در مسجدالحرام - حج عارفان نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

حج عارفان - نسخه متنی

رحیم کارگر محمدیاری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

و از اين ندا بايد نداى خلق را به هنگام دميدن صور و برآمدن ايشان را از گور و جمع شدن آنان را در عرصات قيامت ـ كه اجابت نداى پروردگار است ـ ياد كند كه بعضى مقبول و مقرّب و بعضى مردود و مطرودند. و در آغاز كار، همانند حاجيان در ميقات، ميان بيم و اميدند كه نمىدانند اتمام حج و قبول آن براى ايشان ميسّر است ينه».




  • تومجرّدگشته ازجمله علايق مردواراندرآن
    موقف كه هركس مى شد از جامه جدا



  • موقف كه هركس مى شد از جامه جدا
    موقف كه هركس مى شد از جامه جدا



صوفيان گفتند :




  • ترك دوخته و اندوخته گشته از
    جامه برهنه، همچو تيغ اندر وغا



  • جامه برهنه، همچو تيغ اندر وغا
    جامه برهنه، همچو تيغ اندر وغا



(عبدالرزاق اصفهانى)
پايان اين فصل را گفتههاى نايبالصدر شيرازى در كتاب تحفةالحرمين قرار مىدهيم كه نوشه است:

«هنگام گفتن لبّيك، متذكّر باشد كه آيا در زمره: «الّذين نُودوا فَاَجابوا وشُوقوا فاشْتاقُوا واُستنهضوا فنهضوا وقطعوا العلايق وفارقوا الخلايق وأقبلوا على بيت الله الذي رفع قدره; تسلياً بلقاء البيت عن لقاء ربّ البيت الى ان يرزقوا منتهى مناهم و سعدوا بالنظر الى مولاهم» = آنانى قرار دارى كه فراخوانده شدند و آنان اجابت كردند و به سوى او تشويق شدند و با اشتياق پاسخ دادند و به حركت فراخوانده شدند و آنان به پا خاستند و از وابستگىها رهيده و از همه بريدند. آنان به جاى ديدار صاحبخانه، خود را به ديدار خانه تسلّى بخشيدند و سرانجام به آرزوى ديرينشان نائل آمده، به ديدار دوست، كامياب گرديدند، يآنكه در حزب كسانى است كه در جواب تلبيه بگويند: «للبّيك ولا سعديك» در خوف و رجا باشد جز به فضل و كرم حق متكل نشود. اوّل خطرات است. پير هروى مىفرمايد: «الهى! همه از انجام مىترسند، عبدالله از آغاز».

لبّيك عشق زن تو در اين راه خوفناك و احرام درد گير در اين كعبه رجا (عطّار)
حال كه با اسرار اين «كلمه الهى» آشنا شدى، بكوش كه آن را با تمام وجود بر زبان جارى كنى و نهايت توجّه و حضور قلب را داشته باشى.

مرحوم فيض كاشانى در كتاب خلاصة الأذكار گويد: «ذكر را چهار مرتبه است:

نخست آنكه ذكر تنها بر زبان جريان يابد.

دومّ آنكه علاوه بر زبان، قلب نيز ذاكر و متذكّر باشد. بديهى است كه براى حضور قلب، مراقبت و مداومت لازم است; چه اگر قلب را به حال خود رها كنند، در وادى انكار سرگردان خواهد شد.

سوّم آنكه ذكر خدا چنان در قلب متمكن شود و بر آن مستولى گردد، كه بازگيرى توجّه قلب از آن، دشوار است....

چهارم آنكه بنده خدا، يكسره در مذكور (خداى جلّ شأنه و ذكره) مستغرق شود كه ديگر نه به ذكر و نه به قلب خود توجّه دارد».

و ابوسعيد خرّاز نيز گفته است: «ذكر سه وجه است:

ذكرى است به زبان و دل از آن غافل، اين ذكر عادت بود.

و ذكرى است به زبان و دل حاضر، اين ذكر طلب ثواب بود.

و ذكرى است كه دل را بگرداند و زبان را گنگ كند; قدر اين ذكر كس نداند جز خداى تعالى».

پس تو هم ذكرى از دل و جان بگو و به آن معرفت داشته باش و با آن به خداى خود نزديك شو و رضايت او را جلب نما.

چون سوى صحراى حجاز عشق رفتى اوّل به ميقات وفا لبّيك گفتى؟
چون بلبل افغان كردى و چون گل شكفتى از شوق روى گلرخى در طرف بستان؟






  • احرام چون بستى به كوى عشق ايزد
    گشتى چو محو جلوه آن حىّ بى حدّ
    لبّيک گويان آمدى در كوى يارى؟
    گشتى زاشك شوق چون ابر بهارى؟
    تا خار زار دل شود باغ و گلستان



  • لبّيك گفتى دعوت آن يار سرمد؟
    ديدى درون كعبه دل نور سبحان؟
    كردى در آن درگاه عزّت آه و زارى؟
    تا خار زار دل شود باغ و گلستان
    تا خار زار دل شود باغ و گلستان



(الهى قمشهاى)

در مسجدالحرام

مشاهده خانه خدا




  • خرّم آن دل كه بود در حرم دلدارش
    سرتسليم بنه درقدمش بى چه وچون به
    از كران تا به كران طلعت جانانه اوست
    به تمنّاى وصالش همه اندر تك و پوى
    نجم سرگشته او، مهر و مه دوّارش



  • خنك آن ديده كه دارد شرف ديدارش
    سَرَم كار همين است و مكن انكارش
    از عيان تا به نهان مصطبه آثارش
    نجم سرگشته او، مهر و مه دوّارش
    نجم سرگشته او، مهر و مه دوّارش



(حسنزاده آملى)

حال كه به مكّه شهر دلدادگان و واصلان، مهبط ملائكه و فرشتگان و سرزمين اوليا و پيامبران، رسيدهاى و مىخواهى به آنجا داخل شوى، چگونه بايد باشى؟ به چه شكل و هيئتى وارد اين شهر مقدّس شوى؟ چه چيز بايد بگويى و چه كار بايد بكنى؟ در اين زمينه استاد اخلاق سيد عبدالله شبّر گويد:

«به هنگام ورود به مكّه، بدان كه به حرم امن خدا رسيدهاى. پس اميد داشته باش كه از آتش جهنّم در امان باشى و بترس كه صلاحيّت قرب خدا در تو نباشد و در همين هنگام كه به حرم وارد مىشوى، خيانت پيشه و مستحق عذاب باشى; ولى حال «رجا» هميشه بايد بر خوف غلبه كند، كه كرم الهى شامل و صاحب خانه كريم است و مراعات حق مهمامكن واجب، و شايسته نيست كه حرمت پناهندگان حرم ضايع شود».

مولى محسن فيض كاشانى هم گويد

«حجگزار در هنگام دخول به شهر مكّه، به ياد آورد كه به حرم امن الهى رسيده است و اميدوار باشد كه باورود به آن از عقاب خداوند در امان مىماند و بترسد از اينكه شايستگى قرب خداوند را نداشته باشد و در نتيجه با دخول به حرم، نوميد و مستحق خشم الهى شود. امّا بايد در همه اوقات، اميد او بر ترسش غلبه داشته باشد; چه كرم خداوند عام و شرافت خانه او، عظيم و حقّ زيارتكننده، محفوظ است و خداوند پناهنده و التجا كننده را ضايع نمى گذارد».




  • زمين باصفايى داره مكّه
    ملائك آمدند و پرگشودند
    عجب حال و هوايى داره مكّه



  • هواى آشنايىداره مكّه
    عجب حال و هوايى داره مكّه
    عجب حال و هوايى داره مكّه



مشاهده خانه كعبه

چون عروس حرم كند جلوه جان شيرين بر او نثار كنند (اصفهانى)
حال كه وارد مكّه شدهاى و رو به سوى خانه خدا دارى، خداى را شكر كن كه به شرف ميهمانى او نائل آمدهاى و مفتخر به زيارت خانه او گشتهاى. پس رو به حرم كن و با مشاهده آن، سخنان عالم ربّانى علاّمه مولى مهدى نراقى را به ياد آور كه فرموده است:

«و چون چشم حجگزار به خانه افتد، بايد عظمت خانه را در دل آرد و چنان تصوّر كند كه گويا خداوند خانه را مىبيند و اميدوار شود كه لقاى خود را روزى او كند; چنان كه ديدار خانه خود را روزى كرد و خدا را شكر گزارد كه او را به خانه خود رسانيد و در زمره ميهمانان خود درآورد. و به ياد آرد كه در قيامت، همه خلايق اميد و آرزوى دخول به بهشت را دارند. سپس منقسم شود: بعضى اذن دخول يابند و بعضى را بازگردانند; همانند انقسام حاجيان كه بعضى را قبول كنند و بعضى را ردّ نمايند».

مرحوم سيد عبدالله شبّر نيز گويد

«چون چشمت به خانه مبارك كعبه افتاد، عظمت خانه را به ياد آر و از آن گذشته، به صاحب خانه برس; چنان كه گويى اكنون در مقابلش ايستادهاى و اميد دارى هم چنان كه زيارت خانهاش را در دنيا روزىات نموده، زيارت خود را در آخرت نصيب تو كند و ياد آر آن زمانى را كه همه مردم در قيامت، به اميد بهشت به سوى آن حركت مىكنند، آن گاه گروهى را راه داده و گروه ديگر را مىرانند».

غرض از مسجد و ميخانهام وصال شماست جز اين خيال ندارم خدا گواه من است (حافظ)
و چه زيبا گفته است نايبالصدر شيرازى در كتاب تحفة الحرمين كه:

«و چون به حرم رسى كه حدّش از جوانب اربع تا بيت، چهار فرسخ استـ چهار تكبير زن يكسره بر هر چه كه هست. قرقگاه ملكالملوك است، بايد انديشيد: «هل هو من جملة من دخلها كانآمناً من عقابه ويوصل بحضرته او ليس اهلا للقرب؟» =آيا او از جمله آن كسانى است كه داخل خانه خدا مىشوند در حالى كه مأمون ازعقاب اويند و آيا به حضرتش خواهند رسيد، يا شايستگى تقرّب را ندارند. و به باب بنىشيبه مىرسى، جمال كعبه نزديك است، ملتفت باش كه عهدى بستى با حضرتش روز الست و عهدنامه را وزير دربار، در خزانه حجرالاسود سپرده. كدام عهد ببستى كه عاقبت نشكستى؟ از چاه طبيعت بيروى آى و به آب زمزم اسماعيلوار، خود را بشوى. غوطهور اشك بزن.»

/ 22