خارج نشد و تقريباً در ايران امروز به طور كامل از ميان رفته است، گرچه در كاظمين عراق (حيدرى 1975) ودر بنطيه لبنان (قاموك 1974) به حيات خود ادامه مىدهد.

كتابشناسى

1. زيارتگاهه

ج. الخليلى، موسوعةالعتبات، 4 جلد، بغداد 72-1969.

M.Bazin, Qom et Sa region , رسالهاى انتشار نيافته، پاريس (سوربون) 1970 ; 2.دستههاى عزادارى محرّم

3. تعزيهه

الف) مجموعهها، طبع ونشرها،ترجمهه

ب) مطالعات

(اثر اخير شامل 20 مقاله به قلم نويسندگان مختلف در باره تعزيه در آسياى صغير، لنبان، عراق و هند است).

يادداشتهاى فصل 2

1. سالهاى 80/699 و 86/705 نيز به عنوان سال تولد آن حضرت ذكر مىشود.

2. مرقدهاى امام حسن(ع)، امام زينالعابدين(ع)، امام محمدباقر(ع) وامام جعفر صادق(ع) در قبرستان بقيع را وهابيان در سال 1221 ق. ويران كردند.

3. نوبختى، فِرَق، 27; قمى، مقالات، 37، 101.

4. شيخ مفيد، كتابالارشاد،6.

5. نوبختى، فرق،57 و بعد; قمى، مقالات، 79 وبعد.

6. قمى، مقالات، 87، شماره 164.

7. سال تولد به صورت 120/737 يا 129/746 نيز آمده است.

10. نوبختى، فرق، 77، رمضان سال 223 را ذكر مىكند. از طرف ديگر، شيخ مفيد، ارشاد، 505، سال 243 را مىآورد.

11. علاوه بر اين تاريخ ذكر شده، ابن خلكان روز هشتم جمادىالاول را ارائه مىدهد، وفياتالاعيان (به كوشش عباس) فصل 2،94، شماره 169.

12. نوبختى، فرق،84; قمّى، مقالات، 102 و بعد.

13. شيخ مفيد، ارشاد، 530 وبعد.

14.Momen,Introduction to Shici Islam, 161 f.

15. در كتاب فرق نوبختى و مقالات قمى (هردو در حدود قرن سوم / نهم) هنوز صحبتى از سفيرها در ميان نيست; نويسندگان قرن چهارم / دهم از قبيل كلينى (د. 329 ه .ق) و كشّى (د.339ه .ق) چندين سفير را مىشناسند امّا به هيچ گونه تعيين و نصبى اعتراف نمىكنند.

16. شكل مرسوم شيعى اين نام، السمّرى، ظاهراً يك اشتقاق عاميانه استنباط شدهاز كلمه سامراً است. و درست آن بايد سامرّائى باشد. بىترديد بايد تلفظ سِمَّرى، منسوب به سمرّ در نزديكى كشكر بين واسط و بصره را بپذيريم; سمعانى، انساب، ج 7، 137 و سيوطى، لباللباب، زير اين مدخل.

17.V.Klemm(1984)

18. در باره توصيف شلمغانى از تشيع دوازده امامى بنگريد به J.M.Hussain (1982)، صفحههاى 126 و بعد.

19. ابنبابويه قمى، كمالالدين، به كوشش غفّارى، 516; طوسى، كتابالغيبه، به كوشش تهرانى، 243 ; M.Momen,Introduction to Shii Islam, 164.V. Klemm,Die vier sufara, 135.

20. شيخ مفيد، ارشاد، 525.

/ 25