حج عارفان نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

حج عارفان - نسخه متنی

رحیم کارگر محمدیاری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید




  • از بيابان هوا احرام گير
    هر زمان سعيى ببايد با صفا
    آتش اندر خرمن پندارزن
    چون پديد آمد حريم بارگاه
    زين به پشت مركب توفيق كن
    كعبه مردان نه از آب و گل است
    طالب دل شو كه بيتالله دل است».



  • پس طريق كعبه اسلام گير
    در صفا و مروه خوف و رجا
    آن گهى لبيك عاشقوار زن
    نفس خود قربان كن اندر پيش شاه
    پس طواف كعبه تحقيق كن
    طالب دل شو كه بيتالله دل است».
    طالب دل شو كه بيتالله دل است».



«حج»، حقيقتى سرمدى و جاويدان است كه بىنياز از شرح و تفسير مىباشد.

«حج»، آينه تمامنماى خوبىها و حسناتِ اولياى الهى و عاشقان بىدل است و صحيفهاى تمامناشدنى از شرح اتّصال و عروج مردان خدا مىباشد.

«حج»، وادى سير و سلوك، تزكيه و تهذيب، نور و پاكى و عرفان و طهارت است.

تمام خوبىها و زيبايىها از آن سرچشمه مىگيرد و تمام خيرها و حسنات به آن ختم مىشود .

سرود زندگى معنوى، در آن سروده مىشود و گلنغمه بازگشت و توبه در آن، شكوفا مىگردد.

سالك عارف مرحوم بهارى همدانى(رحمه الله)(8) نوشته است:

«بدان، غرضازتشريعاينعمل شريف لَعَلَّ اينباشدكهمقصود اصلى از خلق انسان، مَعْرِفَةُ اللهِ و الوُصوُلُ اِلى دَرَجَةِ حُبِّهِ و الأُنْسِ بهِ و لا يُمْكِنُ حُصُولُ هذَينِ الاَمرينِ الاّ بِتَصْفيهِ القَلْبِ = مقصود اصلى از خلقت انسان شناخت خدا و رسيدن به درجه دوستى و انس با خداست و رسيدن بهاين دو غرض، جز با تصفيه و پاك نمودن قلب ممكن نمىباشد و آن هم ممكن نبود كه كفّ النَّفسِ عَنِ الشَهواتِ و الاِنْقطاعُ مِنَ الدُّنيا الدَّنيَّةِ و اِيقاعُها عَلَى الْمَشاقِّ مِن العِباداتِ ظاهِرِيَّةً و باطِنيّةً =نگهداشتن نفس از هواهاى نفسانى و بريدن از دنياى پست و افكندنِ نفس بر مشقّتها و سختىهاى عبادات ظاهرى وباطنى. ازاينجا بودهكه شارع مقدّس عباداترا يك نَسَق نگردانيده; بلكه مختلف جعل كرده; زيرا كه به هر يك از آنها، رذيلهاى از رذايل از مكلّف زايل مىگردد تا با اشتغال به آنها، تصفيه تمام عيار گردد; چنانچه صدقات حقوق ماليه و اداى آنها، قطـع ميل مىكند، از حُطام دنيويّه كما اينكه «صوم» قطع مىكند انسان را از مشتهيات نفسانيه و «صلات» نهى مىكند از هر فحشا و منكرى و هكذا ساير عبادات و چون عمل حج، مجمعالعناوين بود با زيادى; چه اينكه مشتمل است بر جملهاى از مشاق اعمال كه هر يك بنفسه صلاحيّت تصفيه نفس را دارد، مثلُ اِنْفاقِالمالِ الْكثيرِ و القَطْعِ عن الأهلِ وَالاَوْلادِ وَالْوَطَنِ و الْحشرِ مَعَ النُّفُوسِ الشَّريرةِ وَ طَىِّ المَنازِلِ البَعيدَةِ مَعَ الابْتِلاءِ بِالعَطَشِ فِى الحَرِّ الشَّديد فِى بَعْضِ الاَوانِ و الوُقوُعِ عَلى اَعمْال غَيرِ مَأْنوُسَة لايَقبَلُها الطِّباعُ مِن الرَّمْىِ و الطَّوافِ و السَّعْىِ و الاِحْرامِ و غير ذلك = مانند عطا كردن مال فراوان و بريدن از زن و فرزند و وطن و از گرد آمدن با افراد شرور و پيمودن منازلدور، همراه با مبتلا گشتن به تشنگى در گرماى شديد، در برخى از اوقات و وارد شدن بر اعمالى غير مأنوس كه طبع افراد پذيراى آنها نيست; مانند: رمى جمرات، طواف، سعى، احرام پوشيدن و ....

با اينكه داراى فضايل بسيارى است، ايضاً از قبيل تذكّر به احوال آخرت به رؤيت اصـناف خلق و اجتماع كثير في صُقع واحِد عَلى نهج واحد لا سيَّـما فِى الإحْـرامِ وَالوُقوُفَينِ = و اجتماع بسيارى از مردمان در سرزمينى واحد و به صورتى واحد بهخصوص در حالت احرام و وقوفدر عرفات و مشعرالحرام و رسيدن به محل وحى و نزول ملائكه بر انبيا از آدم تا خاتم ـ صلوات الله عليهم اجمعين ـ و تشرّف به مَحلِ اَقدام(9) آن بزرگواران، مضافاً بر تشرّف بر حرم خدا و خانه او، علاوه به حصول رقّتكه مورثِ صفاىِ قلب است، به ديدن اين امكنه شريفه اُخرى...

الحاصل چون حج، داراى جملهاى از مشاقّ و فضايل كثيرهاى از اعمال بود و رسولخدا(صلى الله عليه وآله) فرمود: «مبدّل كردم رهبانيت را به جهاد و حج» و انسان نمىرسد به اين كرامت عُظمى، الاّ به ملاحظه آداب و رسوم حقيقى آن.» صاحب المراقبات در نتيجهگيرى اسرار و رموز «حج»، نوشته است:

«خلاصه آنكه خداوند به لطف خود، براى اهل اين جهان، خانهاى را از جنس عالم خودشان قرار داد تا از فيض زيارتش محروم نمانند و براى اين خانه هم مناسك و وسايل مؤثرى، قرار داد تا زائر را براى زيارت خانه حقيقى او مهيا و سزاوار سازد. و باكى نيست از آنكه ما به پارهاى از آنچه از اخبار آل محمد ـ صلوات الله و سلامه عليهم اجمعين ـ از اسرار مناسك حج براى ما روشن گشته است و موصل به زيارت حقيقى باطنى است، اشاره كنيم. از اين رو گوييم:

اوّل بهتر آن است كه به آنچه از امام سيد الساجدين(عليه السلام) از اسرار مناسك روايت گشته است، تبرك جوييم و آن حضرت در اين روايت، مقصود حقيقى از هر يك از اعمال حج را به شبلى تفسير فرموده و گفته است كه «اگر تو اين اعمال را، به اين مقصود انجام ندهى، چنان است كه اصلا عملى، به جاى نياوردهاى»:

نزول به ميقات، به كندن لباس گناه و پوشيدن لباس طاعت;

و كندن لباس، به تجرّد از ريا و نفاق;

و غسل كردن، به تطهير از خطايا و گناهان;

و احرام بستن، به تحريم آنچه كه خدا حرام ساخته است;

و پيمان بر حج، به تحليل و گشودن هر عقد و گرهى، غير از گره خدايى;

و دخول به ميقات پس از احرام، به قصد زيارت خدا;

و نماز در اين مقام، به قصد تقرّب به سوى خدا;

و لبّيك گفتن، به گفت و گو با خداى تعالى براى هر طاعتى و مصون ماندن از هر مصيبتى;

و دخول در حرم، به قصد حرام ساختن هر غيبتى نسبت به اهل ملّت اسلام;

و ديدار خانه، به قصد ديدار خانه خدا و بريده شدن از غير خدا;

و سعى بين صفا و مروه، به فرار به سوى خداى تعالى;

واستلام حجرالاسود، به مصافحه با خداى تعالى;

و وقوف در مقام ابراهيم، به وقوف بر هر طاعتى و تخلّف از هر معصيتى;

و نماز در مقام، به قصد نماز ابراهيم خليل(عليه السلام) و شايد در آن اشاره به وصول به مقام خلّت مىباشد;

و مشرّف شدن به زمزم و نوشيدن از آن، به اشراف بر طاعت و چشم پوشى از معصيت;

و مشى بين صفا و مروه، به بودن بين بيم و اميد;

و خروج به سوى منا، به ايمن ساختن مردم از زبان و دل و دست خود;

و وقوف به عرفه، به معرفت خدا و اطلاع خدا بر سرائر دل;

و بالارفتن بر جبل رحمت، به اعتقاد اينكه خداوند بر هر مؤمن و مؤمنهاى رحم مىكند;

و راهرفتن بر مزدلفه و جمعكردن سنگريزه، به دور شدن از هر گناه و نادانى و اثبات هر علم و عملى;

و رفتن به مشعر، به شعار قلب ساختن شعار اهل تقوا و خوف را;

و وصول به منا و انداختن سنگ، به رسيدن به مقصود و قضاى حوائج;

و تراشيدن سر، به طاهر شدن از چركينىها و برون شدن از گناهان و تبعات بنى آدم;

و رفتن به مسجد خيف، به نداشتن خوف مگر از خدا و اميد نداشتن به غير او;

و ذبح حيوان، به سر بريدن طمع و اقتدا به خليل الرحمان(عليه السلام) و ذبح پسر خود;

و برگشتن به مكه و طواف افاضه،به فيض بردن از رحمت خدا و رجوع به طاعت خدا و تقرّب به خدا.

سپس ايشان مىفرمايند

بدين جهت مقصود اصلى از قرار دادن حج و هم چنين ساير عبادات، «تقويت جانب روحانيت است» تا اينكه انسان بشرى، روحانى شود و از عوالم جسمانى، به عوالم روحانى ترقّى نمايد و براى او معرفت الله و دوستى خدا و انس او حاصل آيد و با اولياى خدا در دار كرامتش مجتمع گردد: «وَحَسُنَ أُوْلَـلـِكَ رَفِيقً»; «اين جماعت چه نيكو رفيقانى هستند» و چون هر انسانى (جز عده اندك و نادرى) به واسطه فقدان عقل، علم و عمل، قبل از بلوغ حيوانيت، در او كامل است، به حدّى كه صفات حيوانيت، (از سبعيت و بهيميت و شيطانيت) در او قوى و قوه عقلانى وروحانى در او ضعيف است... اقتضاى لطف خداى تعالى آن است كه، آنها را به همان حال خود رها نكند.

از اين رو پيامبران را برگزيد و براى آنها شريعتها تشريع فرمود و عبادات و مناسكى مقرر كرد تا اينكه آنان را از جسمانيت به روحانيت و از كورى به هدايت برگرداند و از حيوانيت به انسانيت برساند و از ظلمت به نورانيت و از بعد به قرب بكشاند. پس براى آنان تكاليف و عباداتى مقرر داشت تا بعضى از آنها براى دفع ظلمت و رفع تاريكى سودمند باشد و برخى در طلب نور و اثبات آن مفيد گردد و به عبارت ديگر، بعضى در «تخليه» مؤثر و پارهاى در «تحليه» و پارهاى ديگر جامع هر دو امر باشد و حج ازاين قسم اخير است; زيرا آن معجونى است الهى مركب از اجزاى سودمند كه حقاً براى تمام امراض قلوب به كارمىآيد».

چند دستور العمل

امام صادق(عليه السلام) فرمودهاند:

«اِذا اَرَدْتَ الحجَّ، فَجَرِّد قَلبَكَ للهِ تعالى مِنْ قَبْلِ عَزْمِكَ مِنْ كُلِّ شاغِل وحِجاب وفَوِّضْ اُمورَك كُلَّها اِلى خالِقِكَ وتَوَكَّلْ عَلَيهِ في جميعِ ما تَظْهر مِنْ حَرَكاتِكَ وَسَكَناتِكَ وَسَلِّمْ لِقَضائِهِ وحُكْمِهِ وقَدَرهِ و دَعِ الدنيا والرّاحة والخَلْق واخْرج مِن حُقوق يلزمك مِن جِهَة الَمخْلُوقِين(12); و... چون اراده حج كردى، قلبت را براى خدا از هر شاغلى و حجابى خالى كن و تمام امور را به خالقت واگذار و در جميع حركات و سكنات خود بر او توكّل كن و تسليم قضا و قدر و حكمش باش و دنيا و ما فيها را رها كن و حقوقى را كه از مخلوق بر گردن دارى ادا كن و...».




  • حج چيست؟ از پا و سر بيرون شدن
    فارغ از اين عالم خاكى شدن
    در ره عشق خدا مجنون شدن



  • كعبه دل جستن و در خون شدن
    در ره عشق خدا مجنون شدن
    در ره عشق خدا مجنون شدن



بعد از آشنايى مختصرى با گلستان معنوى «فلسفه و اسرار حج» و استشمام از گلهاى معطّر دستچين شده اولياى الهى و دانشمندان اخلاقى، گام در وادى دستورالعملهاى آنان مىگذاريم.

حج، سفرى ساده و شبيه سفرهاى معمولى نيست و اين يك مسافرت معنوى و عرفانى است، كه بايد آداب و شرايط آن به خوبى شناخته شده و رعايت گردد.

شخصى كه به عزم حج حركت مىكند، بايد متوجّه باشد كه مىخواهد به زيارت خانه خدا و ميهمانى پروردگار متعال برود و در اين صورت لازم است عظمت و احترام صاحب خانه را، آن طور كه بايد رعايت كند و مانند كسى كه ميهمان است خود را در اختيار ميزبان بگذارد و اشتغالات و اعمالى را كه منافى انس و مصاحبت است، ترك كند و با شخصى كه عازم حج است، متوجّه باشد كه برنامه حج، نمايش كامل و آزمايشى است عملى از سير انسان به سوى پروردگار متعال، و در اين برنامه به رنگهاى مختلف واطوار گوناگون، انقطاع انسان از عوالم طبيعت و انعزال از علايق مادى و پيدا كردن حالت تجرد و توجّه به عالم روحانيت و تمرين قدمهاى روحانى و تصوير حالات خضوع و خشوع و از خودگذشتگى، عملىمىشود.

پس با هم بر سفره احسان عارفان بالله مىنشينيم و از رهنمودها و فرمودههاى آنان به عنوان آمادگى براى سفر حج توشهاى بر مىگيريم.

حكيم متألّه مولى محسن فيض كاشانى(رحمه الله)(13) فرموده است:

«هزينهاى كه حجگزار براى حج صرف مىكند، بايد حلال باشد و از تجارت و كسبى كه دل را پريشان كند، دست بازدارد تا هدف او تنها خدا و دل او مطمئن و متوجّه ذكر و تعظيم شعائر او باشد(14)».

سيد صدرالدين محمد موسوى كاشف دزفولى(رحمه الله) گويد: «واجب است بر هر كه مستطيع باشد، كه ظاهر را با باطن موافق گرداند; يعنى، چنان كه ظاهرِ او متوجّه خانه خدا باشد، باطنِ او نيز متوجّه صاحب خانه باشد و احتراز كند از اينكه در راه كعبه خود را بر مردم بيندازد يا از مال حرام و شبهه، زاد راه خود را بردارد، يا معرفتى به صاحب خانه مطلقاً نداشته باشد. خلاصه سعى بايد نمود كه تعب خود را در اين راه ضايع نسازد».




  • پرستش گهى هست تا بود جاى
    خداوند خوانده است بيتالحرام
    ز پاكى ورا خانه خويش خواند
    سوى كعبه رو، رخ برافروخته
    چو پركار گردان در آن نقطه گاه
    طوافى كه زان نيست كس را گريز
    نخستين در كعبه را بوسه ده
    پس آن گه بر آن آستان سر بنه



  • بدو اندرون ياد كردى خداى
    بدو شد تو را راه يزدان تمام
    نيايشكنان را بدان پيش خواند
    حساب مناسك درآموخته
    به پاى پرستش بپيماى راه
    به جاى آر و در خانه را حلقه گير
    پس آن گه بر آن آستان سر بنه
    پس آن گه بر آن آستان سر بنه



حاج سيد محمود امينى صاحب كتاب جواهر الاخلاق نويسد:

«هر كس مستطيع شد و عازم گرديد، فراوان در آن سفر، ياد آخرت كند و از ديدن غرائب و عجائب بسيار، قدرت آفريدگار را ملتفت گردد و با اهل معرفت صحبت دارد و مكارم اخلاق و آداب پسنديده كسب نمايد و هر گاه شخصى با استطاعت، حج نكرده از دنيا برود، چون قيامت بر پاى شود، خداوند او را در صفوف يهود و يا نصارا محشور مىكند(16)».




  • بر تو واجب كرد چون حج ذوالجلال
    ترك غفلت كن ز كعبه رو متاب
    تا از آن درگه نباشى ردّ باب



  • گر كنى تأخير، افتى در ضلال
    تا از آن درگه نباشى ردّ باب
    تا از آن درگه نباشى ردّ باب



صاحب تفسير كشف الاسرار وعدّة الابرار رشيدالدين ميبدى(17) نيز سفر حج را تشبيه به سفر آخرت كرده و نوشته است:

«بدان كه سفر حج بر مثال سفر آخرت نهادند و هر چه در سفر آخرت پيش آيد، از احوال واهوال مرگ در رستاخيز، نمود كار آن در اين سفر پديد كردند تا دانايان و زيركان چون اين سفر پيش گيرند، به هر چه رسند و هر چه كنند، منازل و مقامات آن راه آخرت ياد كنند و عبرت گيرند كه صعبتر است و عظيمتر».

در اين مورد حجّت الاسلام محمد غزّالى(19) نيز گفتهاست:

«اين سفر، از وجهى بر مثال سفر آخرت نهادهاند كه در اين سفر، مقصد خانه است و در آن سفر، خداوند خانه. پس از مقدمات و احوال اين سفر بايد كه احوال آن سفر ياد كند».

اين سفر معنوى، بهترين زمان براى شناخت و تقرّب به خداوند متعال است. در حج بايد بسيار خداى را ياد كرد و بسيار به ياد او بود. در اين سفر مىتوان بسيارى از حالات وملكات معنوى را مشاهده كرد و به عوالم عرفانى و روحانى پىبرد. بارى، لحظه به لحظه و دقيقه به دقيقه سفر حج، پرارزش و سودمند است و بايد آن را غنيمت شمرد.

در آخر اين گفتمان، شايسته است مطلبى از رشيدالدين ميبدى را زينتبخش اين صفحات بكنيم كه نوشته است:

««وَأَتِمُّواْ الْحَجَّ وَالْعُمْرَةَ لِلَّهِ» حج عوام ديگر است و حج خواص ديگر.

حج عوام، قصد كوى دوست است و حج خواص قصد روى دوست. آن رفتن به سراى دوست و اين رفتن براى دوست.

/ 22