نقش جريان اسلامي در انقلاب بزرگ فلسطين (1936) - حرکت اسلامی فلسطین از آغاز تا انتفاضه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

حرکت اسلامی فلسطین از آغاز تا انتفاضه - نسخه متنی

سید هادی خسروشاهی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

نقش جريان اسلامي در انقلاب بزرگ فلسطين (1936)

پيش از اين يادآور شديم كه شيخ عزّالدين قسّام با سخنراني در مساجد و سركشي به روستاها، مردم را مهياي قيام نموده، آنان را عليه صهيونيستها و انگليسيهاي اشغالگر بسيج نمود. وي سپس با شهادت خود، به آنچه مردم را بدان دعوت مينمود،جامة عمل پوشاند و زمينة انقلابي بزرگ را فراهم ساخت. ديري نگذشت كه همرزمان قسّام كه در شمال فلسطين سالها دوش به دوش هم جنگيده بودند، به صورت واحدهاي قسّامي سربرآورده، در همان مناطق پرچم انقلاب و عصيان را برافراشتند. پنج ماه از شهادت شيخ قسّام نگذشته بود كه جانشين او شيخ فرحان سعدي رهبري تشكيلات قسّامي را به عهده گرفت.57

قسّاميها به رهبري شيخ فرحان سعدي در 15 آوريل 1936 با انجام عمليات عنبتا ـ نورالشمس در يورشي مسلحانه عليه يك گروه گشتي نظامي، دو تن از صهيونيستها را كشته و چندين تن ديگر را مجروح ساختند. اين عمليات فلسطين را به لرزه انداخت و به گفتة اكرم زعيتر: جوّي آكنده از تشنج به وجود آمد و اين عمليات زبانزد مردم گرديد. آشفتگي و بههم ريختگي عجيبي گريبان يهوديان را گرفت و شيخ فرحان در بين مردم ارج و منزلتي شايان يافت.58

اكرم زعيتر ميافزايد: هنوز دو روز از اين عمليات نگذشته بود كه نامهاي به دستم رسيد كه در آن آمده بود: « وظيفهمان را در راه خدا انجام ميدهيم، كار را شروع كردهايم و پيروز خواهيم شد. نياز مبرم به قطار فشنگ داريم، پول را براي اين منظور ميگيريم... به شما اعتماد داريم.» 59

درگيريهاي پراكنده ميان اعراب و يهوديان اوضاع را بيش از پيش متشنج ساخت. كميتههاي محلي در شهرهاي مختلف و نقاط حساس فلسطين تشكيل گرديد. آنها با نام « كميتههاي ملي» خوانده ميشدند. در 20 آوريل 1936، پس از فراخوان مردم به اعتصاب عمومي، كميتههاي محلي سريعاً كميتة اعلاي عربي را موجوديت بخشيدند. اعتصاب عمومي به مدت شش ماه متوالي تداوم يافت و به طولانيترين اعتصاب در منطقه مبدل گرديد. تمام اقشار ملّت فلسطين از كار دست كشيدند و از رفتن به محل كار در ادارات و پرداختن ماليات به مقامات قيموميت امتناع ورزيدند. در روزهاي اوجگيري انقلاب، عمليات جهادگرانه طبق برآورد محققين به 4000 مورد رسيد و دهها كشته و صدها زخمي در صفوف انگليسيها و صهيونيستها برجاي گذارد و حكومت قيموميت متحمّل زيانهاي هنگفتي در حدود 5/3 ميليون پوند ( بدون محاسبة خسارتهاي ناشي ازاختلال تجارت و توريسم ) گرديد.60

روشنايي چراغي كه قسّام و يارانش برافروختند، سرتاسر فلسطين را در بر گرفت. امواج توفندة انقلاب ديگر مجال هرگونه سازش و يا مماشات را از رهبران سياسي و ملي گرا گرفته بود. در هر حركت انقلابي، رهبران انقلاب قاعدتاً پيشرو حركت انقلابي مردم هستند، ليكن در اينجا عكس اين قضيه اتفاق افتاد. مردم مسلمان فلسطين كه با خيزش قسّام نيروي مضاعفي يافته بودند، از رهبران سياسي پيشي جستند و به دنبال آنان، خواه ناخواه رهبران مذكور موضعگيريهاي قاطع تري عليه اشغالگران انگليسي و اذناب صهيونيستشان اتخاذ كردند.

حكومت مركزي انگلستان ناتوان از مقابله با مردم بپاخاسته، دست به دامان پادشاهان و حكمرانان عرب شد تا از اين طريق با تحت فشار قراردادن رهبران سياسي، حركت انقلاب را مهار كنند. با درخواست مشهور پادشاهان عرب كه اكثرا سرسپردة اربابان انگليسي بودند، عملاً اعتصاب عمومي در نيمة اكتبر 1936 درهم شكسته شد و كميتة اعلاي عربي به رياست حاج امينالحسيني كه رهبري سياسي كشور را به عهده گرفته بود، به واقعيت موجود تن درداد.

در چنين شرايطي، نگاهها به سوي كميتة پادشاهي انگليس دوخته شد كه در نوامبر 1936 از لندن براي بررسي عوامل اغتشاشات (!) به فلسطين گسيل شده بود. در حالي كه عمليات جهادگرانه عليه انگليسيها و صهيونيستها متوقف نشده و همچنين فعاليتهاي بسيج، توجيه و مسلح كردن مردم و جمعآوري كمكهاي مردمي جهت كسب آمادگي بيشتر و حضور گسترده تر در مرحلة بعدي ادامه يافته بود، سرانجام نظريات و پيشنهادهاي كميتة پادشاهي در گزارشي موسوم به « گزارش كميتة بيل» در22 ژوئية 1937 به حكومت انگلستان تقديم شد و در اين گزارش تقسيم فلسطين به دو دولت يهودي و عربي پيشنهاد شده بود. موج نارضايتي و مخالفت، اكناف و اطراف فلسطين را فرا گرفت. انقلابيون قسّامي كه در قيامهاي پيشين آبديده شده بودند، اين بار به رهبري شيخ فرحان سعدي خواب راحت را از سر انگليسيها پراندند و با انجام عملياتي متهورانه بويژه درشمال فلسطين ـ كه از پاييز 1937 تا پايان سال 1939 بي وقفه ادامه يافت ـ تلفات سنگيني به نيروهاي اشغالگر وارد ساختند. چهرههاي سرشناس ديني و ملي نيز همسوي با مردم بپاخاسته، كميتة مركزي جهاد را متشكّل از حاج امينالحسيني، شيخ حسن ابوالسعود، منيف حسيني و... برپا داشتند.

در شرايطي كه زبانههاي آتش انقلاب در همه جا برافروخته شده و فلسطين در تب و تاب حركت بالندة انقلاب ميسوخت، نيروهاي اشغالگر به تعقيب رهبران انقلاب پرداختند و در نتيجه بسياري از رهبران به خارج از كشور گريختند.حكومت انگليس براي مقابله با اوضاع از هم گسيختة فلسطين، حاج امين را از تصدي اوقاف شرعي و رياست مجلس اعلاياسلامي بركنار ساخته، براي دستگيري او عمليات جستجو و تعقيب به راه انداخت. لذا حاج امين به حرم شريف پناهنده شد وپس از گذشت مدّتي، در شامگاه چهارشنبه 14 اكتبر 1937، از راه دريا موفق به فرار به سوي لبنان شد.61

در جريانهاي حركت ديني در انقلاب بزرگ فلسطين، نقش حركت قسّامي از ديگر گروهها متمايزتر و شاخصتر است.صبحي ياسين در اين باره ميگويد: مبارزات ملت را، گروهي از مؤمنان اصيل و ثابت قدم، راست كردار و بلند همّت رهبري ميكردند كه عشق به ميهن را از رهبر و مرادشان شيخ عزّالدين قسّام آموخته بودهاند. در ميان آنان كسي نبود كه طالب رياست باشد يا به خاطر مال و منال دنيا ديگري را تضعيف كند. بنابراين آنان مصداق اين سخن الهي شدند كه ميفرمايد:

« برخي از آن مؤمنان بزرگمرداني هستند كه به عهد و پيماني كه با خدا بستند كاملاً وفا كردند پس برخي بر آن عهد ايستادگي كردند تا به راه خداشهيد شدند و برخي به انتظار مقاومت كرده و هيچ عهد خود را تغيير ندادند.» (سورة احزاب ـ آية 22)

صبحي ياسين ادامه ميدهد: قسّاميها پس از آنكه مجدداً آتش انقلاب را در سپتامبر 1937 شعله ور ساختند، با مهارت و قاطعيت انقلابي توانستند جوّ رعب و وحشتي را كه انگليسيها در كشور ايجاد كرده بودند خنثي نموده، روحية جهادطلبي را در ملت بدمند.62

مورخين و محققين همگي متفقالقولاند كه ماهيت اين انقلاب بزرگ، اسلامي بوده است. در تمامي اعلاميهها وبيانيههاي انقلابيون، انگيزة اسلامي بصراحت عنوان شده است. مثلاً در يكي از اعلاميههاي انقلابي در اكتبر 1936 آمدهاست: هر مسلماني كه خنجر خود را در بدن يك يهودي فرو كند، عاقبت به بهشت راه خواهد يافت.63 اكرم زعيتر در بيان شكوه و عظمت مراسم جشن سالروز ولادت پيامبر اكرم(ص) در 12 ربيعالاول 1356ه ـ ميگويد:

« اين شور و شعف از بركت انقلاب در دلها پديدار شده است. اين روحية محمدي است كه گرماي روشناييش از پرتو نور محمد(ص) منبعثاست.» 64

از طرفي علماي دين در فلسطين، در برانگيختن احساسات اسلامي مردم و رويارويي با اشغالگران از هيچ تلاشي دريغ نورزيدند. در 22 مه 1936، هنگامي كه مقامات انگليس در كشور حالت فوق العاده اعلام نمودند و رفت و آمد شبانه را از سرعت 7 بعدازظهر تا 5 بامداد ممنوع ساختند، علما اين مقررات را شجاعانه زير پا نهاده و براي اداي فريضة نماز جماعت، شبانگاه در مساجد حضور يافتند و به دنبال آنان اهالي شهر نابلس بر اداي فريضة نماز عشاء در مساجد اصرار ورزيدند. فرماندار انگليسي نابلس ناچار گرديد از اجراي مقررات منع رفت و آمد شبانه صرف نظر كند.65

از ديگر روشهاي برانگيختن مردم، صدور فتوا از سوي علماي دين بود. در اين فتواها با تكيه بر اداي تكليف جهاد در راه خدا، بر مبارزة مسلحانه عليه اشغالگران انگليسي و صهيونيستهاي غاصب تاكيد شده است. از جمله علماي مجاهدي كه به خاطر صدور فتواي جهاد به زندان افتادند، ميتوان از شيخ صبري عابدين و شيخ عبدالقادر يوسف، شيخ سعيدآغا ( واعظخان يونس)، شيخ عبدالحميد سائح ( حاكم شرع نابلس ) ، شيخ محمد مطيع درويش ( حاكم شرع يافا ) ، شيخ مصطفي' فاضل عوري ( حاكم شرع غزّه )، شيخ حلمي محتسب ( سردفتر دادگاه شرع بيسان ) و بسياري از علماي متعهد ديگري نام برد كه شكنجه و زندان را به جان خريدند و از سازش و همسويي با دشمن نابكار امتناع ورزيدند.

به طور كلي در كنار ساير علماي دين در فلسطين، رهبريِ بلافصلِ انقلاب از آنِ مجاهد شيخ فرحان سعدي بود. او تا روز شهادتش رهبر بلامنازع و پيشتاز مبارزات مسلحانة مردمي باقي ماند. اين مجاهد بزرگوار در پي حكم اعدامي كه در روز 14رمضان 1356ه ـ توسط مقامات انگليس به اجرا درآمد، با زبان روزه به سوي معبود شتافت. اكرم زعيتر در بارة شهادت شيخ سعدي ميگويد:

« پس از واقعة شهادت قسّام كه امّت را لرزاند و احساسات را لبريز ساخت، من حادثة ديگري را كه اينچنين امت را لرزانده و عواطف آنان رابرانگيزد، بجز حادثة شهادت شيخ فرحان سعدي سراغ ندارم.» 66

ديگر سران انقلاب چون حاج امينالحسيني، عارف عبدالرزاق، عبدالقادر حسيني، حاج حسن سلامه، حاج عبدالرحيم حاج محمد گرچه گاه بظاهر مواضع ملايمتري در پيش ميگرفتند، اما كلاً و در مجموع از خط جهادگراي قسّامي فاصلة چنداني نداشتهاند.

بحث اين دوره را با اين سخن به پايان ميبريم كه عوامل متعددي در شكست انقلاب بزرگ فلسطين دخيل بودند. مسائلي از قبيل اختلاف نظر و ايجاد شكاف و چند دستگي و بويژه عمليات پاكسازي و پاكسازي متقابل، اختلافاتي را در ميان گروههاي حزبي و خانوادگي به وجود آورد. از طرفي برخي گروههاي غيرمسئول و مغرض، با انجام عمليات ترور و كشتن افراد بيگناه، به حيثيت و اعتبار انقلابيون راستين لطمه زدند. همچنين به هم ريختگي اوضاع اقتصادي ناشي از طولاني شدن جنگ و عدم حمايت و پشتيباني قاطع كشورهاي مجاور عرب ـ مگر بندرت ـ روال زندگي عادي مردم را مختل كرد. ازعوامل ديگري كه در شكست انقلاب سهيم بود، كمبود عناصر فعّال سياسي و نظامي بود، زيرا اكثر عناصر مخلص و با ايمان به شهادت رسيده بودند. آخرين بازماندة آنان، فرمانده كل عبدالرحيم حاج محمد نيز سرانجام به خيل شهداي انقلاب پيوست.شمار ديگري از انقلابيون نيز به علت صدمات و جراحات وارده به خارج از كشور گريختند، از جمله حاج حسن سلامه وعبدالقادر حسيني.

انقلابيوني كه به سوريه مهاجرت كرده بودند، تحت تعقيب مقامات فرانسوي قرار گرفتند و همزمان با اين رويدادها و درآستانة جنگ جهاني دوم و انعقاد پيمان اتحاد ميان فرانسه و انگليس، قضية فلسطين وارد مرحلة خطرناك و جديدي شد. رفته رفته اوضاع بينالمللي و افكار عمومي جهانيان به سمت مخالفت و عناد با انقلاب و انقلابيون فلسطين سوق داده شد.

57. محمد نمرالخطيب، من اثر النكبه، ص 88.

58. صبحي ياسين، حرب العصابات في فلسطين، ص 71.

59. اكرم زعيتر، الحركه الوطنيه الفلسطينيه، صص 54ـ53.

60. همان، صص 56ـ55.

61. يوسف الرضيعي، ثورة 1936 في فلسطين، ص 62.

62. زهيرالمارديني، همان، صص 7ـ104.

63. فلسطين و جهاد الفلسطينين، ص 29.

64. اكرم زعيتر، الحركه الوطنيه الفلسطينيه، ص 219.

65. همان، ص 292.

66. همان، صص 6ـ105.

67. همان، ص 340.

/ 14