از بيابان هوا احرام گير
هر زمان سعيى ببايد با صفا
آتش اندر خرمن پندارزن
چون پديد آمد حريم بارگاه
زين به پشت مركب توفيق كن
كعبه مردان نه از آب و گل است
طالب دل شو كه بيتالله دل است».
پس طريق كعبه اسلام گير
در صفا و مروه خوف و رجا
آن گهى لبيك عاشقوار زن
نفس خود قربان كن اندر پيش شاه
پس طواف كعبه تحقيق كن
طالب دل شو كه بيتالله دل است».
طالب دل شو كه بيتالله دل است».
سپس ايشان مىفرمايند
بدين جهت مقصود اصلى از قرار دادن حج و هم چنين ساير عبادات، «تقويت جانب روحانيت است» تا اينكه انسان بشرى، روحانى شود و از عوالم جسمانى، به عوالم روحانى ترقّى نمايد و براى او معرفت الله و دوستى خدا و انس او حاصل آيد و با اولياى خدا در دار كرامتش مجتمع گردد: «وَحَسُنَ أُوْلَـلـِكَ رَفِيقً»; «اين جماعت چه نيكو رفيقانى هستند» و چون هر انسانى (جز عده اندك و نادرى) به واسطه فقدان عقل، علم و عمل، قبل از بلوغ حيوانيت، در او كامل است، به حدّى كه صفات حيوانيت، (از سبعيت و بهيميت و شيطانيت) در او قوى و قوه عقلانى وروحانى در او ضعيف است... اقتضاى لطف خداى تعالى آن است كه، آنها را به همان حال خود رها نكند.از اين رو پيامبران را برگزيد و براى آنها شريعتها تشريع فرمود و عبادات و مناسكى مقرر كرد تا اينكه آنان را از جسمانيت به روحانيت و از كورى به هدايت برگرداند و از حيوانيت به انسانيت برساند و از ظلمت به نورانيت و از بعد به قرب بكشاند. پس براى آنان تكاليف و عباداتى مقرر داشت تا بعضى از آنها براى دفع ظلمت و رفع تاريكى سودمند باشد و برخى در طلب نور و اثبات آن مفيد گردد و به عبارت ديگر، بعضى در «تخليه» مؤثر و پارهاى در «تحليه» و پارهاى ديگر جامع هر دو امر باشد و حج ازاين قسم اخير است; زيرا آن معجونى است الهى مركب از اجزاى سودمند كه حقاً براى تمام امراض قلوب به كارمىآيد».چند دستور العمل
امام صادق(عليه السلام) فرمودهاند:«اِذا اَرَدْتَ الحجَّ، فَجَرِّد قَلبَكَ للهِ تعالى مِنْ قَبْلِ عَزْمِكَ مِنْ كُلِّ شاغِل وحِجاب وفَوِّضْ اُمورَك كُلَّها اِلى خالِقِكَ وتَوَكَّلْ عَلَيهِ في جميعِ ما تَظْهر مِنْ حَرَكاتِكَ وَسَكَناتِكَ وَسَلِّمْ لِقَضائِهِ وحُكْمِهِ وقَدَرهِ و دَعِ الدنيا والرّاحة والخَلْق واخْرج مِن حُقوق يلزمك مِن جِهَة الَمخْلُوقِين(12); و... چون اراده حج كردى، قلبت را براى خدا از هر شاغلى و حجابى خالى كن و تمام امور را به خالقت واگذار و در جميع حركات و سكنات خود بر او توكّل كن و تسليم قضا و قدر و حكمش باش و دنيا و ما فيها را رها كن و حقوقى را كه از مخلوق بر گردن دارى ادا كن و...».
حج چيست؟ از پا و سر بيرون شدن
فارغ از اين عالم خاكى شدن
در ره عشق خدا مجنون شدن
كعبه دل جستن و در خون شدن
در ره عشق خدا مجنون شدن
در ره عشق خدا مجنون شدن
پرستش گهى هست تا بود جاى
خداوند خوانده است بيتالحرام
ز پاكى ورا خانه خويش خواند
سوى كعبه رو، رخ برافروخته
چو پركار گردان در آن نقطه گاه
طوافى كه زان نيست كس را گريز
نخستين در كعبه را بوسه ده
پس آن گه بر آن آستان سر بنه
بدو اندرون ياد كردى خداى
بدو شد تو را راه يزدان تمام
نيايشكنان را بدان پيش خواند
حساب مناسك درآموخته
به پاى پرستش بپيماى راه
به جاى آر و در خانه را حلقه گير
پس آن گه بر آن آستان سر بنه
پس آن گه بر آن آستان سر بنه
بر تو واجب كرد چون حج ذوالجلال
ترك غفلت كن ز كعبه رو متاب
تا از آن درگه نباشى ردّ باب
گر كنى تأخير، افتى در ضلال
تا از آن درگه نباشى ردّ باب
تا از آن درگه نباشى ردّ باب