ايشان در اين زمينه مى فرمايند
«و اما اينكه بدين وسيله، قصد «مقام قرب و زيارت» را داشته باشد، بايد از جديت در سعى و اهتمام و شوق فروگذارى نكند; و به تمام قدرت در رفع موانع بكوشد و...در تفسير آيه مبارك «وَعَجِلْتُ إِلَيْكَ رَبّ لِتَرْضَى»(39) روايت شده است كه او (حضرت موسى) چهل روز نخورد و نياشاميد و نخوابيد، براى شوقى كه به لقاى خدا داشت...پس هرآنچه او را از خدا مشغول دارد ـ از محرمات و مكروهات و مباحات ـ مانع از رسيدن به مقصد و آرزو است. پس به ناچار بايستى او قطع علاقه و شهوات و تمام مرادات را بكند، مگر اراده وصول و رسيدن به خدا را.بالجمله براى هر كسى كه وارد اين ميدان مىشود، به ناچار بايستى با كمال جديّت و منتهاى استطاعت، خود را مهيّا سازد و از نعمات خداوندى استمداد كند و از جذبات لطيفه ربانى كمك بخواهد تا حضور ربّالعالمين ـ جلّ شأنه ـ براى او فراهم آيد و عمده در اين كار «تحصيل شوق» است و بهتر است در اين كار آنچه را كه در «مصباحالشريعه» از امام صادق(عليه السلام) در وصف مشتاقان وارد آمده است، به ياد آورد. آن حضرت فرموده است:«المُشْتاقُ لايشتَهى طَعاماً و لايَلتَذُّ شَراباً و لايَسْتَطيبُ رُقاداً و لايَأنَسُ حميماً و لايَأوى داراً و لايَسكُنُ عُمراناً و لايَلبَسُ ثياباً و لا يَقِرُّ قَراراً و يَعْبُدُاللهَ لَيْلا و نَهاراً راجياً بِاَنْ يَصِلَ اِلى ما اشْتاقَ اِِلَيهِ ويُناجِيَهُ بِلسانِ الشَّوقِ مُعَبِّراً عَمّا في سَريرَتِهِ كَما اَخْبَرَالله تعالى عن مُوسى في ميقاتِ رَبِّه «وَعَجِلْتُ إِلَيْكَ رَبِّ لِتَرْضَى» وفسَّر النبىّ(صلى الله عليه وآله) عَنْ حالِهِ اَنَّهُ: مااَكَلَ ولاشَرِبَ ولانامَ ولااشْتَهى شَيئاً مِنْ ذلِكَ فى ذِهابِهِ ومَجيِئهِ اَربعينَ يَوْماً شوقاً اِلى رَبِّه»;«مشتاق، اشتهاى خوراك ندارد و از نوشيدنى لذّت نمىبرد و از خواب خوشوقت نمىگردد و با دوستى انس نمىگيرد و در خانهاى قرار نمىيابد و در آبادى ساكن نمىشود و لباسى نمىپوشد و قرار گاهىپيدا نمىكند و شب و روز «خدا» را عبادت مىكند، به اميد اينكه به آنچه مشتاق آن است، برسد و او را با زبان شوق مناجات مىكند; چنان كهخداى تعالى از حالت موسى(عليه السلام) در ميقات پروردگارش خبر داده و فرموده است: «شتاب كردم به سوى تو اى پروردگارم تا تو خشنود شوى». و پيامبر(صلى الله عليه وآله) از حالت او به اين تفسير فرمود كه: نخورد و نياشاميد و نخوابيد و نه به چيزى از اينها ميل كرد، به واسطه شوقى كه به پروردگار خودشداشت.» پس چون قدم در وداى شوق گذاشتى، خويشتن و مراد خود را، از دنيا رها كن و تمام آنچه مورد الفت تو است، واگذار و از سواى مورد شوق خودت، منصرف شو و بين مرگ و زندگى لبيك بگو (لبّيك اللّهم لبيك)...».توبه راستين
سنّت راه است كه در اين مقام
آينه خويش جلايى دهند
اوّل از آلايش تن پاك شو
پس به حريم دل او خاك شو
پاك نمايند يكايك تمام
زنگ زدايند و صفايى دهند
پس به حريم دل او خاك شو
پس به حريم دل او خاك شو
اوّل تو مسلمان شو، از كرده پشيمان شو
وانگه طرف كعبه، طوفى كن و احرامى
وانگه طرف كعبه، طوفى كن و احرامى
وانگه طرف كعبه، طوفى كن و احرامى
چون غسل كردى تن به آب توبه شستى؟
هر عهد بستى غير عهد حق شكستى؟
تا در صف پاكان شوى زين عهد و پيمان
با عاشقان در كوى يار احرام بستى؟
تا در صف پاكان شوى زين عهد و پيمان
تا در صف پاكان شوى زين عهد و پيمان
خانه آسا كعبه دل را بپرداز از بتان
تا نهندت راستان بر آستان روى نياز
تا نهندت راستان بر آستان روى نياز
تا نهندت راستان بر آستان روى نياز
نِّصْفَهُو أَوِ انقُصْ مِنْهُ قَلِيل} و جاى ديگر گفت {وَمِنَ الَّيْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نَافِلَةً لَّكَ» و...».و در آخر به ارزش و مقام بلند تائب اشاره مىكند و مىگويد:«... و هر كه او توبه كند و آنچه شرط توبه بود، به جاى آرد و اين سيرت كه ياد كرديم، بر دست گيرد، بر هر زمينى كه بگذرد آن زمين بر زمينهاى ديگر فخر كند و هر جا كه بنشيند، آن جاى بر ديگر جاىها فخر كند و اگر تائبى بر جويى، يا به رودى، يا بر دريايى بگذرد و از سر اخلاص توبه و صفاوت دل و طهارت تن بگويد: «بسم الله الرحمن الرحيم» آن آبها جمله تا قيامت او را تسبيح و تهليل مىكنند و از خداى عزّوجل او را آمرزش مىخواهند و آفتاب و ماه و ستارگان كه بر وى مىتابند، او را آمرزش مىخواهند و حقّ تعالى او را در دل خلق شيرين گرداند و فرشتگان آسمان وى را آمرزش مىخواهند و به دل خاصگان و دوستان، دوست گرداند...».ولى سوگمندانه بايد گفت كه آن طور كه شايسته و بايسته است، حجاج حرم الهى، به اين تكليف مهم، عمل نمىكنند و يا اصلا توجّهى به آن ندارند. «توبه» ركن اصيل و بناى استوار حج است و بدون آن، حج كامل نمىگردد.شيخ مصلح الدين سعدى گويد: «هيچ آوازى نيست عزيزتر به درگاه خداى تعالى از آواز بنده عاصى كه از سر درماندگى و بيچارگى و مفلسى، بنالد و گويد:خداوندا!، بد كردم و ظلم بر خود كردم. از حضرت عزّت ندا آيد: عبدى! انكار خود نكردى، «اُدعونى استجب لكُم»; مرا بخوانيد تا اجابت كنم هر چه جوييد از ما جوييد».با توبه، بايد دل را زنده كرد و بدين وسيله حياتى دوباره يافت و اگر چنين نشد، بايستى عاجزانه چنگ در دامن رحمت الهى آويخت و از او تقاضا كرد تا با لطف خود، دلهاى مرده را بيدار كند و روح جاودانگى را بر آن بدمد.شيخ عطّار نيشابورى آورده است «به عارفى گفتند: اى شيخ! دلهاى ما خفته است، كه سخن تو در وى اثر نمىكند، چه كنيم؟ گفت: كاش خفته بودى كه خفته را بجنبانى بيدار شود! دلهاى شما مرده است، كه هر چند مىجنبانى، بيدار نمىگردد».خواجه عبدالله انصارى(52) در مناجات خود سروده است:«بر نهاد خود كار كن... تا بر پيدا شود، آنچه تو آن را جويايى.هيچ طريقى ندارى، الاّ آنكه آينه آبى راه تويى.كجا روى؟ حجاب تويى. از كه نالى؟ سد تويى; بركه تويى; آينه تويى; كجا نگرى؟» باز برمىگرديم به حج و سخن را با درّ گفتههاى عارف زندهدل، ميرزا جواد ملكى تبريزى(رحمه الله) به پايان مىرسانيم:«حجگزار بايد مافات از واجبات و كفّارات را تدارك كند و ردّ حقوق و مظالم به آنچه در محلش مقرر استـ بنمايد و بهتر آنكه عمل وارده در ماه ذىقعده را از غسل و نماز و دعاى توبه، به جا آورد و به تكليفش در امور وطن و اهل و عيال و امانات پروردگارش، تدبير نمايد، به صورتى كه دلش از مشغولبودن به فكر آنها فراغت يابد و وصيت خود را بكند و فرض كند كه از اين سفر بر نمىگردد ولكن تدبير او در اين كار، محض امر خدا و به قدر امر خدا باشد».(54) پس توبه خود را در حرم منوّر الهى كامل كند و در حريم عشق سر بر آستان عصمت حضرت حق بگذارد و از او بخشش بخواهد و بگويد:
خدايا بر در تو بنده توست
تو روى نازنين از من مگردان
خداوندا منم با ناله همدم
قبولم كن كه هستم شرمسارت
تمام كردههايم ناقص و كم
همى خواهان آن گلْ خنده توست
بزرگى و كرم زيبنده توست
شريك غصّهها و محنت و غم
تمام كردههايم ناقص و كم
تمام كردههايم ناقص و كم
تقواى الهى
تا معتكف راه خرابات نگردى
از بند علايق نشود نفس تو آزاد
در راه حقيقت نشوى قبله احرار
تا قدوه اصحاب لباسات نگردى
شايسته ارباب كرامات نگردى
تا بنده رندان خرابات نگردى
تا قدوه اصحاب لباسات نگردى
تا قدوه اصحاب لباسات نگردى
اى دل اگر عزم ديار يار دارى
شوق شهود حضرت دلدار دارى
اوّل زدل نقش سوىالله پاك گردان
قصد حجاز و كعبه ديدار دارى
اوّل زدل نقش سوىالله پاك گردان
اوّل زدل نقش سوىالله پاك گردان
هر كس كه هواى كوى دلبر دارد
ور نه به هزار چلّه ار بنشيند
سودش ندهد كه نفس كافر دارد
از سر بنهد هر آنچه در سر دارد
سودش ندهد كه نفس كافر دارد
سودش ندهد كه نفس كافر دارد