امام و اصلاح ساختار حوزه - امام خمینی آیه جمال و جلال نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

امام خمینی آیه جمال و جلال - نسخه متنی

سید عباس رضوی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

امام و اصلاح ساختار حوزه

اسماعيل اسماعيلى اصـلاح سـاخـتار حوزه و ساخت بنيادهاى جديد براى تعالى و رشد آن, از دير باز تا كنون, از جمله مقوله هاى پر گفت وگو بوده است.

در سـالـهـاى پـيـش از انـقلاب اسلامى روحانيان متعهد و صاحب نظران دلسوزى كه از نـزديـك, نـاسـامـانـيـهـايـى در سازمان روحانيت و بى قاعدگى و بى برنامگيها و نـاكارآمديهايى را در حوزه هاى علوم دينى مى ديدند به فكر چاره جويى افتادند و طـرحـهـا و پيشنهادهايى را نيز در همين راستا, عرضه داشتند. گر چه اين تكاپوها هـيـچ گـاه بـه نتيجه خوشايند نرسيد و رژيمهاى طاغوتى, نگذاشتند, طرحى در بوته گـفت وگو و سپس عمل بشكفد و شهد شيرين خود را عرضه بدارد و كامها را شيرين كند و با علاقه و نشاط كار از سوى عالمان دين دنبال شود.

پـس از پـيـروزى انقلاب شكوهمند اسلامى, افزون بر رسالتهاى بزرگ پيشين, كه همانا هـدايت آن به آن مردم و نشر معارف اسلامى بود, هدايت و يارى رهبرى انقلاب و پاسخ گـويـى بـه صـدها مقوله و گزاره كه نظام نوپاى اسلامى, پديد آورده بود, بر عهده حـوزه هـاى علميه و روحانيان قرار گرفت و قلمرو و رسالت و وظيفه آنان را سنگين و سـنـگـيـن تـر سـاخت, اين دگرديسى بزرگ, دگرديسى ديگرى را مى طلبيد كه همانا بـازنگرى و اصلاح ساختار حوزه و سامان دهى روحانيت, برابر نيازهاى و خواسته هاى آن بـه آن نـظـام بود. بر همين اساس, بار ديگر نظر استادان و صاحب نظران حوزوى بـه امـر اصـلاح ساختار حوزه و پديدارى نظم و سازمان سازوار با نيازهاى روز, در مدارس علوم دينى, كشانده شد.

در مـيـان صاحب نظران حوزه, هيچ كس, نه قبل و نه پس از پيروزى انقلاب اسلامى, به انـدازه امام خمينى, بر بايستگى اصلاح حوزه و روحانيت, پاى نفشرده است و هيچ كس بـه انـدازه وى از نـابسامانيها و كاستيها و بى قاعدگيها و وجود ناشايستگان در مـيـان روحانيت رنج نكشيده است. به جرات مى توان گفت در دوران معاصر, نخستين و بـلـند پايگاه ترين دفاع گر سازمان دهى حوزه, چه پيش و چه پس از پيروزى انقلاب, بـزرگ مـصـلـح زمـان مـا; يـعنى حضرت امام بوده است.او هيچ گاه از پى گيرى اين مـسـاله, هشدارهاى كوبنده به حوزويان, بازگويى آفتها, آسيبها, روزنه هاى تباهى آفرين و پيامدهايى كه شايد از اين رهگذر, حوزه ها را دركام خود فرو برند و همه چـيز را به تباهى بكشند, فروگذار نكرده و آنى از فكر بالندگى و پويايى و سامان دهى به اين مجموعه علمى بزرگ و ديرين سال نياسوده است.

شكر خداى اين تكاپوها , تلاشها و رهنمودهاى دلسوزانه امام, در سالهاى پسين , بر ايـن شـبـسـتـان بـلـنـد, پرتو افكنده و حوزه هاى علوم دينى را كم و بيش از آن نـاهـنـجـاريـيـها پيشين, بيرون آورده و سامان بخشيده و در بخشهاى گونه گون آن قـانـون مـنـدى و قـاعده مندى را حاكم ساخته است و اين حركت مى رود, تا افقهاى جديدى را به روى حوزه بگشايد.

مـقـام مـعـظم رهبرى, كه از نزديك شاهد حركتهاى بنيادين امام بوده و تلاش خود و يـاران بـاوفاى امام را در ساخت ساختار حوزه, در كارنامه درخشان حركتهاى اصلاحى حـوزه ثـبـت شـده مى بيند و افقهايى را كه جمهورى اسلامى به روى حوزه ها گشوده, ازآن جـا كـه دسـت انـدر كـار بوده و گذشته را هم به خوبى به ياد دارد, روشن و درخشان و مهم مى داند و مى گويد:

(امروز بهانه ها منقطع است وهمه بايد براى ساختن و اصلاح حوزه (و اگر اين تعبير بـه گـوشـهـا سـنـگـين نيايد, بگوييم براى مدرنيزه كردن حوزه) منطبق با نيازها بـكـوشند. همه مسئوليت دارند و تمام كسانى كه دستشان مى رسد كارى انجام بدهند, ا زطلاب تا فضلاى جوان تا مدرسان و مراجع عظام,على الله كلمتهم,تا مسئولان كشور و م,مـنـان و ديـن بـاوران و مـخلصان دانشگاهى كه در سطح كشور هستند, هر كدام مى توانند سهمى در اين كار داشته باشند.)1 بـه گمان ما در يكصدمين سال تولد حضرت امام, سخن از اصلاح حوزه, ساخت و پى ريزى و قوام بخشى ساختار, هديه شايسته اى مى تواند باشد پيشگاه آن بزرگ.

از ايـن روى, در ايـن نـوشـتار اصلاح حوزه را با استفاده از ديدگاهها ايشان, به بوته بررسى مى نهيم كه ان شاءالله مفيد افتد.

جايگاه حوزه

نـقـش بنيادين حوزه بر كسى پوشيده نيست. حوزه ريشه در باورهاى دينى مردم دارد.

قـلمرو و رسالت روحانيان, كه پرورش يافتگان حوزه بشمارند, در متن شريعت, بازگو شـده اسـت. اسـلام بـه مـرزبـانان سرزمين باورهاى دينى, اهميت مى دهد و اين, به روشنى بيانگر جايگاه با ارزش حوزه هاست.

امام خمينى, در بيانى روشن, جايگاه حوزه ها را مى نماياند:

(تـرديـدى نـيـسـت كه حوزه هاى علميه و علماى متعهد در طول تاريخ اسلام و تشيع, مـهـمـتـريـن پـايگاه محكم اسلام در برابر حملات و انحرافات و كجرويها بوده اند.

عـلـماى بزرگ اسلام, در همه عمر خود تلاش نموده اند تا مسائل حلال و حرام الهى را بدون دخل و تصرف ترويج نمايند.

اگر فقهاى عزيز نبودند معلوم نبود امروز چه علومى به عنوان علوم قرآن و اسلام و اهـل بـيـت,عليهم السلام, به خورد توده ها داده بودند. جمع آورى و نگهدارى علوم قـرآن و آثار احاديث پيامبر بزرگوار و سنت و سيره معصومين, عليهم السلام, و ثبت و تـبـويـب و تـنـقـيح آنان در شرايطى كه امكانات بسيار كم بوده است و سلاطين و سـتـمـگران در محو آثار رسالت همه امكانات خود را به كار مى گرفتند, كار آسانى نبوده استو.)2 انـقـلاب اسـلامـى ايـران كه برخاسته و جوشيده از ارزشها و تعاليم مقدس دينى, به رهـبـرى فـرزنـد و پـرورده حوزه است, نقش بنيادين حوزه و بلندى جايگاه و قلمرو كـارى حـوزه ها را به گونه چشم گيرى افزود و بار مسئووليت و گستره رسالت آن را بـيـش از پيش گستراند . جهانيان به سوى حوزه ها و راهكارهايى كه آنها بر مسائل گـونـاگـون حكومتى و رخدادها گوناگون جامعه بشرى ارائه مى دهند, چشم دوختند در حـقـيـقت,با پيروزى انقلاب كه به منزله تولد دوباره اسلام بود و قرار گرفتن حوزه در جـايگاه پاسخ گويى به نيازهاى نوبه نو و آن به آن قلمرو رسالت حوزه در عرصه هـاى مـخـتلف سياسى, اجتماعى بيش از پيش گسترش و ژرفا يافت بحث از جايگاه بلند حـوزه هـاى دينى و رسالتهاى روحانيت شيعه بويژه در روزگار ما و زمانه اى كه بر مـا سايه افكنده, در اين سخن كوتاه نمى گنجد و مقاله و يا رساله جداگانه اى را مـى طـلـبـد. آنچه انگيزه شد كه در آغاز اين نوشتار به اين مهم اشاره اى داشته باشيم بيان اين نكته بود كه :

سـخـن از اصـلاح حـوزه هاى علميه و بايستگى برنامه ريزى و دگرگونى در ساختار آن ونـيـز اصـلاح سازمان روحانيت, بدون توجه به جايگاه و رسالتهاى مهم آن مشكلى را حـل نخواهد كرد. بر اين اساس, ارائه هر طرح و برنامه اى براى اصلاح امور حوزه و بـه سـامـانـى, بـايد با توجه به اين بود و هستها صورت گيرد, همان گونه كه خود امـام, هر جا به مساله سامان دهى حوزه ها و بايستگى بازنگرى در بخشهاى گوناگون آن پـرداخـتـه, بـرنـامـه ريـزان, مـصـلحان دلسوز حوزه را به جايگاه حوزه ها و روحـانـيـان تـوجـه داده اسـت; زيـرا سامان دهى در حوزه و پديدآوردن سازمانهاى گـونـاگون آن, گرچه بايسته و پرهيز ناپذير است و بدون آنها نمى توان به هدفهاى مورد نظر دست يافت, ولى اين نگرانى نيز همواره وجود داشته و دارد كه مبادا اين دگـرگـونـيـهـا كه با انگيزه سامان دهى حوزه ها صورت مى گيرند, اصول و ارزشهاى مـوجـود را بـر هـم ريـزنـد و از هـم بگسلند و اساس تعليم و تعلم و تهذب نفس و حـاكـمـيـت ارزشهاى والاى اسلام بر همه شريانهاى حوزه و روحانيت را كه از ديرباز نـقـطه قوت و مايه افتخار بوده است, لرزان كنند. شايد از جمله دليلهايى كه كار دگرگون سازى ساختارى و سامان دهى بنيادين در حوزه ها, بـه كندى پيش مى رود, همين پيچيدگى و ظرافت كار بوده است. همواره برنامه ريزان حـوزوى و مصلحان دلسوز اين نگرانى را داشته اند كه اگر هرگونه حركتى براى اصلاح حـوزه با انديشه, دورانديشى و نگاهداشت همه زواياى حوزه و روحانيت صورت نگيرد, بـى گمان كار اصلاح را با دشواريها و بازدارنده هاى بسيار روبه رو خواهد ساخت و چـه بـسـا بـه زيان حوزه و روحانيت تمام شود و بنيان حوزه را به سستى و نابودى بـكـشـاند و نه تنها حوزه و روحانيت را كارآمدتر نكند كه همان كارايى پيشين را نيز بى اثر و يا كم اثر كند.

از ايـن روى جـاى آن دارد كـه در هـمـين جا تاكيد ورزيم كه هدف از بنيادگذاردن سـازمـانها در حوزه و ساماندهى حوزه و يا اصلاح ساختار آن, به سامانى در بخشهاى گـونـاگون حوزه و بازسازى و از بين بردن كاستيهاى موجود و به كارگيرى شيوه ها, ابـزارهـا و بـرنـامه هايى است كه توان و بنيه حوزه و روحانيت را بالا مى برد و بـراى انجام رسالت به گونه اى شايسته تر آنان را يارى مى دهد. در حقيقت حوزه و روحـانـيـت نـيز همانند هر مجموعه ديگرى, هميشه و همه گاه نيازمند اصلاحها و به سـازيـها و بهره گيرى از سازمان هماهنگ و سازوار با نيازهاست و در حالى كه همه جـامـعـه هـا نـهادها و كانونهاى علمى و فرهنگى به سرعت در حال دگرگونى حركت و تكاپويند, حوزه نمى تواند و نبايد از اين قافله بزرگ و بالنده, واپس بماند.

ايـن نـگـرانى, همواره در حوزه وجود داشته است كه نكند برنامه هاى غربى و شيوه هـاى غـيـرصـحيح به حوزه ها راه يابند و درگير و دار سامان دهى حوزه و برقرارى نظم, سنتهاى خوب حوزه و ارزشهاى حوزوى آسيب ببينند.

پيشينه به آيينى و سازمان در حوزه هاى علميه

پيشينه حوزه هاى علميه به روزگار امامان معصوم(ع) بويژه دوران پرشكوه و پررونق امـام بـاقـر و امـام صـادق(ع) بر مى گردد. در برهه اى كه قدرت در خاندان اموى غـروب مـى كـرد و در خـانـدان عباسى طلوع, در قرن دوم هجرى, اين دو امام, مجال يـافـتـنـد كه فرهنگ شيعه را به گونه چشم گيرى بگسترانند و در شهر مدينه, بزرگ تـرين و پرشكوه ترين حوزه علمى را پديد آورند و بسيارى از طالب علمان و تشنگان مـعارف دين را گرد خويش در مسجد پيامبر گردآورند و همگان را از فروغ دانش خويش بهره مند سازند.

اين حوزه بزرگ علمى كه بايد آن را نخستين حوزه علوم دينى در ميان شيعيان, بلكه مـسلمانان دانست, هر چند در ظاهر سازمان پيچيده اى نداشت, ولى با اين حال, اين گـونه نبود كه آيين و ساختارى نداشته باشد. در همان زمان امور درسى به گونه اى سـامـان يافته بود كه همه دانشهاى مورد نياز آن روزگار, در كانون توجه قرار مى گرفت و با دقت براى بخشهاى گوناگون جامعه و پاسخ گويى به نيازهاى فكرى مردمان, نيروى لازم تربيت مى شدند.

ايـن كـه مى بينيم در همان روزگار و در مكتب امام باقر و امام صادق(ع) براى هر رشـته اى از دانشها افرادى ويژه آموزش مى ديدند و پرورش مى يافتند و تخصص كافى در آن رشـتـه هـا بـه دسـت مـى آوردند و دانش آموختگان به درستى توانايى آن را داشـتـند كه از عهده پاسخ گويى به پرسشها برآيند, به خوبى نشان مى دهد سامان و نسقى در كار بوده است و برابر برنامه و قاعده آموزش مى ديده اند.

در همان روزگار, مساله مهم, رشته رشته كردن دانشهاى حوزوى و ويژه ساختن هرگروه بـراى فـراگيرى دانشى و مهارت و آمادگى, در همان رشته وجود داشته است, در مثل, در جـمـع دانـش آمـوختگان مكتب اين دو امام بزرگوار, حمران بن اعين در دانشهاى قـرآن, ابـان بـن تغلب در ادبيات عرب, زراره بن اعين در دانش فقه, م,من طاق در دانـش كـلام, طـيـار در دانش فقه, هشام بن سالم در دانش توحيد و هشام بن حكم در امـام شـنـاسـى و دانشهاى پيوسته با مقوله امامت, مهارت ويژه داشته اند. بسيار پـيـش مى آمد, افرادى كه به محضر امام صادق(ع) مى آمدند و مى خواستند در معارف دينى به بحث و مناظره بپردازند و يا پرسشهاى علمى و اعتقادى و كلامى را مطرح مى كـردند, برابر نوع پرسش و درخواست, امام آنان را به يكى از همين ياران و اصحاب مدرسه ارجاع مى داد, تا پاسخ خويش را دريافت دارد و يا به مناظره بپردازد.

هـشـام بـن سـالـم كـه خود از طالب علمان همين حوزه و تربيت يافتگان محضر امام صادق(ع) است, مى گويد:

(روزى گـروهى از شاگردان مكتب امام صادق(ع) در محضر ايشان, دور هم نشسته بوديم كـه مـردى شـامـى از راه رسـيد, سلام كرد و به جمع ما پيوست و براى نشستن اجازه خواست.

امام(ع) اجازه فرمود و از او پرسيد كه به چكار آمده است و خواسته اش چيست؟ آن مـرد گفت شنيده ام شما به همه چيز داناييد, آمده ام تا با شما بحث وگفت وگو كنم! امام(ع) فرمود: گفت وگو در چه موضوعى؟ گفت: درباره قرآن و جاهاى سكون و حركتهاى سه گانه آن.

امام صادق(ع) به حمران بن اعين كه در جمع ما نشسته بود, فرمود: با مرد شامى به بحث و گفت وگو بپردازد و پاسخ پرسشهاى او را بدهد.

مـرد شـامـى عرض كرد: يابن رسول الله من به قصد گفت وگو با شخص شما آمده ام نه حمران بن اعين.

امام(ع) فرمود: اگر در گفت وگو با حمران چيره شدى بر من چيره شده اى.

مـرد شـامـى سخن امام(ع) را پذيرفت و روى به حمران بن اعين كرد و با وى به گفت وگـو پـرداخـت. پرسش خويش را مطرح كرد و در هر مورد پاسخهاى كافى و قانع كننده اى شنيد. سپس امام(ع) از آن مرد شامى پرسيد: حمران را چگونه ديدى؟ گـفـت: فـردى تـوانا و دانا يافتم. چيزى نماند كه از آن بپرسم و و پاسخ لازم را نـشـنـوم. سـپـس مرد شامى از امام صادق(ع) خواست كه اجازه فرمايد در مقوله هاى ديـگر علمى همانند فقه, كلام, توحيد, امامت وو نيز به گفت وگو پردازد و پرسشهاى خويش را مطرح كند.

امـام(ع) اجـازه فـرمود و براى بحث در هر مقوله اى, يكى از شاگردان حاضر در آن جمع را معين كرد و مرد شامى در همه آن گفت وگوها شكست خورد.)3 تـوانايى و گستره دانش شاگردان حوزه امام(ع) بر دانشهاى گوناگون و آمادگى كامل آنـان بـراى پـاسـخ بـه شبهه ها پرسشها و نيز انجام گفت وگوهاى علمى, به روشنى بـيـانـگـر آن است كه حوزه ساده همان روزگار نيز, برنامه و سازمان ويژه خود را داشـته است و براساس يك برنامه حساب شده, در كنار فقه و حديث, به دانشهاى ديگر و مـقـولـه هايى كه در آن روزگار مورد نياز بوده, توجه مى شده است و براى پاسخ گويى به نيازهاى علمى, افراد ويژه اى, تربيت مى شده اند.

در روزگـار غيبت و در دوره هاى ميانى نيز, هرگاه بزرگان و فرهيختگان شيعه مجال يـافـتـند كه حوزه اى بنيان نهند, همين سامان و نسق, كم وبيش بر تلاشهاى علمى و آمـوزشـى آنان حاكم بود. در روزگار آل بويه, حوزه هاى علوم دينى شيعه بار ديگر رونـق و شـكوه ديرين خود را باز يافتند و عالم بزرگ شيعه, سيد رضى و سيد مرتضى بـا بـهـره گـيـرى از رويكرد آل بويه به مذهب شيعه, به احياى دوباره مدرسه هاى عـلـمى شيعه پرداختند. آنان بى دريغ در راه گسترش حوزه شيعه تلاش ورزيدند و حتى بسيارى از دارايى شخصى خود را در همين راه, هزينه كردند.

سـيد مرتضى خانه وسيع خود را كهف اصحاب علم قرار داد و در يك برنامه ريزى دقيق و حـسـاب شـده, در هـمـان مـنـزل گـسترده, اتاقهايى براى طلاب شب خواب و مدرس و كـتـابـخـانـه اى بزرگ را بنيان نهاد و زندگى طلاب و استادان را نيز به گونه اى شـايـسـتـه از درآمـد ملكهاى خود اداره مى كرد و البته شهريه بگيران و شاگردان مـدرسه, درجه بندى شده بودند و براساس اين درجه بندى شهريه مى گرفتند, در مثل, شـيـخ طوسى, شاگرد ممتاز مدرسه سيد مرتضى, مبلغ دوازده دينار و قاضى عبدالعزيز بن براج طرابلسى, هشت دينار در هر ماه شهريه مى گرفتند.4 در نظام آموزشى اين حوزه, افزون بر دانشهايى از فقه و اصول, دانشهاى ديگر نيز, آمـوزش داده مى شد. حوزه, چنين به در فراز و نشيبها, به كار خود ادامه مى داد.

هـرگـاه عـالمان بزرگ مجال مى يافتند, حوزه را مى گستراندند و برنامه هاى مورد نـيـاز را در آن جـا, پـياده مى كردند و در هر رشته اى صاحب نظرانى را تربيت و تحويل جامعه مى دادند.

انديشه اصلاح حوزه

ايـن سير, با همه فرازها و نشيبها, ادامه داشت و چندان نياز به اصلاح و بازسازى سـاختارى هم نبود, تا اين كه در اروپا دگرگونى ژرف و شگفت انگيز پديد آمد و به دوره جديد رنسانس و انقلاب صنعتى گام گذارد و رويارويى با كليسا و متوليان دين, در آن سـرزمـين به اوج خود رسيد و نسيم اين رويارويى به كشورهاى ديگر نيز وزيد و پرسشهاى جدى درباره و پيرامون دين مطرح شد و پاسخ درخور مى طلبيد.

در ايـن انقلاب بزرگ و گذر شگفت انگيز از دوره سكون به دوره شتاب و پيشرفت, دين در كـانـون گفت وگوها قرار گرفت كه نياز به آن هست و يا نيست و آيا كارايى لازم را دارد و يا خير وو.

در ايران, در دوران مشروطه و پس از آن, اين بگو مگوها به اوج خود رسيد و راستى بـدنـه حـوزه در اين نبرد سنگين, كارايى لازم را نداشت و نمى توانست آن گونه كه بـايـد پـاسـخ گـو باشد; از اين روى, بسيارى از عالمان آگاه و بيدار, كم وبيش, انـديـشه اصلاح حوزه و نوسازى آن را مطرح كردند و از هماهنگى آن با نيازهاى روز سخن گفتند:

(مـسـاله اصلاح حوزه, چيزى نيست كه در اين زمان مطرح شده باشد. از سالها پيش در قـم ايـن مساله مطرح بوده است. بنده روزهاى اولى كه وارد قم شدم, سال 37, فضلاى جـوانـى را يـافـتـم كه دور هم مى نشستند و اين آرزوها را به زبان مى آوردند و تـكـرار مى كردند و براى تحقق آن تلاش مى كردند. آن وقت براى ما معلوم شد كه در دوره قـبل از ما; يعنى قبل از ورود مرحوم آيت الله العظمى بروجردى, رضوان الله عـلـيـه, بـه قـم نيز همين افكار مطرح بوده است و فضلاى برجسته خوشفكر و خوشنام دنـبال آن بوده اند. بعد كه قدرى بيش تر با مسائل مربوط به حوزه ها آشنا شديم, فـهـمـيديم كه حتى ريشه اين قضايا, قبل از اينهاست. در نجف, در زمان مرحوم آقا سـيد ابوالحسن اصفهانى, رضوان الله عليه, اين حرفها بين طلاب جوان و روشنفكر آن روز مطرح بوده است.)5 بـراساس پاره اى از گزارشها, در دوره آقا سيد ابوالحسن اصفهانى, شمارى از فضلاى آن روز حـوزه نـجف, كه از بى سامانى و بى برنامگى حوزه رنج مى بردند, خدمت سيد ابـوالـحـسن اصفهانى كه در آن زمان مرجع بزرگ تقليد و زعيم حوزه علميه بود, مى رونـد و پـيشنهاد اصلاح حوزه را با ايشان در ميان مى گذارند و تقاضا مى كنند كه حـوزه سـامـان بيابد و با برنامه پيش برود, دانشهاى جديد, زبانهاى خارجى وو در حوزه آموزش داده شود.6 ايـن پـيشنهاد, گرچه ابتدا مورد موافقت ايشان قرار مى گيرد و با اشاره وى فضلاى پـيـشـنـهاد دهنده, از جمله: علامه امينى, سيد هادى ميلانى, سيد حسن تهامى و سيد عـلـى مـردقـائـنـى طـرح را تـهـيه مى كنند و بر آن مى شود كه به خدمت آقا سيد ابـوالـحسن اصفهانى ارائه دهند كه تصميم ايشان عوض مى شود و برنامه اصلاح, جايى نمى رسد.7 در هـمـان زمـان شهيد مدرس نيز, براى اصلاح برنامه هاى حوزه تلاش زيادى كرد و تا حـدود زيادى در سامان دهى حوزه و مدرسه سپهسالار آن روز (مدرسه عالى شهيد مرتضى مـطـهـرى) مـوفـق شد. شهيد مدرس با همكارى استادان دلسوز حوزه, برنامه اى جامع بـراى مـدرسـه تهيه كرد كه بر اساس آن درسهايى را به مواد آموزشى رايج افزود و طـلاب را وادار سـاخـت كه در آزمونهايى كه به طور مرتب ماهانه, سه ماهه و سالانه بـه اجـرا در مى آمد شركت بجويند و به گونه قانون مند و مرتب در سر كلاسهاى درس حاضر شوند.

بـرابرهمين برنامه, آمد و شد طلاب به حوزه و پذيرش و يا بالا بردن رتبه آنان نيز مورد توجه قرار گرفت.8 پـيـش از آن نـيز در سالهايى كه شهيد مدرس در حوزه نجف, درس مى خواند, بايستگى اصـلاح حـوزه را مـطـرح ساخت و با تلاشى بسيار, موافقت بزرگان حوزه را براى پديد آوردن دگـرگـونـى در حـوزه و سـامان دهى روحانيت به دست آورد, ولى متاسفانه در اجـراى تـوفيق چندانى پيدا نكرد. خود وى در زمينه پيشنهاد دگرگونى نظام آموزشى و جايگزينى پاره اى از كتابهاى درسى مى گويد:

(و بـا ايـن عقيده به اساتيد حوزه هاى نجف, خيلى اصرار و استدلال كردم كه تاريخ را يـكى از درسهاى حوزه هاى علمى در بخش دروس خارج قرار دهند, ولى قبول نكردند و اشـتـبـاه كـردند. اين علما و اكابر كه ستون ديانتند, مى دانستند قرآن و نهج الـبلاغه نكات بسيارى در مسائل تاريخى دارد و ستون تاريخ است, ولى قبول نداشتند كه مى شود بر همان پايه, اصولى را تحرير يا تقرير كرد.)9 ايـن گـونـه تلاشها و تكاپوها, با چشم پوشى از اثر ژرفى كه در اصلاح حوزه هاى آن زمـان داشت, اين نكته را روشن مى كند كه: مساله اصلاح حوزه مساله ديروز و امروز نـيـسـت و در هـمـه زمانها به عنوان يك امر مهم مورد توجه علماى متعهد و دلسوز حوزه بوده و ذهن و فكر آنان را به خود مشغول داشته است.

امام خمينى و اصلاح حوزه

امـام خمينى در تمام دوران حيات علمى و حوزوى خويش, اصلاح حوزه و روحانيت را در كانون توجه خويش داشته است. ديرينه ترين سندى كه در اين باره در دسترس ما قرار دارد, ديـدگـاههاى ايشان در (كشف الاسرار) است. وى, آن را در سال 1322ه.ش. و در پـاسـخ بـه على اكبر حكمى زاده, نويسنده (اسرار هزار ساله) نگاشت. در اين اثر, امـام بـا اشـاره به اين كه طبقه روحانيان هم بسان ديگر گروههاى اجتماعى خوب و بـد دارنـد و اصلاح روحانيت و سامان دهى حوزه هاى علوم دينى, بايسته است, تاكيد مـى ورزد: اصـلاح حـوزه بـه دست هر فردى امكان پذير نيست. بى سوادان, ناصالحان, نـاآگـاهـان از وضـع حـوزه هـا و عـلـوم و معارف دينى وو به هيچ روى شايستگى و توانايى چنين كارى را ندارند.

امـام خـمـيـنـى از اين كه مى ديد ناشايستگان, لباس روحانيت را مى پوشند و هيچ بـرنامه اى براى كنترل اين امر نيست, يا حوزه بى برنامه و بى سامان بود رنج مى بـرد, ولـى بـاور داشت كه جداسازى روحانيان خوب از بد و سامان دادن حوزه ها كه در آن روزهـا ايـادى رضـاخان به انگيزه هاى سياسى و به قصد از بين بردن حوزه و روحـانـيـت از آن دم مى زدند, بايد به انديشه, طرح و اجراى شايستگان و زير نظر عـلـمـا و مـراجع بزرگ انجام گيرد و اگر بنا باشدافرادى همانند رضاخان و ايادى وى, كـه بـه هـيچ روى, شايستگى اين كار را ندارند, دخالت كنند, حوزه از بين مى رود.

امـام خـمـيـنى از اين كه شمارى از روحانيان ساده لوح, به اصلاحها و برنامه هاى رضـاخانى در حوزه, دل خوش كرده بودند, بسيار ناراحت مى شود. خود ايشان مى گويد به يكى از اينان گفتم:

(و ايـنها مى خواهند خوبها را از بدها جدا كنند كه خوب ها را از بين ببرند, نه بدها را, و همين طور هم شد.)10 در سال 1307 رضاخان قانون يكسان لباس پوشى (متحد الشكل) مردم ايران را از مجلس گـذرانـده بود. براساس اين قانون, كه اجراى كامل آن تا سال 1315ه.ش. عملى نشد, روحانيان نيز, تنها در صورتى مى توانستند از لباس استفاده كنند كه داراى شرايط مـورد نظر آنها باشند.11 از همان ابتدا روشن بود كه رضاخان به قصد از بين بردن حـوزه و روحـانـيـت كـه مـهـم ترين سد در برابر خلاف كاريها, استبداد و استعمار بودند, چنين برنامه اى را پيش گرفته بود.

در مـاده سـوم هـمـان قانون براى فريفتن مردم و ساده لوحان, هدف از اين كار را (جـدا كـردن اهـل عـلـم واقعى از روحانى نمايان) ذكر شده بود. ولى روشن بود كه فريبى بيش نيست.

امام خمينى, با اشاره به اين موضوع, بسيار هوشيارانه مى نويسد:

(مـا هـرگـز نمى گوييم كه اين طبقه يكسره خوب و منزهند و براى اصلاح آنها نبايد قـدمـى بـرداشـت. ايـنـها هم مثل ساير طبقات خوب و بد دارندو لكن اصلاح آنها را امـثال رضاخان كه نمى دانست روحانى را با (هاء) هوز مى نويسند يا با (حاء) حطى نـبـايـد بـكـندو او فهم صلاح و فساد نداشت و فشارهاى او به روحانيون براى اصلاح نبود, او مى خواست ريشه را از بن بكند.)12 در انديشه امام خمينى, سامان دهى به امور حوزه و روحانيت, گرچه بسيار بايسته و پـرهـيز ناپذير است, ولى از فتنه و دستان دشمنان و هدفها و برنامه هاى شومى كه مـمـكـن است, پاره اى از جريانهاى ضد دينى و استعمارى داشته باشند, نبايد غافل بـود. تـنـهـا كـسـانى مى توانند به اين مهم بپردازند كه افزون بر شايستگيها و والايـيـهـاى تـقـوايـى و اخلاقى, پرورده تمام عيار حوزه باشند و از تواناييها و دانشها و آگاهيهاى كافى برخوردار باشند:

(كسى مى تواند دست اصلاح به اين دستگاه دراز كند كه چند شرط زير را داشته باشد:

1. تخصص در علوم روحانيه كه سخنهاى او كوركورانه و از روى جهالت نباشد.

2. عـلاقه مندى به ديانت و روحانيت و عقيده به اين كه روحانيت در كشور لازم است.

3. پاك بودن نيت او كه دست درازيش براى او, نفع طلبى نباشد.

4. عـقل تدبير و تميز صلاح و فساد, تا كارهايش از روى نقشه هاى خردمندانه باشد.

5. نفوذ روحانى كه نقشه هاى خود را بتواند عملى كند.

اين شرايط اگر پيدا شود, فقط در روحانيون درجه اول پيدا مى شود, ديگران به كلى از ايـن حـسـاب خـارج انـد. بـعـضى از آنها نيز كم و بيش, به اصلاح كوشيده و مى كـوشـند, ولى البته آن نتيجه روشن را, كه اصلاح تمام افراد باشد, نگرفته اند با هـمـه نواقصى كه در كار هست و سردى و سستيها كه براى اين طبقه پيش مى آيد, باز كـارهـاى اينها براى كشور و صلاح افراد توده روشن تر و م,ثرتر است, از صدها فوج نظامى و افراد شهربانى هاو)13 پـس بـه باور امام, بايد دگرگونى و ساخت و نوسازى ساختار حوزه, از مسير صحيح و شـايـسته خود انجام بگيرد وگرنه تباهى آفرين خواهد و اصلاح به افساد مى انجامد.

نـظم رضاخانى در مدرسه سپهسالار, بهترين گواه اين امر است. ايادى رضاخان, مدرسه سـپـهـسـالار (مدرسه عالى شهيد مرتضى مطهرى كنونى) را كه پيشينه درخشانى داشت و بـزرگـانـى چـون: مـدرس, مـدتـها توليت و سرپرستى آن را بر عهده داشتند و دانش آمـوخـتـگـان بـسـيـارى را آن مركز علمى تحويل جامعه داد, با برنامه جديدى زير عـنـوان: (دانـشـكده معقول و منقول) مدتى اداره كردند كه نتيجه عكس داد و دانش آمـوخـتـگـان آن جـا كـه مى خواستند جاى دانش آموختگان حوزوى را بگيرند فاسد و غيرمهذب از كار درآمدند.14

نخستين تلاشهاى امام در مورد اصلاح حوزه

در دوران مـرجـعـيـت شـيخ عبدالكريم حائرى, به دليل سياستهاى ضد مذهبى و رفتار ددمـنـشـانـه رضاخان با حوزه ها و روحانيت, حركت چشم گيرى براى اصلاح حوزه صورت نـگـرفـت. آقاى حائرى تلاش مى كرد تا آن جا كه ممكن است, اساس حوزه علميه را از آسـيـبها و گزندها به دور بدارد و نگذارد در كوران خشونت رضاخانى از بين برود.

آقاى حائرى با اين كه برنامه هاى رضاخانى را در حوزه ها, نادرست مى دانست و با آنـهـا به مخالفت برخاست, ولى بر آن شد كارهايى را براى سامان دهى برنامه حوزه انـجام دهد. قرار شد خود حوزه, به طور مستقل و جداى از برنامه هاى رضاخانى, از طلاب امتحان بگيرد و حتى به شمارى از طلاب و فضلاى جوان, زبانهاى خارجى و پاره اى دانـشـهـاى ديـگـر را آمـوزش دهند و آنها را براى تبليغ در خارج از كشور آماده سـازنـد. آهـنـگ انـجام اين گونه امور كه گويا به پيشنهاد شمارى از فضلاى حوزه, هـمـانـند: امام خمينى كه در آن زمان طلبه اى جوان و فاضل بود, گرفته شده بود, در اثر ناسازگاريهاى ناآگاهان و بسته ذهنان, هيچ گاه عملى نشد.

شهيد مطهرى مى گويد:

(وقـتـى ايـن خـبـر مـنـتشر شد, گروهى از عوام و شبه عوام تهران رفتند به قم و اولـتـيـماتوم دادند كه اين پولى كه مردم به عنوان سهم مى دهند, براى اين نيست كه طلاب زبان كفار را ياد بگيرند.)15 پس از فوت آقاى حائرى, امام خمينى بر آن شد كه از حاج آقا حسين بروجردى, كه در شـهـر بروجرد اقامت داشت, براى آمدن به قم و به دست گرفتن اداره حوزه و مرجعيت تـقـلـيـد, دعوت كنند16. اين آهنگ و اراده, بيش تر در راستاى اصلاح حوزه و رونق بـخـشـيـدن بـه آن بـود; زيرا امام, آقاى بروجردى را خوب مى شناخت و از مقام و مـرتبه علمى و نيز هوشيارى و شجاعت وى با خبر بود و اميد داشت با آمدن اين مرد بـزرگ, كـه از شـاگـردان برجسته آخوند خراسانى, رهبر نهضت مشروطه بود, به حوزه عـلـمـيـه قـم, حـوزه رونـق خـواهـد گرفت و درسها, بحثها سامان مى يابد و امور روحـانـيـت, از آشـفتگى به در مى آيد. بر اين اساس, تلاش امام خمينى براى آوردن آقـاى بروجردى به قم, مى توان نخستين تلاشهاى عملى ايشان در راستاى اصلاح ساختار حوزه و سامان دهى امور روحانيت به حساب آورد.

در آغـازيـن سالهاى ورود آقاى بروجردى به قم, طلاب حوزه برنامه درستى نداشتند و فـرد شـنـاخـتـه شـده اى نـبود كه به امور آن رسيدگى كند17 و به گفته خود آقاى بروجردى:

(حـوزه قـم مـثـل شهرى بود كه دروازه نداشت, حوزه به روى اشخاص مختلف باز بود, افراد صالح و ناصالح از هم ممتاز نبودند,اى كاش نظمى بود و برنامه اى).

امـام خـمـيـنى كه بيش ترين تلاشها را براى آمدن آقاى بروجردى به قم انجام داده بـود18, در همان سالهاى نخست سعى كرد ايشان را در جريان امور حوزه و جريانهايى كـه بـسبب نابسامانى حوزه هست قرار دهند و كمبودها, كاستيها و اشكالهايى كه در اداره حوزه وجود دارد, به آگاهى ايشان برساند. آقاى بروجردى نيز, با علاقه مندى و دقـت ديدگاههاى امام را مى شنيد و براى ايشان احترام زيادى قائل بود و ايشان را (چشم و چراغ حوزه)19 مى دانست و با ايشان, در كارهاى مهم رايزنى مى كرد.

همان گونه كه انتظار بود, نخستين گامها را در رسيدگى به امور حوزه و سامان دهى آن بـرداشـت و براى اين كار, گروهى از فضلا و مدرسان حوزه را برگمارد. اين گروه كـه غـير از امام خمينى, شمارى ديگر فرهيختگان حوزه از جمله: شيخ مرتضى حائرى, حـاج سـيـد احـمـد زنجانى, حاج سيد ابوطالب مدرسى, فاضل, حاج سيد زين العابدين كـاشـانـى, سـيـد مـحـمد يزدى (محقق داماد) حاج شيخ ابوالقاسم اصفهانى هم, عضو بـودنـد, از سوى آقاى بروجردى, مامور بود, برنامه اى جامع براى سامان دهى امور درسى, امتحان, گزينش, وضع معيشتى طلاب و چگونگى اداره مدارس تهيه كنند.

ايـن گـروه, در هـمـين راستا, در جلسه هاى بسيار, پس از بحث و بررسيهاى طولانى, طـرحـهـايى را براى امتحان طلاب, امور درسى وو تهيه كرد كه در آنها به طور دقيق مـوضـوع آزمـونها, درسهايى را كه طلاب بايد امتحان بدهند, تعيين رتبه ها و نمره هـا و نـيـز درسـهاى اصلى و جنبى و كتابهاى درسى وو روشن شده بود. اين طرحها و بـرنـامـه هـا بى درنگ به اجراگذاشته شد و به گونه چشم گيرى امور حوزه و طلاب و مـدرسه ها سامان يافت. اين حركت چنان اثر بخشيد و به رونق حوزه افزود و شوق در طـلاب آفريد كه ترك كنندگان حوزه, دگر باره به حوزه روى مى آوردند و طولى نكشيد كـه حوزه علميه قم, پررونق و بالنده شد و شمار طالب علمان به سرعت افزايش يافت و بـه هفت هزار نفر رسيد. اين در حالى بود كه در سال ورود آقاى بروجردى به قم, تمامى طلاب ساكن در مدارس حدود سيصد نفر بودند.20 امام خمينى, طرحها و برنامه هاى به اجرا درآمده را بسيار مفيد و مهم مى دانست, امـا نـه كـامل و جامع و همه سويه. بر اين باور بود: اصلاح حوزه, به دگرگونيهاى بـيـش تـرى نـيـاز دارد; از اين روى, خود ايشان طرحى را با توجه به همه زوايا, تـهـيـه كرد كه پس از طرح به وسيله حاج شيخ مرتضى حائرى درجلسه هيات, به تصويب رسـيد و همه, به جز دو نفر كه در جلسه نبودند آن را امضا كردند21 و براى تصميم گـيـرى خـدمـت آقاى بروجردى بردند, ولى ايشان آن را نپذيرفت و هيچ گاه اين طرح عـمـلـى نـشـد. گويا نپذيرفتن ايشان از آن جا ناشى مى شد كه كسانى در بيت و از خارج بيت, ايشان را به طرح بدبين كرده بودند.

اين طرح را كه امام خمينى باكمك مرحوم آيه الله حاج شيخ مرتضى حائرى تهيه كرده بـود, مـسـائـل مهمى را در بر مى گرفت, از جمله سامان دهى وجوهات شرعيه, شهريه طلاب, اصلاح بيت آقاى بروجردى22 وو .

امام به خوبى دريافته بود كه طرح او براى اصلاح حوزه ها, بدون پشتوانه قوى مالى بـه سـامـان نـمـى رسـد; از ايـن روى, پس از مطالعه زياد به اين نتيجه رسيد كه مـوقـوفـه مـى تـوانـنـد كمك شايان و پشتوانه قوى براى اين طرح باشند. به آقاى بـروجـردى پـيـشـنـهـاد كرد كه اداره موقوفه ها را در اختيار بگيرد. برابر اين پـيـشـنـهـاد, مـوقـوفـه هاى كشور, كه در دوره آقاى حائرى, رضاخان بر آنها چنگ انـداخـتـه بود, در اختيار حوزه و در خدمت هدفهاى دينى و حوزوى قرار مى گرفت و زيـر نـظـر مراجع تقليد و مديريت حوزه, هزينه مى شد. روشن بود كه در صورت عملى شـدن ايـن پـيـشـنـهـاد, به گونه چشم گيرى توان مالى حوزه بالا مى رفت و در امر بـازسـازى و اصلاح حوزه مى توانست بسيار كارساز باشد و مس,ولان حوزه را در اجراى برنامه هاى فرهنگى و تبليغى يارى دهد.23 امـام خـمـيـنى, درنظر داشت كه اين طرح را آقاى كاشانى, آن زمان (سال 1331) كه ريـاسـت مـجـلس شوراى ملى را بر عهده داشت, در مجلس مطرح شود و به تصويب برسد, ولـى ايـن كـوشش به جايى نرسيد سرانجام, آقاى بروجردى, از روى احتياط و نگرانى فـراوان و شـايـعه ها و كارشكنيهايى كه مى شد, آن را امضا نكرد.24 با اين حال, در زمـان مـرجـعـيـت آقـاى بروجردى, قدمهاى بلندى در جهت اصلاح حوزه و ساماندهى روحـانـيـت بـرداشـته شد. افزون بر سامان دهى و قانون مندى كه براساس طرح هيات اصـلاح حـوزه, در حـوزه پـديـد آمـده بود, مدرسه هاى علميه جديدى در شهرستانهاى گـونـاگـون نيز تاسيس شد, تا با برنامه ريزى دقيق و سامان مند, به امر آموزش و تربيت و آماده سازى طالب علمان بپردازند.

طـرحها و پيشنهادهاى امام براى اصلاح حوزه, اثر خود را بخشيد و پژواك آن تا دور دسـتها نيز به گوش رسيد. شاگردان او, بيش از همه اين پيام را درك كردند. شمارى از شاگردان ايشان, مدرسه هايى با برنامه و به گونه اى سامان مند و داراى نظم و نـسـق, در قـم و جـاهـاى ديـگـر, بـنيان نهادند. از جمله شهيد بهشتى و ياران و همفكران او, مدرسه هاى جديد, با برنامه اى دقيق بنيان گذاردند.25 مدرسه هاى ديگرى نيز, با همين انديشه و به همين انگيزه, در گوشه و كنار, تاسيس شـد. افـزون بـر اين, شمارى از فضلاى جوان آن روز, به دانشگاهها رفتند كه بسيار مـفـيـد افـتـاد و شـمارى از آنان, براى تبليغ, به خارج كشور رفتند و گروهى به نـوشـتـن در باب مقوله هاى جديد روى آوردند كه اين حركت, دگرگونى ژرفى در حوزه بـه شـمـار مـى رفـت و گـروهى در شهرهاى بزرگ و كوچك, با تشكيل محفلهاى كوچك و بـزرگ, بـه روشـنگرى و شرح و بسط انديشه دينى, پاسخ به شبهه ها, پرداختند و در جـاى جـاى ميهن اسلامى و كران تا به كران اين بوم وبر, پيدا بود كه نسيمى بسيار روح افزا در حال وزيدن است.

اين گونه حركتها, كه همگى ازسوى شاگردان مديريت و تدبير و رهبرى مى شد و از آن شـريـعـه, تـشـنگى را فرو مى نشاند, گوياى اين حقيقت بود كه حوزه به سوى جهش و اصـلاحـى بزرگ, ژرف در حركت است كه سپسها در نهضت پانزده خرداد, خروش حوزه ها و مـطـرح شـدن ديـن در قـلـه و تارك انديشه ها و گفت وگوها و سياست دينى در محور بحثها, تبليغات پرخروش دينى, بيدارگرى مردم وو خود را به خوبى نماياند.

امـام, آرام و بـدون هـيـچ گونه برخوردى با زعيم حوزه26, راه اصلاحى خود را پيش گـرفـت و طـرحـهـا, انـديـشه هاى خود را بازتاباند و با همه تنگناهايى كه رژيم طـاغـوت, پـس از مـرگ آقـاى بروجردى به وجود آورد, حركت اصلاحى حوزه به خوبى در داخل و در بيرون حوزه اثرماندگار بخشيد.

اگـر ايـن طـرح و پـيشنهادها, مرحله به مرحله به اجرا گذاشته مى شد و همه بدنه حـوزه بـا طـرح اصلاحى آن مصلح بزرگ, همراهى و همگامى مى كرد, امروز, ما گامهاى بـسيار بزرگ تر از اين برداشته بوديم و حوزه تمام عيار ناب داشتيم و به دور از دغـدغـه از هـجـومـها ى فرهنگى, شبيخون فكرى اعتقادى, مرزشكنيها, بى تقواييها, سـرگـردانـيـها وو به سر مى برديم و با حوزه سالم, جامعه سالم, دين از همه سوى نـگهبانى شده, مردم ديندار, باورمند, بى اثرپذير از تبليغات دشمن, جوانان رشيد وو روبه رو بوديم.

حـال كـه زمـيـنه اجراى طرح و پيشنهادهاى امام, آماده شده و آن باز دارنده هاى پـيـشـين هم, يا ريشه كن شده اند و يا نمى توانند در برابر خواست همگانى طلاب و فـضـلاى بـيـدار, مـقاومت كنند و رژيم ننگين پهلوى كه هميشه سد اصلاح بود, از هم گـسسته و از صفحه روزگار زدوده شده است, بايد با توان و نيروى بيش تر به ميدان آمـد و حـوزه هـا و روحانيان را به گونه اى ساخت و دگرگون كرد كه با فكر روشن, هـمـه سـونگر (نبض تفكر و نياز آينده جامعه را هميشه در دست خود داشته باشند و هـمـواره چـند قدم جلوتر از حوادث, مهياى عكس العمل مناسب باشند.)27 و بتوانند در عـرصـه هـاى گـوناگون سياسى, حضور عالمانه, و قوى داشته باشند و مس,وليتهاى مهم اداره جامعه را به عهده بگيرند و يار و بازوى جمهورى اسلامى باشند.

امـام هـشـدار مـى دهـد كه اگر اصلاحها درحوزه انجام نگيرد و افراد تربيت نشوند پيامدهاى ناگوارى براى جمهورى اسلامى در پى خواهد داشت:

(همه مى دانيم كه اگر خداى نخواسته حوزه ها از عهده تربيت فقها و علما و خطباء مـوجـه و مـورد عـلاقـه مردم بر نيايد و به طور هرج و مرج و بدون برنامه صحيح و ضـابـطه اسلامى ـ عقلايى حوزه ها اداره نشوند, بايد همه منتظر فاجعه شكست جمهورى اسـلامـى و اسـلام بـزرگ باشيم و اگر اكنون با همت همگان از سرچشمه فساد جلوگيرى نـشـود, فردا و فرداها دير است و بسا باشد كه به جايى رسد كه از قدرت همه خارج شـود. مـقـايسه امروز حوزه ها با قبل از انقلاب, كه روحانيون از سياست و نظر در امـور كـشـور بـه واسـطـه تبليغات و فشارها و كج فهميها منعزل و بركنار بودند, بـسيار نابجا و غلط است. گرچه ممكن است بعضى كج فهميها با اين امر حياتى مخالف بـاشـنـد و با تز (نظم در بى نظمى است) با توهمات شيطانى دست به گريبان باشند, لـيكن اينان در اقليت هستند و قشرهاى عظيم روحانيون, متفكر و متوجه به مسائل و پيش آمدها در اين فكر هستند.)28 از ايـن روشن تر نمى شود حرف زد. امام آينده هرج و مرج, بى سامانى, بى قاعدگى, بـى تـدبـيـرى را نـمايانده است و آن, خداى ناخواسته, شكست جمهورى اسلامى! يعنى فاجعه بزرگ انسانى, يعنى غربت اسلام, يعنى دربه درى مسلمانان و

تلاش دشمن براى نفوذ در حوزه ها

از آن جـا كـه روحـانـيـت و حـوزه هـاى عـلـميه, بزرگ ترين سد در برابر رخنه و فـسـادانـگـيزى و تباهى آفرينى استعمارگران به كشور بوده و هست, استعمارگران و ايـادى مـزدور آنان در داخل همواره مى كوشيده اند تا با نفوذ در بين روحانيت و حـوزه هـاى عـلـميه, در اين سد استوار رخنه پديد آورند. بى گمان, پس از پيروزى انـقـلاب اسـلامـى, كـه اسـتـعما ر و مزدوران آنها در داخل ضربه مهلكى از اسلام و روحـانـيـت خـورده اند و دست آنها از منابع كشور كوتاه شده است و فتنه و دستان آنـان بـراى مـردم رو شـده اسـت, تلاش مى ورزند به هر گونه ممكن, در پشت اين سد پـولاديـن و در حـوزه هـاى اسـتـوار نفوذ كنند و از درون آنها را زير كنترل خود درآورنـد و مـتـلاشى سازند. اين جاست كه جز برقرارى نظم دقيق و قانون مندى و به سـازى و سـازمان دهى حوزه و روحانيت, براى جلوگيرى از اين خطر بزرگ, راهى وجود ندارد.

امـام خمينى, در بخشى از پيام مهم خود كه به مناسبت سومين سالگرد پيروزى انقلاب اسـلامـى صـادر شـده است, هشيارانه به اين نكته اشاره دارد و از بزرگان حوزه مى خـواهد براى جلوگيرى از عناصر منحرف, به يك برنامه ريزى و نظم دقيق در حوزه ها روى آورند:

(يـكـى از امور مهمى كه مورد توجه بزرگان و علماى حوزه علميه قم بوده است, لكن عـمـل مـثبتى درباره آن انجام نگرفته, ايجاد نظم و انضباط در حوزه هاست كه لازم اسـت از حوزه علميه قم شروع شود و به طور جدى و اساسى عمل شود. البته اين امر, بـراى حـفـظـ حوزه ها از ورود عناصر منحرف از حيث عقايد و اخلاق و اعمال از اهم وظـايـف شرعى است كه به عهده همه, خصوصا فضلا و علما و مدرسين مى باشدو شك نيست كـه قـدرتـمـندان و قدرت طلبان بيكار ننشسته اند, بلكه در تلاش اند تا اين قدرت فـعـال را تضعيف كنند و اين امر براى آنان ميسور نيست, مگر با رخنه كردن عناصر فـاسـد در حوزه ها كه از داخل موجبات تباهى و از كار افتادن اين پديده الهى را فـراهـم آورده و خداى نخواسته, به تدريج و در درازمدت, ملت را از آنها مايوس و روى گردان كنند.)29 ايـن نـگرانى را, همواره بويژه پس از پيروزى انقلاب اسلامى, امام خمينى داشته كه مـبـادا با استفاده از بى سامانى و بى برنامگى پاره اى از حوزه ها, افراد فاسد و مـامـوران جاسوسى بيگانه در حوزه هاى علميه نفوذ كنند و خداى نخواسته حوزه و روحانيت را تباه سازند.

در نـظر امام خمينى, اگر زعماى قوم دست اندركاران حوزه و روحانيت, هر چه زودتر بـه ايـن مـهم نپردازند و با سستى و برخى مصلحت انديشيهاى بى جا از پرداختن به امـور حـوزه و سامان دهى دقيق آن روى برتابند, خطر بزرگى از سوى دشمنان اسلام و روحانيت كه در كمين نشسته اند, متوجه حوزه هاى علميه خواهد شد:

(بـالاخره, همان طور كه پاكسازى و تصفيه در همه ارگانهاى دولتى و كشورى و لشكرى لازم است, در حوزه ها و دانشگاهها, كه همگام با حوزه ها هستند و هر دو از ويژگى خـاصـى بـرخـوردارنـد, تـصـفيه و پاكسازى مهم تر است و با تصفيه اين دو پايگاه اسـلامـى, و مـلى, محتواى جمهورى اسلامى به رشد و ترقى خود ادامه خواهد داد و با انحراف اين دو, انقلاب و جمهورى اسلامى از مسيراصلى خود منحرف خواهد شد.)30 بـه نـظـر مـى رسد برخلاف تاكيدهاى امام, هنوز آن گونه كه شايسته است حوزويان و بـزرگـان حـوزه و روحـانيت, بزرگى, حساسيت و اهميت كارى را كه بر دوش دارند در نـيـافـتـه انـد و يا نگرانيها و دغدغه هاى امام را به گونه شايسته جدى نگرفته اند; از اين روى, آن گونه كه انتظار بود, كارها سامان نيافته است.

اگـر امروز حوزويان, خود, به اين مهم نپردازند و بازسازى ژرف در ساختار حوزه و روحـانـيـت انجام ندهند و حوزه را به گونه اى كه بتواند در همه عرصه ها پيشتاز بـاشـد, دگـرگون نسازند و كاستيهايى را كه سالهاست حوزه و روحانيت از آنها رنج مـى برند, بر طرف نسازند و از اين روزگار فرخنده كه به بركت اسلام و انقلاب پديد آمـده استفاده بهينه را نبرند, فردا دير خواهد بود و چه بسا در آينده نه چندان دور, بر مشكلات و نابسامانيها نيز, افزوده گردد.

امـام خمينى, در وصيت نامه سياسى ـ الهى خود نيز, نگرانى خود را از بى سامانى, بى برنامگى به علماى بزرگ حوزه, نسل حاضر و نسلهاى آينده انتقال داده است.

او, نـگـران بـوده, حـتى در واپسين روزهاى زندگى. او, حوزه اى را كارآمد, شكست نـاپـذير, به دور از آسيبها و آفتها, در صراط مستقيم فقاهت, نوآور, اهل ابتكار و تـحـقيق, حافظ و نگهبان فقه سنتى, ادامه دهنده ميراث سلف صالح وو مى داند كه انـديـشـه هـاى قـوى, علما, مدرسان و فاضلان خوش سابقه, آن را در يك مسير صحيح, سـامان مند, با برنامه و سازمان, به پيش ببرند و همه گاه دست به كار پاكسازى و سامان دهى آن باشند:

(و از هـمه مهم تر, حوزه هاى علميه است كه تنظيم و تصفيه آن با مدرسين محترم و افـاضـل سابقه دار است, با تاييد مراجع وقت. و شايد تز نظم در بى نظمى است, از القائات شوم همين نقشه ريزان و توطئه گران باشد.

در هـر صـورت, وصـيـت اين جانب آن است كه در همه اعصار, خصوصا در عصر حاضر, كه نـقـشـه هـا و توطئه ها سرعت و قوت گرفته است, قيام براى نظام دادن به حوزه ها لازم و ضـرورى اسـت كـه عـلما و مدرسين و افاضل عظيم الشان, صرف وقت نموده و با بـرنـامـه دقيق صحيح حوزه را و خصوصا حوزه علميه قم و ساير حوزه هاى بزرگ و با اهـمـيـت را, در اين مقطع از زمان از آسيب حفظ نمايند و لازم است علما و مدرسين مـحترم, نگذارند در روشهايى كه مربوط به فقاهت است و حوزه هاى فقهى و اصولى از طـريـقـه مـشايخ معظم, كه تنها راه براى حفظ فقه اسلامى است, منحرف شوند و كوشش نـمـايـنـد كه هر روز بر دقتها و بحث و نظرها و ابتكار و تحقيقها افزوده شود و فـقـه سـنـتى كه ارث سلف صالح است و انحراف از آن سست شدن اركان تحقيق و تدقيق است, محفوظ بماند.)31

1. (حديث ولايت), رهنمودهاى مقام معظم رهبرى, ج3/26.

2. (صحيفه نور), ج21/88.

3. (اختيار معرفه الرجال), محمد بن حسن طوسى/275, دانشگاه مشهد.

4. (حـوزه كـاسـتـيها و بايسته ها) /45, به نقل از (مجالس الم,منين), قاضى نور الله شوشترى, ج1/501.

5. (حديث ولايت), ج3/24.

6. (ده گفتار), استاد شهيد مرتضى مطهرى/263, انتشارات صدرا.

7. (حديث ولايت), ج3/29.

8. مجله (حوزه), شماره 88/51.

9. مجله (ياد) سال ششم شماره 21/85 به نقل از كتاب زرد.

10. (امام و روحانيت)/407 ـ 406.

11. مـجـلـس هـفتم كه قانون لباس يكسان را به تصويب رساند, كاملا فرمايشى بود و نـمـايـنـدگـان همه افرادى بودند كه توسط رضاخان گمارده شده بودند, در فرمايشى بـودن مـجـلس هفتم همين بس كه افراد سرشناسى همانند: شهيد مدرس با وجودى كه در تـهـران نـامـزد نمايندگى شده بود, پس از شمارش آرا اعلام گرديد كه مدرس حتى يك راى هـم نـيـاورده اسـت. شـهيد مدرس جمله معروف:(پس آن رايى كه خودم داده بودم كـجـاست.) به گونه اى طنزآميز و افشاگرانه در همين باره اظهار داشته است كه به خوبى فرمايشى بودن مجلس آن دوره را نشان مى دهد.

بـاز در همين مجلس بود كه شمارى از افراد با اين كه ثبت نام نكرده بودند و اصلا داوطـلـب نمايندگى نبودند, اعلام شده بود. ر.ك: (زندگى نامه سياسى امام خمينى), محمد حسن رجبى, ج1/55.

12. (كشف الاسرار), امام خمينى/201.

13. همان.

14. (امام و روحانيت)/13.

15. (ده گفتار)/263.

16. مجله (حوزه), شماره 43 ـ 44/42.

17. همان/35.

18. همان/44.

19. مـجله (كيهان انديشه), شماره 24/5, خرداد و تير سال 1368. به نقل از استاد سيد جلال الدين آشتيانى.

20. مجله (حوزه), شماره 44 ـ 43/47.

21. همان/46.

22. همان.

23. (زندگى نامه سياسى امام خمينى), ج1/137.

24. همان. به نقل از مجله (ياد) سال دوم شماره 5/44 ـ 45.

25. (زندگى نامه شهيد آيه الله دكتر بهشتى)/32.

26. (زندگى نامه سياسى امام خمينى) ج1/139.

27. (كـلـمـات قـصار), پندها و حكمتهاى امام خمينى/194,م,سسه تنظيم و نشر آثار امام خمينى.

28. (صحيفه نور), ج16/47.

29. همان.

30. همان/48.

31. (صحيفه نور), ج21/189.

/ 49