معناى لغوى و اصطلاحى و شرعى حج
حج كه صورت و نمودار مشهود اجتماع خدايى و اسلامى است، حج كه اجتماعى است با قصد و جاذبه الهى، حج كه با فكر و زبان و لباس متحد، انسانها را به سوى هدفى برتر پيش مىبرد و امتيازات مادى را از ميان بر مىدارد، حج كه با شكوهترين عباداتى است كه مسلمانان به جا مىآورند، حج كه نمونه بارز مساوات و برابرى طبقات مختلف مىباشد، حج كه بزرگترين مظهر وحدت و يگانگى مسلمانان است، حج كه وسيله تحكيم روابط ميان مسلمانان جهان است، حج كه مىتواند بزرگترين كنگره سالانه اسلامى باشد و بسيارىاز دشوارىهاى مسلمانان را برطرف كند و ... در لغت قصد و آهنگكردن است. و به قول راغب اصفهانى(1) «أصل الحجّ: القصد للزّيارة». قال الشّاعر: «يحجّون البيت الزبرقان المُعَصْفَرا». و در اصطلاح فقها: «الحجّ قصد البَيْتِ لِلتّقرّب الى الله تعالى بأفعال مخصوصة في اماكن مخصوصة»; «حج زيارت كعبه با اعمال مخصوص در مكانهاى مخصوص است». و يا به قول سيد شريف جرجانى(2): «و في الشّرع قصد بيتالله تعالى بصفة مخصوصة في وقت مخصوصة بشرائط مخصوصة». در فقه اسلامى، حج به مجموعهاى از اعمال اطلاق مىشود كه در مكّه و اطراف آن بهجا مىآورند و اقدام بدان، در صورت وجود استطاعت مالى و صحّت مزاج و امنيّت، بر هر شخص بالغ و عاقل و مكلّف، در تمام عمر يك بار واجب است. البتّه حج منقسم است به: «تمتّع»، «قِران» و «اِفراد»، كه براى آگاهى بيشتر از اعمال و اقسام حج و امور متعلّق به آن; از احرام، طواف، سعى ميان صفا و مروه، رمى جمرات، قربانى و استلام حجر، به كتبى كه در بيان آداب و اعمال و مراسم حج نوشتهاند و به «مناسك حج» نامبردار است، مراجعه شود. هدف اصلى اين نوشته، بحث لفظى نيست كه مثلا بگوييم: «حجّ فلاناً يحجّه حجّاً(3) قَصَدَهُ»، كه به فتح «حاء» قصد كردن و يا مثلا «حجّ زيدٌ عمراً» يعنى غلبه بالحجّة: و مثلا حاجّهُ يعنى خاصمه.واحتجّ الرجل يعنى أتى بالحجة. استحجّ يعنى طلب الحجّة. الحاجّ يعنى من زار البيت الحرام. و جمع آن حجّاج و حجيج است. و هدف آن نيستكه گفته شود: تاريخ مكه به سالهاى 1892 قبل از ميلاد مىرسد كه ابراهيم با فرزندش (اسماعيل) و مادر او (هاجر) به آن وادى غير ذى زرع هجرت كردند. و نيز هدف آن نيست كه به الفاظ پرداخته شود و نتيجه فداى مقدّمات شود و مطالب اساسى گفته نشود و... بلكه مىخواهم، ضمن بررسى آيات قرآنى، هدف اساسى حجّ و اين كنگره بزرگ و اين مجتمع اسلامى جهانى به دقّت بررسى شود.