قسّام و حركت ملي فلسطين - حرکت اسلامی فلسطین از آغاز تا انتفاضه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

حرکت اسلامی فلسطین از آغاز تا انتفاضه - نسخه متنی

سید هادی خسروشاهی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

قسّام و حركت ملي فلسطين

در مورد ارتباط عزّالدين قسّام با احزاب و مجلس اعلاي اسلامي، سخنان ضدّ و نقيضي گفته شده است. علي خلف معتقد است: حركت بالندة قسّام و شرايط پيدايش آن و موضعگيري سياسي و قيام مسلحانة او آنقدر ارزشمند است كه ديگران به وسوسه افتادند كه از ارزش آن كاسته، لوثش كنند.23 از آنجا كه قسّام از روند حركت ملي دور نبوده و پيوندها و ارتباطات دوستانهاي با بعضي از سران ملي گرا برقرار ساخته بود، زمينههاي تأويل و لغزش در درك واقعيتها به وجود آمد. برخي مورّخين انتساب قسّام را به احزاب مطرح ميكنند، ليكن همة برادران همرزم قسّام و اعضاي تشكيلات قسّامي، وابستگي وي را به احزاب رد كردهاند. ابراهيمالشيخ خليل تأكيد دارد كه « فرمانده شهيد هيچ گونه ارتباطي با هيچ يك از احزاب نداشت. قسّام تنها به ايدئولوژي اسلامي وابسته بود.» 24

انديشه و روشهاي مبارزة قسام با ديگر سياستمداران فرق داشت. او تمامي تلاشش را به كار بست تا حركت جهادياش از جريانهاي سياسي و جهت گيريهاي گوناگون مستقل بماند. رودلف پيترز كه به تحقيق دربارة انديشة جهاد در نزد رهبران و سران فلسطيني در آن مرحله پرداخته است مينويسد:

« قسّام اطمينان كامل يافته بود كه رهبران سياسي كشور با دنبالكردن روشهاي مسالمتآميز، از دستيافتن به هرگونه نتيجة ملموسي بازخواهندماند. لذا او تصميم گرفت كه حركت خويش را بهطور متفاوتي سازمان دهد. او در رسيدن به اهداف خود از راه نبرد مسلحانه چشم اميد به پشتيباني بسيج تودههاي سازمان يافته دوخته بود. در حاليكه رهبري ملي سعي مينمود مقاصد خويش را از طريق مذاكرات سياسي كه گاه به گاه با تظاهرات مسالمتآميز حمايت ميشد، جامة عمل بپوشاند.» 25

به طور كلي قسّام در جرگة سياست برگزاري كنفرانسها و اعزام هيئتها و مقاومت منفي پا پيش ننهاد، بلكه آشكارا با دعوت به جهاد، تشكيلات نظامي مخفيِ سازمان يافتهاش را عينيت بخشيد.

شخصيت قسّام و شخصيت حاج امين الحسيني

حاج امينالحسيني و شيخ عزّالدين قسّام، از يك سو و در مواردي داراي وجه تشابه هستند و از سوي ديگر و در مواردي ديگر، تفاوتهايي با هم دارند. هردو از هوش سرشاري برخوردار بودند و با تكيه بر شخصيت اجتماعي و مردميشان دلها و ديدهها را به سوي خويش جلب ميكردند. حاج امين و شيخ قسّام هردو تحصيلات فقهي را در مصر گذراندند و از جريان اسلامي اصلاحگرا تأثير پذيرفته و به مثابه تداوم دهندگان اين جريان شناخته شدند. سابقة مجاهدتهاي اين دو در رويارويي بااستعمار ريشهدار و عميق است. شيخ قسّام نقش شاخصي در انقلاب سوريه عليه فرانسويها ايفا كرد، به طوري كه فرانسويها ويرا غياباً به اعدام محكوم نمودند! اما وي موفق شد كه در نيمة دوم سال 1920 پس از پايان انقلاب به فلسطين بگريزد.حاج امين نيز نقش برجستهاي در قيام موسي' پيامبر در آوريل 1920 به عهده داشت و پس از سركوب قيام به سوريه گريخت و مقامات انگليسي او را به 15 سال زندان محكوم كردند! اما بعدها وي مورد عفو! قرار گرفت.

در مورد تفاوتهاي موجود ميان شيخ قسّام و حاج امين، نخست ميتوان گفت كه قسّام 16 سال از حاج امين بزرگتر بود و با آنكه هردو اهل شام هستند ولي با توجه به تقسيم بنديهاي منطقهاي، قسّام از سوريه و حاجامين از فلسطين است.

قسّام در ساختار فكري و سياسي خود، اسلام را با تمام ويژگيهاي تكاملي و وسعت شمولش بهعنوان يك خط مشي حكومت و شيوة زندگاني در جامعه مطرح ساخت و در ارئة طرح جهادي متهورانهاش اصرار ورزيد. قسّام محتاطانه دشمني خود با استعمار را پنهان نساخت؛ بلكه علناً با استعمارگران خصومت ورزيد و براي بيرونراندن استعمار انگليس و به شكست كشاندن طرح يهوديان در فلسطين به تهية وسايل و ابزارهاي نظامي و جهادي پرداخت. قسّام تلاش نمود تا زيربناي تشكيلات جهادي بر مبناي ايدئولوژي اسلامي، ايمان به خدا، تشكل و سازماندهي، آگاهي و شناخت را پي ريزي كند تا در اين چار چوب اهداف اسلامي مورد نظر خويش را تحقق بخشد. و لي حاج امين به رغم آنكه بينش اسلامي تأثير ژرفناكي در ساختار شخصيتي وي داشت و بويژه به منصب مفتي اعظم ورياست مجلس اعلاي اسلامي هم نايل آمده بود و با وجود آنكه در مقام مُفتي به مسئلة فلسطين بُعد اسلامي گستردهاي داد و به عمران اماكن مقدسة اسلامي و حل مشكلات مسلمانان توجه و عنايت خاصي مبذول داشت... با اين همه جهاد، يگانه تكيه گاه فكري حاج امين را تشكيل نميداد. زيرا حاجامين با داشتن مشغلههاي تبليغاتي و حكومتي فراوان، فرصت پرداختن به امر پرورش جهادي پيروان خويش را نمييافت ـ گرچه برخي از اسناد به تأسيس تشكيلات نظامي مخفي در فلسطين،توسط حاج امين اشاره ميكنند.

البته به نظر ميرسد كه دليل ديدگاه متفاوت حاجامين اين باشد كه او به عنوان مرد اول و رهبر بلامنازع ملت فلسطين، خودرا ملزم ميديد كه با نشاندادن انعطاف و نرمش، جهتگيريهاي گوناگون اسلامي، ملي و لائيك را در يك جهت واحد سوق دهد تا مقبوليت عامهاش دچار مخاطره نگردد. لذا ميبينيم كه در آن دوران حتي' مسيحيان نيز حاجامين را به صورت رهبربزرگ ملي پذيرفته بودند. ضمناً حاجامين چنان چه در مقام رياست مجلس اعلاي اسلامي ( يك مقام رسمي دولتي ) علناً دشمنيش را با حكومت قيموميت ابراز مينمود، اين امر دستاويزي براي حكومت قيموميت ميشد تا او را از اين منصب حساس كنار نهد. لذا حاج امين بنا به ملاحظاتي از اين قبيل، با مقامات انگليسي بظاهر و تا حدودي مدارا ميكرد، ولي ازپشت پرده حركت ملي را اداره و پشتيباني مينمود. بالاخره حاجامين پس از شعلهور شدن آتش انقلاب بزرگ در فلسطين (بهسال 1936) وارد گود مبارزات جهاد گرانه شد.26

تشكيلات مخفيِ جهاديِ قسّامي

قسّام بخوبي دريافته بود كه امواج احساسات توفنده و متلاطم تودهها كه در دهة بيست سرتاسر فلسطين را دربرگرفته بود، نياز مبرم به تشكّل و سازماندهي دارد و بسيج نيروهاي جهادگر برنامهاي حساب شده ميطلبد تا حركت تودهها به گونة موجي زود گذر، بياثر و بيتاب و توان ظاهر نگردد و توانايي رويارويي با طرحهاي كينه توزانه و مدوّن صهيونيستي را پيدا كند. بهگفتة صبحي ياسين، قسّام درك كرده بود كه رهبري سياسي فلسطين كه آنك در صحنه حضور يافته بود، فاقد صلاحيتهايلازم جهت ادارة نبرد و به فرجام رساندن مبارزه عليه انگليسيها و صهيونيستها بود.27 اين موضوع قسّام را واداشت كه يك تشكيلات مخفي را بنيانگذاري كند كه بعدها به عنوان: « خطرناكترين سازمان زيرزميني و بزرگترين حركت فدايي كه تاريخ مبارزات ملت فلسطين، بلكه تاريخ جديد مبارزات جهادي اعراب شاهد آن بوده است، شناخته شد.» 28

1. نام تشكيلات و شعار آن

هيچ كس بدرستي نام تشكيلاتي را كه قسّام بنيانگذاري كرده بود، نميداند. اسم اين تشكيلات اغلب به صورت « گروه قسّام» و « اتحادية قسّام» و « قسّاميها» و يا « حركت قسّامي» بر سر زبانها افتاده بود. در اين ميان نام « سازمان جهادي» بيشترمتداول بود. پس از شهادت قسّام در نبرد بيشههاي يَعبُد ( در بيستم نوامبر 1935) همرزمان مجاهد قسّام، خود را قسّاميها و يا قسّاميون ناميدند. اين تسميه در بين مردم رواج زيادي يافت و نام قسّام در هالهاي از قداست و احترام بر زبانها جاري ميشد.

هم مسلكان قسّام براي حفظ راز داري و حرمت جهاد، حتي در بين خودشان و پس از گذشت دهها سال از قيام قسّام، تعابيري از قبيل « فلاني... ميگويند او قسّامي بوده است» به كار ميبردند.

شعار مشهور گروه قسّاميها چنين بود: « اين جهاد است، پيروزي يا شهادت» 29. قسّام اين چنين بر مبناي جهادي وعقيدتي، حركت مكتبي خود تأكيد دارد و بر تداوم مبارزه تا دست يافتن به احدي' الحسنيين، پيروزي و يا شهادت اصرارميورزد.

2. مراحل بنيانگذاري تشكيلات قسّام كار سازماندهي تشكيلات جهادي را در دو مرحله به انجام رساند:

مرحلة نخست: اين مرحله از زمان ورود قسّام به فلسطين تا سال 1925 ادامه يافت. در اين مرحله قسام به تهية مقدمات وكسب آمادگيهاي رواني و گسترش روحية جهاد در وسيعترين گسترة ممكن روي آورد.

قسّام در اين مرحله موفق گرديد در پرتو علم و معرفت و اخلاص مكتبي و قدرت سخنوري و حُسن معاشرت با مردموجهة مذهبي و مردمي شاخصي پيدا كند. همچنين قسّام در اين دوران شيوههاي قيام را با محكزدن و ارزيابي افراد وآشنايي با اوضاع و احوال و مشكلاتشان آزمود. در همين هنگام ابعاد توطئة يهوديان و انگليسيها در فلسطين روزبه روز و بوضوح در مقابل ديدگانش جلوه گر ميشد.

مرحلة دوم: مرحلة تأسيس و بنيانگذاري و گسترش تشكيلات مخفي است كه از سال 1925 تا روز شهادت قسّام ادامه يافت. در اين مرحله قسّام در نهان به موضوع سروسامان دادن به تشكيلات، فارغ از تعقيب و مراقبت مقامات انگليسي وباندهاي صهيونيستي روي آورد. او همواره اين گفتة گهربار پيامبراكرم(ص) را آويزة گوش قرار داده بود كه فرموده است:« براي اينكه كارهايتان بخوبي انجام شود، از كتمان ( راز نگهداري ) مدد جوييد.» لذا قسّام راز بزرگ را فقط با افراد اندكي كه پس از تحقيق و بررسي انتخاب ميكرد، در ميان ميگذاشت.30

3. ماهيت تشكيلات و خط مشي آن

برنامة تحرك، مبارزه، تربيت، بسيج و جهاد حركت قسّام از مكتب سازندة اسلام با تمام شمول و عموميّت آن، الهام ميگرفت. همان گونه كه صبحي ياسين ميگويد:

« قسّام ايمان به خداوند متعال را نخستين شرط پيوستن به جرگة همرزمان خويش قرار داده بود.» 31

قسّام در ساختار اعتقادي حركت خويش، جهاد را به مثابه يگانه راه آزادي كشورهاي اسلامي از يوغ استعمارگران كافرمطرح ساخت. لذا قيموميت انگليس بر فلسطين و طرح « ميهن ملي يهود» ! در فلسطين، از نظرگاه حركت قسّامي تجاوزي عليه موجوديت كشورهاي اسلامي به شمار ميرفت. پس در اين صورت جهاد تكليف واجبي است كه مسلمانان بايد از عهدة انجام آن برآيند. شيخ قسّام در تلاش براي نماياندن مشروعيت مجاهدات خويش از قاضي شرع دمشق، « بدرالدين تاجي حسيني» فتوايي را كسب كرد كه در آن پيكار عليه انگليسيها و يهوديان جهت ممانعت و جلوگيري از تشكيل ميهن ملي يهوددر فلسطين جايز و لازم شمرده شده بود.32 قسّام تأكيد داشت كه هدف غايي و نهايي جهاد، برقراري حكومت اسلامي است. او گفته بود:

« چنانچه موفق شويم، منبع اصلي قانون اساسي دولت آيندة ما قرآن كريم خواهد بود» 33 صبحي ياسين تئوري عملكرد سران قسّامگرا را در موارد ذيل خلاصه كرده است:

1. انگليس ريشة درد و علتالعلل بدبختيهاست. انگليس دشمن شمارة يك اعراب و اسلام است. مسئوليت تشكيلات مخفي جهاد، بيرون راندن استعمار انگليس از فلسطين است.

2. حركت صهيونيستي زاييدة استعمار انگليس است. بنابراين انگليس در حكم سر و صهيونيسم به مثابه دُم است. چنان چه سر قطع شود، دُم مردني است.

3.رهبري سياسي فلسطين لياقت زعامت را ندارد، لذا بايد از محاسبات انقلابيون كنار گذاشته شود.

4. بسيج نيروهاي مردمي از طريق مساجد و شعرا و ادبا.

5. آموزش نظامي صدها مجاهد، پيش از آغاز قيام.

6. خريد اسلحه از محل حق عضويت مجاهدين و اعاناتي كه به تشكيلات پرداخت ميكنند و اعطاي كمكهاي مادي به خانوادههاي شهدا و زندانيان در حدّ مقدورات مادّي تشكيلات.

7. برقراري تماسهايي با دشمنان انگليس براي جلب پشتيباني و حمايت از قيام.

8. اسامي كلية سران قيام، جزء اسرار سازماني خواهد بود.

علاوه براين، برنامههاي آموزشي و پرورشي ويژهاي براي اعضا درنظر گرفته شده بود و هريك از اعضا مكلف بود درحدّ توان، شماري از آيات و احاديث جهاد در راه خدا را از حفظ كند. اعضا، همچنين درسهايي در مورد جنگهاي صدراسلام ميآموختند. جهاد، در تصور قسّام تنها در جنگيدن خلاصه نميشود، بلكه مهمترين مسئله در جهاد ايمان به خداوند وحسنظن نسبت به ذات باريتعالي است. مجاهد واقعي كسي است كه به نيازمند كمك ميكند، گرسنه را سير مينمايد، بيماررا ياري ميدهد، و خويشاوندان را ديدار ميكند. و در سرلوحة تمامي اين اعمال نيك، تداوم اقامة نماز است. قسّام هموارهبر ضرورت جهاد با نفس يا به عبارتي جهاداكبر سفارش مينمود. زيرا معتقد بود كه نيروي ايمان در نبرد كارسازتر از نيرويجسماني است... خداي متعال پيامبراكرم(ص) را به خاطر نيروي جسمانيش به پيامبري مبعوث نكرد، بلكه به لحاظ سجاياي اخلاقي والايش وي را برگزيد. بنابراين، قسّام چنين نتيجه ميگيرد كه فضايل اخلاقي به عنوان شرط پيكار در راه خدا برنيروي جسماني و يا نظامي مقدّمتر است.

تربيت همرزمان قسّام تربيت اسلامي بود. احمد شقيري كه با شماري از قسّاميها روزگاري را سپري كرده و در زندانهايقيموميت به دفاع از آنان پرداخته است، ميگويد: « تعابيري از قبيل « پيكار مسلحانه» و « حركت ملي» بر زبانشان جارينميشد، بلكه تعابير سادهاي كه از منبع زلال تر و والاتري سرچشمه ميگرفت، به كار ميبردند. تعابيري چون ايمان و جهاد درراه خدا.» اينان قومي ساخته و پرداختة ايمان بودند.34

به طور كلي خط مشي قسّام واضح و روشن و خالي از ابهام و پيچيدگي است. اسلام ناب در روح و جان مردم فلسطين عميقاً ريشه دوانده بود و جهاد در راه خدا واكنش طبيعي و بيشائبهاي است كه مسلمانان فلسطين آموخته بودند كه در رويا رويي با دشمنان چگونه آن را بروز دهند.35

4. چگونگي عضويت در تشكيلات قسّام

قسّام با كوله باري از تجارب جهادي كه در ستيز با نيروهاي اشغالگر فرانسه در سوريه اندوخته بود، كار سازماندهي و عضوگيري تشكيلاتي را آغاز نمود. وي در طي تماسهاي مكرر با انبوه نمازگزاران در مراسم نمازجمعه و در جلسات درسي كه بعدازظهرها داير ميشد، افراد را ارزيابي كرده، چنان چه نشانههاي خلوص و ايمان در آنان مييافت براي ديدارشان به منازل آنها ميرفت تا از نزديك آنان را محك زند و يا اينكه از آنان دعوت ميكرد كه براي ملاقات با وي به منزلش بيايند. بدين نحو ديد و بازديدها تكرار ميشد تا بالاخره قسّام شخص مورد نظر را به لزوم نجات دادن فلسطين از خطراتي كه آن را در برگرفته، متقاعد ميساخت... اگر آن شخص قانع ميشد، او را در يكي از گروههاي مخفي پنج نفره راه ميداد. شيوههاي عملكرد اين گروهها ملهم بود از رسالت پيامبر(ص) كه ياران آن حضرت در صدر اسلام در منزل الارقم بن ابي الارقم گردهم ميآمدند و به رايزني ميپرداختند.

عضويت در تشكيلات قسّام منحصر به قشر اجتماعي ويژهاي نبوده و محدوديت سنّي هم نداشت. او براي همة كساني كه شرايط اساسي عضويت را دارا بودند، اين امكان را فراهم ميكرد كه در تشكيلات راه يابند. بديهي است كه كساني علاقه مند به گرويدن به تشكيلات ميشدند كه خود را به تمدن غرب و يا مناصب حكومتي نيالوده و تلخي اشغال كشور و مرارت توطئههاي صهيونيستي را چشيده و دربه دري و تعقيب را تجربه بودند. همچنين روحانيون مجاهدي كه با قسّام در طرز فكر وروش مبارزه اتفاق نظر يافته بودند، بسادگي جذب تشكيلات شدند.

شمار زيادي از اعضاي تشكيلات از طبقة متوسط و يا از كارگران بيسواد بودند. قسّام جهت بهبود وضع معيشتي اين افراد كوششهاي فراواني مينمود و براي مبارزه با بيسوادي با جديت بسيار كلاسهاي شبانهاي را داير كرد. علاوه براين، او براي اصلاح افراد منحرف از هيچ تلاشي دريغ نمينمود. زيرا از ديدگاه قسّام، چنانچه بزهكاران در محضر خداي متعال توبه كرده و ايمان درستي به جهاد در راه خدا حاصل نمايند، تهوّر منفيشان ممكن است به شجاعت مثبت مبدل شود. از جملهافرادي كه از فساد به صلاح روي آورده، به عضويت تشكيلات درآمد، ميتوان حسن باير را نام برد.37

پس از سهسال تلاش مداوم، قسّام سرانجام توانست 12 گروه جهادي را كه به طور محرمانه و جداگانه فعاليت ميكردند، سروسامان دهد. همانگونه كه قبلاً ذكر كرديم، هرگروه شامل پنج عضو ميشد كه اغلب از كارگران ساختماني و كارگران راه آهن و باراندازان كشتيها و پيشه وران و فروشندگان جزء بودند. تشكيلات قسّام نخستين تشكيلات فلسطيني بود كه كشاورزان و مستمندان و بدويان كوچ نشين را جذب كرد.38

5. بيعت

در سالهاي نخست، قسّام كساني را كه بتازگي وارد تشكيلات ميشدند، ملزم مينمود كه از تراشيدن ريش خودداري كنند.اين كار آزمون سادهاي بود كه قسّام از خلال آن ژرفاي اخلاص و تعهد اسلامي مجاهدين را ميسنجيد. سپس مجاهد تازه وارد در جمع ديگر اعضا حضور مييافت و در جشني كه بدين مناسبت برپا ميشد، پس از قرائت سورة فاتحه، آيات ديگري از قرآن كه مربوط به جهاد بود، تلاوت ميگرديد. اعضاي تشكيلات به برادر تازه وارد تهنيت گفته، به همراه وي شيريني صرف مينمودند. نكتة شايان توجه آن است كه قسّام به پيروانش تأكيد ميكرد كه اين ريش، سمبل پايداري نفس درجهاد است. ولي در سنوات بعد، شايد بهخاطر گستردگي كار و نيز تدابير احتياطي و اِعمال پوشش امنيتي لازم، به جاي گذاشتن ريش، عضو جديد سوگندي را ادا ميكرد كه در آن با خداوند پيمان ميبست تا ضمن تعهد به راستگويي و درستكاري، تمامي احكام اسلامي را رعايت كرده، پاسدار ايدئولوژي اسلامي باشد. اين سوگند با دستگذاشتن بر روي يك خنجر و يا طپانچهاي كه در كنارش يك جلد كلامالله مجيد قرار گرفته بود، ياد ميشد.39

6. كادر رهبري و تعداد اعضاي تشكيلات

كادر رهبري حركت قسّام در سال 1928 مركب بود از شيخ عزّالدين قسّام، العبد قاسم، محمود زعروره ، محمدالصالح الحمد و خليل محمدعيسي ( مشهور به ابوابراهيم الكبير) . تمام نامبردگان، كشاورز بودند. بعدها اين تعداد به 12 نفر افزايش يافت و به طور كلي مسئوليت رهبري تنها برعهدة قسّام نبود بلكه ادارة تشكيلات به صورت دسته جمعي صورت ميگرفت. قسّاميها ميگويند: تعداد اعضاي شوراي رهبري تا سال 1948 به همين شكل باقي ماند.40

مورخين در مورد تعداد اعضاي تشكيلات اتفاق نظر ندارند ولي بنا به كنكاشهاي دكتر عبدالوهاب كيالي و صبحي ياسين41 ، قسّام 200 مجاهد را تربيت نموده و 800 تن هوادار داشته است. رويهم رفته ميتوان گفت كه تعداد قسّاميها بههزارنفر عضو اصلي و هوادار بالغ ميشده است.

7. واحدهاي تخصصي تشكيلات قسام

قسّام براي تحقق اهداف و پيشرفت كار حركت، در كنار ديگر برادران دينيش، واحدهاي تخصصي ويژهاي را ترتيب و سازمان داد: الف) واحد تهيه و خريد اسلحه: برجستهترين افراد اين واحد حسنباير و نمرسعدي بودند. ب) واحد آموزش نظامي: به سرپرستي افسري كه در ارتش تركيه خدمت كرده بود.

پ) واحد اطلاعات: كه مأموريت كسب خبر از تحركات انگليسيها و صهيونيستها را داشت. از ميان اعضاي اين واحد،شيخ ناجي ابوزيد را ميتوان نام برد. بهطور كلي افراد واحد اطلاعات عناصري بودند كه در ادارات دولتي بويژه شهربانياشتغال داشتند. گروهي از اين افراد عليالظاهر با يهوديان نيز همكاري داشتند تا از نزديك با فعاليتهاي سرويسهاي مخفياحزاب يهودي آشنا شوند.

ت) واحد تبليغات: متشكل از روحانيون وعلماي دين كه در مساجد و گردهماييها مردم را به جهاد دعوت مينمودند.شيخ كامل قصاب راهنما و مشاور اين واحد بود.

ث) واحد ارتباطات سياسي: از جمله افراد اين واحد، محمود سالم مخزومي است كه با كنسول ايتاليا در مورد خريد اسلحة مدرن از آن كشور تماسهايي را برقرار كرده بود.42

8. امور مالي تشكيلات قسام

جمع آوري پول از طريق كمكهاي داوطلبانة اعضا صورت ميگرفت. عضو فعال در هر گروه ابتدا ماهانه ده قرش ( يكي از واحدهاي پولي رايج فلسطين در آن زمان) به فرمانده گروه پرداخت ميكرد. وقتي كه عضو تحرك و فعاليت بيشتري از خود بروز ميداد، 10 درصد از درآمد ماهانهاش و گاهي ـ پس از برآوردن نيازهاي ضروري خانوادة خود ـ كلية مازاد درآمدش را به تشكيلات ميداد. بيشتر پولهاي به دستآمده صرف خريد سلاح و تهية ملزومات جنگي ميشد.

ابراهيمالشيخ خليل ميگويد: « پول از دو طريق به دست ميآمد: يكي حق عضويت ماهانه و ديگري كمكهاي داوطلبانه» .قسّاميها با درك بيشائبة آيين اسلام، خويشتن را براي هرگونه فداكاري مهيّا كرده بودند.

برخي از دوستان قسّام كه در وضع مالي خوبي به سر ميبردند، مانند كشاورزان بزرگ و تجار و پيمانكاران، پس از تأمين نيازمنديهاي خانوادههايشان سودهاي حاصل از كار و تلاش خود را با طيب خاطر در اختيار قسّام قرار ميدادند. تشكيلات قسّام پس از اينكه اطمينان حاصل ميكرد كه منبع اين كمكها انسان مخلص و قابل اعتمادي است،آن را ميپذيرفت.43

به طور كلي اعضاي تشكيلات اكثراً كارگراني بودند كه با كدّ يمين و عرق جبين ايثارگرانه ماحصل دسترنج خود را به خريد سلاح اختصاص ميدادند تا در فراهم ساختن امكانات و آمادگيهاي لازم، محتاج ديگران نشوند. در حقيقت نه تنها به اعضاي تشكيلات هيچ گونه دستمزد و يا كمك هزينهاي پرداخت نميشد، بلكه هر عضو بايد به تشكيلات كمك نموده، سلاح مورد نياز را از پول خود خريداري نمايد. البته قسّاميها به زور كسي را وادار به پرداخت كمك مادي نميكردند. شيخ نمر سعدي تأكيد دارد كه در نبرد بيشههاي يعبد در نوامبر 1935، مجاهدين قسّامي با پول خود غذا ميخريدند و از كسي تقاضاي كمك بلاعوض نميكردند.44

بنابراين درمييابيم كه تشكيلات قسّام در امور مالي متكي به خود بود و در اين مورد به منابع خارجي وابسته نبود. اين خط مشي تشكيلات را از قيد و بند وابستگي به خارج رها ساخته و راه نفوذ سودجويان فرصت طلب را سد كرده بود.

9. آمادگي رزمي و آموزش نظامي

برنامه و استراتژي تشكيلات براين قرار گرفته بود كه پير و جوان و فرمانده و سرباز، همگي بدون هيچ گونه فرق و تبعيضي مهياي رزم باشند و ماداميكه يك هزار قبضه سلاح در اختيار رزمندگان تشكيلات قرار نگرفته، اعلام جهاد نكنند و نبرد بايد به تأخير بيفتد.45

در پي قيام بُراق در سپتامبر 1928، حركت قسّام وارد مرحلة كسب آمادگي رزمي و فراگيري آموزشهاي نظامي شد. قسّام شخصاً كار آموزش نظامي افراد را با جديّت و قاطعيت هرچه تمامتر به انجام ميرساند. يكي از مجاهدين قسّامي طريقةآموزش و ميزان فرمانبرداريي را كه موردنظر قسّام بوده است، چنين توصيف مينمايد:

« قسّام ما را به جلسات آموزش نظامي و تيراندازي ميبرد و از ما ميخواست كه با پاي برهنه پيادهروي كنيم. وقتي كه در كوهستانها آموزشميديديم، ما را در هواي سرد نگاه ميداشت و از ما ميخواست كه بدون خوردن يا آشاميدن چيزي پيادهروي كنيم تا بدين وسيله تاب و توان تحمل گرسنگي و تشنگي را بيابيم. از ما ميخواست كه در هفته يكي دوبار بر زمين و روي حصير، با رواندازي نازك بخوابيم. او همواره اصرارداشت كه راز فعاليتهايمان را افشا نكنيم، لذا ما در منزل با همسران و خانوادههايمان دچار مشكل بوديم، چون نميتوانستيم براي آنان توضيح دهيم كه چرا اينگونه ميخوابيم. ما بايد اين وضعيت را تحمل ميكرديم، چون پيمان بسته بوديم كه دستورات را موبه مو اجرا كنيم.» 46

در روز 12 نوامبر 1935، تشكيلات قسام داراي هزارقبضه سلاح و يك پايگاه تسليحاتي در منطقة لاذقيه بود. در اين روز در جلسة شوراي رهبري تشكيلات در حيفا و پس از بررسي كلي اوضاع در فلسطين، مقرر شد كه جهاد عليه دشمنانآغاز گردد.47

10. عملكرد نظامي پيش از اعلام جهاد

اگرچه برخي مورخين در مورد مشاركت يا عدم مشاركت قسّاميها در رويدادهاي قيام بُراق در سال 1929 ترديد كردهاند، اما با توجه به شواهد تاريخي موجود ميتوان گفت كه قسّاميها در قيام بُراق حضوري عيني داشتند. ولي چون درآن دوران تشكيلات قسّام هنوز در حال تكوين بوده و به طور مخفي مراحل شكل گيري را ميگذراند، انتساب شركت كنندگان در قيام بُراق به تشكيلات قسّام محرز و مسجّل نيست. با اين حال ترديدي وجود ندارد كه آنان حداقل با حركت قسّام همدل و همسو بودند. مثلاً در روز اعدام عطا الزيد و محمد جمجوم و فؤاد حجازي ( سه تن از قهرمانان قيام بُراق در 17 ژوئية 1930) قسّام با چهرهاي برافروخته و چشماني اشكآلود، در حالي كه از شدت خشم بر خود ميلرزيد، به سوي مسجد شتافت و در خطابهاي آتشين در جمع حاضرين، گفت:

« اي اهالي حيفا... اي مسلمانان، آيا فؤاد حجازي را نميشناسيد؟ آيا فؤاد حجازي و عطاالزيد و محمد جمجوم برادران شما نبودند؟ آيا در كنارشما در جلسات مسجد استقلال حضور نمييافتند؟ آنان هم اكنون بر روي چوبة دار هستند.»

اين گفتار ثابت ميكند كه قهرمانان قيام بُراق، از شاگردان قسّام بودند گرچه دليل موجّهي مبتني بر عضويت آنها در تشكيلات مخفي قسّام در دست نباشد.48

در سالهاي 1931 و 1932 قسّاميها دست به عمليات نظامي زدند و در اولين يورش عليه آبادي الياجور در نزديكيحيفا سه صهيونيست را از پاي درآوردند. سپس حملاتي عليه ديگر مستعمرههاي صهيونيستها ترتيب دادند كه مهمتر از همهحمله به مستعمرة نهلال بود. قسّاميها با استمرار بخشيدن به فعاليتهايشان و عمليات نظامي ديگري از قبيل ترور مقامات انگليس و عوامل صهيونيسم و فروشندگان زمين، دشمن را مستاصل كرده بودند. قسّاميها پس از انجام عمليات نظامي شبانه،روزها به كارهاي عادي خود باز ميگشتند. اين وضع تداوم يافت تا آنكه سرانجام در نوامبر 1935 قيام اسلامي و مردمي آغاز گرديد.

11. اعلام جهاد مسلحانه (نوامبر 1935)

حركت قسّام با اعلام جهاد مسلحانه دگرگوني اساسيي در مسير حركت ملّي فلسطين كه از تلاشهاي سياسي رفرميستيجانبداري ميكرد، به وجود آورد. پيدايش اين قيام و اعلام جهاد نشانة بارزي است بر مردود شمردن تاكتيكهاي سنّتي ومنفي در مبارزه و در پيش گرفتن تاكتيكهاي متفاوت كه در طرح و اجرا و تاثيرگذاري با تاكتيكهاي پيشين فرقهاي عمدهاي داشت.49 بدون ترديد شيخ قسّام اواخر سال 1935 را به عبث به عنوان زمان مناسب براي اعلام جهاد انتخاب نكرده بود.مقابله با هجوم سيلآساي مهاجرين يهودي و افزايش خطر تشكيل ميهن قومي يهود در فلسطين، عملي قاطع و سريع ميطلبيد. با توجه به اينكه رهبري سنّتي و احزاب سياسي فلسطين از انجام هر عمل جدي عاجز و ناتوان بودند، لذا قسّام چارة كار را در واژگون ساختن موازنه و معادلات موجود ميديد. همچنين عامل ديگري كه به مسئلة اعلام جهاد شتاب و سرعتبخشيد، رديابي مجاهدين قسّامي از سوي مقامات انگليسي بود. اين موضوع قسّام را به فكر انداخت كه مبادا مقامات انگليسي طرحهاي قيام را پيش از موعد مقرر كشف و خنثي كنند؟!

طرح قسّاميها براي قيام و اعلام جهاد در اين خلاصه ميشد كه با رفتن به روستاها و برانگيختن مردم به خريد سلاح وكسب آمادگي لازم براي قيام، افراد مؤمن را به پيوستن به صفوف خود ترغيب كنند. همچنين كادر رهبري قسّاميها تصميمگرفته بود با به تصرف درآوردن شهر حيفا به مدت سه روز و دستيابي به يك پيروزي نظامي بزرگ، از همان آغاز انگيزهايرا در اهالي فلسطين براي ملحق شدن به قيام و جهاد به وجود بياورند و با فرودآوردن ضربة نخست، قدرت خويش را به رخمقامات انگليسي و صهيونيستها بكشند. تمام جوانب طرح بخوبي مورد بحث و مداقه قرار گرفته و آمار نيروهاي انگليسيموجود در منطقه و كيفيت و كميّت سلاح آنان به دست آمده بود. به نظر قسّاميها احتمال موفقيت طرح صددرصد بود.اگرچه تضمين ماندن حيفا به مدت بيش از سه روز در تصرف آنها، به علت فشار احتمالي نيروهاي انگليسي درپيش بينيهايشان نميگنجيد.50

شيخ قسّام پيش از خروج، يگانه منزل مسكونيش را در حيفا فروخت. ياران او هم جواهرآلات همسران و قسمتي ازاثاثيهشان را به فروش رساندند و با پول آن فشنگ و تفنگ خريداري نمودند. هر مجاهدي هنگام وداع با خانواده، وعدةملاقات در بهشت را ميداد. هر مجاهدي يك جلد قرآن مجيد تهيه كرده و به همراه خود آورده بود تا هدايتگر راه و مونس خلوتش باشد.

در روز 14 نوامبر، در حالي كه مجاهدين در غاري نزديك مستعمرة عين حارود مستقر شده بودند، يك گروه گشتي نظامي مركب از يك گروهبان يهودي و يك پليس عرب در آن حوالي نمايان شدند. محمود سالم مخزومي كه ماموريت حفاظت و نگهباني را به عهده داشت، به گمان اينكه محل اختفاي مجاهدين لو رفته، به گروهبان يهودي فرمان ايست داد، اماچون گروهبان يهودي توجهي نكرد، مخزومي بيدرنگ او را كشت. پليس عرب سراسيمه از محل حادثه گريخت و خود رابه نزديكترين كلانتري رسانده، ماجرا را تعريف كرد. در اين واقعه، مخفيگاه قسّاميها لو رفت. بدينترتيب استفاده از عنصرغافلگيري كه مورد نظر طراحان قيام بود، از ميان رفت.

در بامداد روز 15 نوامبر، مقامات انگليسي كه از ناپديد شدن شيخ قسّام مظنون شده بودند، نيروهاي پليس را مامورمحاصرة روستاهاي اطراف محل حادثه نمودند تا بدينوسيله قاتل گروهبان يهودي را دستگير كنند. مجاهدين قسّامي بااستفاده از تاريكي شب به طرف بيشههاي يعبد عقب نشيني نمودند و در محل امن تري موضع گرفتند.51

12. شهادت شيخ عزالدين قسّام و آثار آن

شيخ قسّام پيش از عقبنشيني به سمت بيشههاي يعبد و در پي درگيريهاي ناخواستهاي كه پيش آمده بود، يارانش را به دو گروه تقسيم نمود. يك گروه مامور قطع خطوط مواصلاتي انگليسيها در شمال فلسطين و ضربهزدن به مراكز تجمع نيروهايانگليسي شد. و يك گروه ده نفري ديگر به همراه قسام عازم منزل شيخ سعيد حسان ـ يكي از دوستان قسّام ـ در بيشههاي يعبد شدند.

صبح روز 20 نوامبر 1935 شمار زيادي از نيروهاي انگليسي كه تعدادشان به 400 تن ( يك گردان) بالغ ميشد، محلاختفاي قسّام و برادرانش را محاصره نمودند. به رغم نابرابري نيروها ( تعداد اندك ياران و شمار بسيار دشمنان) ، قسّام مصمّم شد كه تا آخرين قطرة خون استقامت و پايداري كند. زماني كه نيروهاي انگليسي از او خواستند كه تسليم شود، گفت: ما هرگز تسليم نخواهيم شد. اين جهاد است در راه خدا. سپس رو به برادرانش نمود و افزود: اي برادران... چون شهيدان بميريد.52

نبرد نابرابر 6 ساعت به درازا كشيد و طي آن 15 سرباز انگليسي به هلاكت رسيدند. قسّام پس از شهادت ياران همرزمش يوسف زيباوي و محمد حنفي مصري، خود نيز شهادت را در آغوش كشيد و با خون سرخ خويش درخت تنومند اسلام را آبياري نمود. ديگر ياران قسّام نيز زخمي و يا اسير شدند.53 نبرد بيشههاي يعبد به جهاد فلسطينيان بُعد اسلامي وسيعي بخشيد و خون شهدايي كه در اين نبرد به زمين ريخت، تبلور يكپارچگي و وحدت امت اسلام بود. زيرا از يك سو شهيد قسّام ازسوريه بود و شهيد يوسف زيباوي از فلسطين و شهيد محمد حنفي از مصر.

در مراسم تشييع جنازة شهيد قسّام و يارانش، بيش از 30 هزار تن از اهالي فلسطين شركت كردند. در واقع تشييع جنازة اوبه يك راهپيمايي عظيم مبدل شده بود. راهپيمايان خشمگين كه از سرتاسر فلسطين براي حضور در مراسم گردهم آمدهبودند، با سر دادن شعار « الله اكبر، الله اكبر... انتقام، انتقام» به ادارة پليس حمله كرده، سه دستگاه خودرو انگليسي را آتش زدند. آنها با پاره سنگ و آجر با سربازان انگليسي درگير شده، فرمانده آنان را بر زمين زدند. انگليسيها كه از پيامدهاي درگيرشدن با مردم وحشت داشتند، سراسيمه از مقابل تشييع كنندگان پابه فرار گذاشته، عقب نشيني كردند.54

صبحي ياسين معتقد است كه راهپيمايي تشييع جنازة قسّام آنچنان عظيم و بيسابقه بود كه اگر مقامات انگليسي سكوت اختيار نميكرده و نيروهايشان را از مسير راهپيمايان به عقب نميبردند، انقلاب بزرگ فلسطين پنج ماه پيش از موعد بوقوع ميپيوست.55 شهادت شيخ عزّالدين قسّام احساسات اسلامي مردم فلسطين را ملتهب ساخت. شهيد قسام با مطرح ساختن راه حل « جهاد اسلامي» ، بر ديگر راه حلهاي سازشكارانه خط بطلان كشيده و ملّت فلسطين را كه سالهاي سال در انتظار راه حلي جايگزين روزشماري ميكردند، از حالت ياس و سرخوردگي نجات داده و در بين آنان روح اميد و اعتماد به نفس دميد.

از سوي ديگر آثار قيام و شهادت قسّام چنان عميق و ژرف بود كه از آن پس انگليسيها و صهيونيستها از نمادهاي اسلامي و مراسم مسلمانان در ترس و واهمه بودند و حتي' از نشانههاي ظاهري اسلام ميهراسيدند. به گفته نمرالخطيب: مقامات بريتانيا، اعراب فلسطين را زير شديدترين فشارها و تضييقات قرار داده بودند، « بويژه افراد متديّني كه به لباس علماي دين ملبّس ميشدند در مظان اتهام بودند، به طوري كه هر كس محاسني در صورت و يا عمامهاي بر سر مينهاد، روانة زندان ميشد... اين اوضاع جوشان و ملتهب، سرانجام به انقلاب بزرگ سال 1936م منتهي گرديد.» 56

23. عبدالستار قاسم، همان، صص 33،34 و 37.

24. علي خلف، همان، ص 60.

25. مجله شؤون فلسطينيه، شمارة 7، (مارس 1972)، ص269.

26. الاسلام والاستعمار، صص 24ـ123.

27. محسن محمد صالح، التيار الاسلامي في فلسطين، صص 7ـ256.

28. صبحي ياسين، نظرية العمل لاسترداد فلسطين، ص 75.

29. سامي الجندي، عرب و يهود، ص 67.

30. بيان نويهض، القيادات و المؤسسات السياسيه، صص 18ـ317.

31. صبحي ياسين، الثوره العربيه الكبري' في فلسطين، صص 33ـ31.

32. صبحي ياسين، فلسطين عبرستين عاماً، صص 77ـ76 و صبحي ياسين حرب العصابات في فلسطين، صص 64ـ63.

33. يوسف رجب الضبيعي، ثورة 1936 في فلسطين، ص 37. 34. Schleifer,op. cit, p.73.

35. احمد الشقيري، اربعون عاماً في الحياة العربيه و الدوليه، ص 145.

36. صبحي ياسين، الثوره العربيه الكبري'، ص 38.

37. همان، صص 34ـ31.

38. بيان نويهض، همان، ص 322.

39. علي خلف، همان، ص 53. 40. Schleifer,op.cit,p.74.

41. بيان نويهض، همان، ص886.

42. عبدالوهاب كيالي، تاريخ فلسطين الحديث ،ص 251 و صبحي ياسين، نظرية العمل لاسترداد فلسطين، ص 79.

43. صبحي ياسين، الثوره العربيه الكبري'، صص 34ـ33.

44. بيان نويهض، همان، ص 323.

45. اكرم زعيتر، الحركة الوطنيه الفلسطينيه، ص 30.

46. صبحي ياسين، حرب العصابات في فلسطين، ص 68. 47. Schleifer,op.cit.,p.75.

48. صبحي ياسين، حرب العصابات في فلسطين، ص 70.

49. سميح حموده، الوعي والثوره، ص 46.

50. يوسف الرضيعي، ثورة 1936 في فلسطين، صص 37ـ36.

51. صبحي ياسين، حرب العصابات في فلسطين، ص70 و صبحي ياسين، نظرية العمل لاسترداد فلسطين، ص80.

52. عبدالستار قاسم، همان، صص 61ـ59.

53. عوني العبيدي، ثورة الشهيد عزالدين قسام، ص 46.

54. عبدالستار قاسم، همان، صص 67ـ66.

55. اكرم زعيتر، الحركه الوطنيه الفلسطينيه، ص 32.

56. صبحي ياسين، الثوره العربيه الكبري'، صص 41ـ39.

/ 14