مصاحبه با آيت الله سيد عبدالكريم موسوى اردبيلى - امام خمینی آیه جمال و جلال نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

امام خمینی آیه جمال و جلال - نسخه متنی

سید عباس رضوی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

مصاحبه با آيت الله سيد عبدالكريم موسوى اردبيلى

حوزه: لطفاً درابتدا شمه اى از زندگى تحصيلى و علمى خود را بيان كنيد.

o اين جانب درسيزدهم رجب سال 1344 ه. ق. مطابق با 1305 ه. ش. در شهرستان اردبيل در خانواده اى روحانى متولد شدم.

تحصيل را ازمكتبخانه آغازكردم. قرآن را آموختم. علاوه برآن, بوستان وگلستان سعدى, ابواب الجنان, درّهٌ نادره, وصاف ومنشأت امير نظام را هم فرا گرفتم. پس ازاين مرحله, به فراگيرى دروس حوزوى پرداختم. دروس مقدّماتى: (صرف نحو, منطق, معانى وبيان وؤ) ومقدارى از فقه واصول را درزادگاهم فرا گرفتم وآن گاه رهسپارحوزهٌ علميه قم شدم.

دراين حوزه, سه سال ماندگارشدم. درطول اين سه سال سطح را به پايان رساندم ومقدارى هم فلسفه آموختم ومقدارى درس خارج مرحوم آيت اللّه العظمى بروجردى ودرس آيت اللّه العظمى حجّت حاضر شدم. درسال 1326ه.ش. راهى حوزهٌ علميّه نجف اشرف شدم. در آن حوزه ازمحضرآيات عظام: مرحوم سيدمحسن حكيم, مرحوم شيخ كاظم شيرازى, مرحوم سيد محمود شاهرودى, مرحوم سيد عبدالهادى شيرازى, مرحوم زنجانى و آقاى سيد ابوالقاسم خويى بهره بردم. درنجف اشرف قريب دو سال اقامت داشتم. پس از آن, به قم مراجعت كردم. درحوزهٌ علميّه قم, علاوه برتدريس سطح, ازمحضرحضرات آيات عظام: آقاى بروجردى, آقاى حجّت, سيد احمد خوانسارى, حضرت امام ومرحوم آقا سيد محمّد داماد قدس اللّه سرّهم , بهره ها بردم.

درهمين زمان, فلسفه را درمحضراستادبزرگوار مرحوم طباطبائى دنبال كردم. اواخر سال 1339 ه . ش. به خاطر كسالتى كه برايم پيش آمد, به اردبيل برگشتم. تقريباً هشت سال درآن شهر ماندگار شدم. وجود من دراردبيل, براى حكومت پهلوى, ناخوشايند بود; از اين روى, مرا واداشت كه به تهران بروم ودرآن جا اقامت بگزينم. تهران, براى فعاليّتهاى اجتماعى سياسى ومبارزه عليه رژيم ديكتاتورى شاه, محيط بسيار مناسبى بود.

با دوستان همفكر, با تشريح وتبيين زواياى سياسى اجتماعى اسلام, تقويت عقايد مردم, افشاى توطئه هاى گوناگون رژيم ضد انسانى شاه وؤ عليه دستگاه مبارزه مى كرديم. اين حركات, با جدّيت ادامه داشت, تا اين كه انقلاب مقدس اسلامى, به عنايت خداوند به رهبرى حضرت امام خمينى وپشتيبانى بى دريغ امّت ايثارگر وشهادت طلب ايران به پيروزى رسيد.

حوزه: حضرت عالى از محضر آيت اللّه بروجردى بهره برده ايد, لطفاً از سبك تدريس ايشان وتحولى كه درفقه به وجود آوردند صحبت بفرماييد. oايشان درچند بعد تحول آفريد. از جمله سبك تدريس ومحتواى آن. قبل ازايشان, درسها, محدود به تعدادى از متون بود; امّا وى, دامنهٌ تحقيق را گسترد. درآثارقدما ومتأخرين به تحقيق مى پرداخت ونتيجه اش را به شاگردان ارائه مى داد. اين تحقيق وتتبع را براى فهم صحيح مسائل واستنتاج درست آن ضرورى مى دانست.

تحقيق وپژوهش, دركنار آموزش, به حوزه راه يافت ودرنظرها مقبول افتاد ومراجعه به آثار قدما ومتأخرين, روز به روز بيش تر شد; ازاين روى برخى ازكتب فقهى دربازار كمياب و گران شد. از باب نمونه: دوره كتاب مفتاح الكرامه, پيش ازآمدن ايشان به قم, پانزده تومان خريد وفروش مى شد; ولى پس از آمدن ايشان به قم وتوجّه محقّقانه به آراء فقهاء, قيمت دورهٌ كتاب مفتاح الكرامه, قريب هفتاد تومان رسيد! كه اين مبلغ, درآن روزگار, پول زيادى بود. جوّ حاكم بر حوزه, جوّ تحقيق وتتبع شد. نويسندگان, نوشته هاى خود را محقّقانه ارائه مى دادند و مدرّسين هم, به اين سمت گرايش پيدا كردند.

تحقيق وتتبع در حوزه هاى علميه, جايگاه خاصى يافت واين تحولى بود عميق در حوزه ها.از آن جا كه آيت اللّه بروجردى, در علم رجال و درايه صاحب نظر بود واز اين دانش در درس, به طور گسترده بهره مى برد, سبب شد كه شاگردان, تنها به متن حديث كفايت نكنند, بلكه به سند حديث نيز بپردازند. همچنين سبك ايشان در درس, از جمله تحولاتى است كه ايشان در حوزهٌ علميه قم ايجاد كردند.

قبل از ايشان, نوعاً, اساتيد, در هر مسأله تأسيس اصل مى كردند كه: لولا النص والا جماع, مقتضاى قاعده چيست, آنگاه سراغ حديث وادله ديگر را مى گرفتند. ايشان, طرح مباحث را دگرگون كرد. ابتداء تاريخ مسأله را عنوان مى كرد, بعد تطور و سير تاريخى آن را. پس از اين مرحله, به كتاب وسنّت مراجعه مى كرد, تا ادلهٌ مربوط به مسأله را ارائه دهد. اگر با تلاش و تحقيقى كه داشت, موفّق نمى شد مدركى به دست آورد و به اصطلاح از ادله اجتهادى مأيوس مى شد, آن گاه به ادله فقاهتى مى پرداخت.

از سبك تدريس ايشان, مراجعه به آراى علماى عامه بود. اين توجه و دقت روى نظر علماى عامه در شرايطى انجام مى گرفت كه اين كار, در حوزه هاى علميه قم و نجف, متروك شده بود. در حوزه ها به آراى علماى مذاهب اهل سنّت چندان توجهى نمى شد. متون اصلى آنان, مورد مطالعه قرار نمى گرفت. اگر كسى هم مى خواست از نظر علماى اهل سنّت آگاه شود, به خلاف شيخ و تذكرهٌ علامه مراجعه مى كرد. مرحوم آيت اللّه بروجردى مى فرمود: (فقه شيعه, نظر به فقه عامه دارد; از اين رو ى, ناآگاهى از آراى مذاهب عامه,, به نوعى, موجب نقص نظريه مى گردد. حرفهاى آنان را بايد دانست, سپس ديد كه آيا شيعه آن را قبول كرده يا خير). در بررسى احاديث نيز, معتقد به همين شيوه بود.

حوزه: حضرت عالى, انديشه اجتماعى حضرت آيت اللّه بروجردى را چگونه ارزيابى مى كنيد.

o ايشان در مسائل اجتماعى خيلى روشن فكر مى كرد. در روزگار مرجعّيت حضرت ايشان, دو مسأله بسيار مهم مطرح شده بود:

1. حضور زنان در صحنهٌ مسائل اجتماعى, بخصوص حق رائ.

2. اصلاحات اراضى.

گفتند اين دو از مسائل مهم جهانى است, از اين روى مخالفت با آن درست نيست.

ايشان در پاسخ فرمودند:

در دنيا, اوّل نظام را تصحيح كردند, سپس به اين اصلاحات پرداختند. نظام ما, يك نظام ارتجاعى است و اصلاح اراضى, يك اصلاح مترقيانه است و اين يك تناقض است. دربارٌ تأمين حقوق زنان فرمودند:

( در دنيا, اول حق مردها را داده اند, آن گاه به حقوق زنان پرداختند.) پاسخ ايشان, نشان مى دادكه ايشان, عمق مسائل را مى بينند.

در رابطه با روشنفكرى و احساس مسوٌوليت دربارهٌ مسائل روز, مى توان به پشتيبانى قاطع ايشان از آيت اللّه قمى در مسأله (كشف حجاب) اشاره كرد.

آيت اللّه قمى در مخالفت با (كشف حجاب)) به تهران آمدند. شاه, جواب مساعد نداد

ايشان را معطّل گذاشت. علما در حمايت آيت اللّه قمى, تلگراف نمودند. آيت اللّه بروجردى هم تلگراف كردند.

تلگراف آيت اللّه بروجردى موثّر واقع شد; زيرا ايشان مرقوم فرموده بودند:(اگر به آقاى قمى جواب مساعد داده نشود, به سوى تهران حركت مى كنم)معناى اين سخن, آشوب در منطقه لرستان بود. دستگاه از چنين پيشامدى شديداً نگران بود; از اين روى به قضيّهٌ فيصله داد.

بله, آيت اللّه بروجردى, مرجع روشن بين و آشناى به زمان بود و حركتهاى مناسب با زمان را مورد تأييد و تشويق قرار مى دادند:

* در قم, وقتى مجلّه مكتب اسلام منتشرشد, موردتشويق و حمايت ايشان قرار گرفت.

* علاقه داشت كه طلاب وارد در مسائل روز شوند و حتى زبان بدانند.

* به خارج از كشور مبلغ اعزام مى كرد.

* با دانشگاه الازهر, كه مهم ترين پايگاه علمى آن روز اهل سنّت بود, ارتباط برقرار كرد.

* به وحدت مسلمين و ايجاد الفت بين فرق اسلامى مى انديشيدودر اين راه گامهاى اساسى برداشت.

خلاصه در روزگار مرجعّيت و زعامت آن بزرگوار دگرگونيهاى عميقى در جهان اسلام پديدار شد كه با فكر بلند ايشان هدايت مى شد.

البته بودند افرادى كه روى اين قضايا خوش بين نبودند و موضع گيريهايى هم مى كردند.

حوزه: گويا آمدن حضرت آيت اللّه بروجردى از نجف ه به ايران, دليل سياسى داشته است.

o بله. اساساً آمدن ايشان به ايران در جريان مشروطيت, روى ضديت با دستگاه بود.

آيت اللّه بروجردى, حامل نامهٌ آخوند خراسانى, جهت بر اندازى نظام فاسد شاهنشاهى بود.

در مجموع, آيت اللّه بروجردى از اوضاع دنيا با خبر بود. مى دانست در دنيا چه مى گذرد. علاوه بر اين, روشن بينى و خدمات اجتماعى ايشان, يك ذخيره خداوندى بود براى آن روز حوزه هاى علميه و جامعه اسلامى.

حوزه: حضرت عالى از چه زمانى با حضرت امام آشنا شديد؟ چه ويژگيهاى آن بزرگوار براى شما جالب آمد.

o حوزه هاى علوم دينى به گونه اى است كه بزرگان و شخصيتهاى حوزه, در بين طلاب مطرح و شناخته شده هستند. من پيش از اين كه به قم بيايم, در سال1323, در حوزهٌ اردبيل, با نام ايشان آشنا شدم.

انسان وقتى نام و مشخصات كسى را نديده مى شنود, بر اساس شنيده هاتصويرى از او در ذهنش مى سازد. در محل ما به روحانيان غير سادات,(آقا) مى گفتند و به سادات (سيّد)گفته مى شد. در محل ما, حكيمى بود متخصص در فلسفه اسلامى كه وى را آقا شيخ عبداللّه مى گفتند. از اين روى, وقتى به قم آمدم , دنبال امام, با عمامه سفيد مى گشتم; زيرا فكر مى كردم كه به ايشان مى گويند: آقا روح اللّه, بايد غير سيّد باشد. تا اين كه روزى با يكى از دوستان, ازخيابانى مى گذشتم, امام را به من نشان داد وگفت: حاج آقا روح اللّه كه وصفش را شنيده اى آن آقا هستند. دراين جا بود كه پى بردم امام سيّد است!

حوزه: علّت شهرت حضرت امام, درآن دوران, چه بود؟

oامام, برازندگيهاى زيادى داشتند, ازجمله:علاوه بر فقه واصول, درفلسفه وعرفان هم صاحب نظربودند. درحراست از مرزهاى اعتقادى دين غيرت مى ورزيدند. با كسانى كه عليه اسلام وحوزه هاى دينى اقدامى مى كردند, غيورانه برخورد مى كردند.

جامعه ومردم را مى شناخت. دربرابرحق, بسيارمتواضع بود. به طلاب, علاقه داشت. در بعد اخلاقى, مى توان گفت: تجسّم اخلاق اسلامى بود. بسيارمقيّد به مراعات آداب اسلامى ومستحبّات بود و. اينها ودهها عامل ديگرسبب گرديده بود كه درحوزه هاى علميّه ازشهرت وجايگاه بلندى برخوردارشود.

حوزه: حضرت عالى ازچه زمانى باحضرت امام, رضوان اللّه تعالى عليه, ازنزديك ارتباط پيدا كرديد؟

oمن درجريان انجمنهاى ايالتى وولايتى دراردبيل بودم. ازحركتى كه درقم انجام شده بود, حمايت مى كردم. براى ارتباط با مركز وهماهنگى به قم آمدم. ازآن جا كه محور اين حركت هم امام بود, با ايشان مرتبط شدم. فعاليتهاى خودم را درراستاى اهداف امام قرار دادم. تا اين كه مجبور به ترك اردبيل شدم. پس از هجرت ازاردبيل واقامت درتهران با حضرت امام, همكارى نزديك ترى داشتم, تا اين كه واقعهٌ پانزده خرداد وتبعيد امام به تركيه پيش آمد.

حوزه: حضرت امام, درمواردى اشاره كرده اند كه نظام اقتصادى غرب وشرق موجب مفاسد و كاستيهايى درجوامع شده است وبه حوزه سفارش كرده اند كه : نظام اقتصادى اسلام را شناخته وتبيين نمايند. آيا ازنگاه امام, اسلام, داراى يك نظام اقتصادى است؟ يا يك اصول كلى وارشادى را عرضه نموده است.

o واژهٌ (نظام) يك تعريف جامع ومشخصى ندارد. دراقتصاد بحث است كه نظام اقتصادى چيست؟ وتفاوتش با سيستم اقتصادى كدام است؟

نظام اقتصادى را هردانشمند اقتصادى يك جور معنى مى كند; بنابراين از به كاربردن اين واژه صرف نظرمى كنيم. آنچه مسلّم است اسلام, بعد اقتصادى دارد ودينى است كه براى معيشت مردم, اهميّت زيادى قائل است.

اين اقتصادى كه اسلام ازآن سخن گفته, نه با اقتصاد غرب مى سازد ونه با اقتصاد شرق; هم ازلحاظ هدف وهم ازلحاظ برنامه ريزى و.مثلاً: دراقتصاد آزاد غرب, بيش تر, توسعه مورد نظراست. شكوفايى اقتصادى و بهره گيرى كامل هدف است.

در اقتصاد شرق, دولتى نمودن بيش تر برنامه ها وبه دست گرفتن همه مراكز اقتصادى كشور, مورد توجّه قرارمى گيرد. حالا نتيجه اين شيوه چيست؟ بحث ديگرى است.

اسلام, معيشت سالم وصحيح را براى انسانها, مورد توجّه قرارمى دهد. ولى صرف ازدياد ثروت به هر نحو وازهرراه, هدف اسلام نيست. اسلام مسأله تقاضا را, به هرگونه كه باشد, راهى براى درآمد نمى داند. تقاضاها را كنترل مى كند. درحالى كه درغرب, چه بسا ايجاد تقاضا مى كنند ولوكاذب يا زيان بار تا راهى براى درآمد بازكنند.

اسلام مى گويد: منبع در آمد, نبايد تمايلات و خواسته هاى مردم باشد. مصالح عمومى جامعه بايد در نظر گرفته شود. دراسلام, فقرزدائى مطرح است. بايستى هركس از زندگى به قدر كفاف وعفاف بهره مند باشد. حالا ممكن است اين هدف از راه ازدياد ثروت امكان پذير باشد.

دراين صورت ازدياد ثروت مى شود مقدمه نه اصل. امّا غرب و شرق اين گونه نمى انديشند. ثروت اندوزى (راكفلر), جهت رفع نيازنيست, بلكه خود يك هدف است.

دراين بينش, مكاسب محرمه درمعنائى كه درفقه ما مطرح شده بى معنى است.تأمين ثروت, از هر راه مى تواند صورت پذيرد: فروش اسلحه, دارو, قاچاق مواد مخدر, و اين جاست كه خسرانى كه ازناحيه انفكاك اقتصاد از اخلاق متوجه جوامع مى شود, رخ مى نمايد.

در قرآن ازموضوعات بسيارى سخن گفته شده است; امّا همگى درجهت تعالى روحى و معنوى انسان مى باشد. محورانسان است . ازآن جا كه مسائل مادى وروحى انسان آميخته به هم ومتأثر ازيكديگراست, اقتصاد اسلام هم, متناسب باهمان جهت رشد وتعالى انسان ,سازماندهى شده است.

اسلام, آنچه كه لازمه يك معيشت سالم, دربعد فردى واجتماعى, است, پايه گذارى كرده است. دراسلام, ثروت هدف نيست, بلكه امكانات مادى همه وسيله اند درجهت اهداف متعالى تر. از اين روى, در آمد را محدود مى كند به امورى كه ضرر به ابعاد انسانى انسان نداشته باشد وعدالت اجتماعى را تهديد نكند.

بدين جهت درناحيه توليد وتوزيع ومصرف, مقرراتى متناسب با رشد وفطرت انسان, وضع كرده ونوعى كنترل را اعمال كرده است. درحالى كه دربلوك غرب وشرق اين نحوه نگرش را بحث اقتصادى نمى گويند واين مسائل براى آنها مطرح نمى باشد. تمام همّ و برنامه ريزى آنها درجهت ازدياد ثروت است, بدون درنظرگرفتن ابعاد فردى واجتماعى انسان! اساساً, ماهيّت وساختار اقتصاد اسلامى با اقتصاد دنيا متفاوت است. روح اقتصاد اسلامى را تعالى وتكامل انسان تشكيل مى دهد.

براى تدوين نظام اقتصادى وسيستم معيشتى اسلام, بايد ازاين مطلب شروع كرد. عوامل رشد فردى واجتماعى را شناخت وموانع تكامل را شناسايى كرد, آن گاه سيستم معيشتى را پى ريخت.

حوزه: لطفاً درزمينه مشخّصات اقتصاد اسلامى, بيش تر توضيح بدهيد.

oاقتصاد اسلامى, سيستم معيشتى است براى سالم نگهداشتن زندگى فردى واجتماعى انسان. به اين معنى كه مريض,فقير وؤنباشد, فكرش راحت باشد نيازهاى طبيعى او برآورده شود وؤ همه اينها زمينه است براى رشد وتكامل انسان. اقتصاد اسلامى, نمودى ازخود قرآن است.موضوع قرآن, انسان است با همه ابعاد آن. قرآن, تنها كتاب فلسفى, اقتصادى, اخلاقى وؤ نيست; بلكه كتابى است كه همه مصالح ومفاسد انسان را درنظرگرفته و براى تكامل او قانون داده است.

اقتصاد اسلامى نيزچنين است. نمى شود اقتصاد اسلامى را جداى از اخلاق, احكام, جهان بينى واهداف آن مطرح كرد.

اقتصاد اسلامى, مجموعهٌ نيازهاى بشرى را درنظرگرفته وبراى نيازهاى مادى ومعيشتى او برنامه اى متناسب با ديگر نيازها ودرراستاى هدف اصلى واساسى او, پى ريزى كرده است.

ما دراين بحثها نوپا هستيم. ان شاء اللّه اينها تبويب وتنظيم وتبيين مى شود.

حوزه: حضرت امام,حكومت را ازاحكام اوليه دانسته واختيارات آن را محدود به چهارچوب احكام ندانسته اند, مبانى اين بينش چيست؟

o امام دراين زمينه مطلب نامأنوسى نگفته است. منتهى به مطلب ايشان نرسيدند.

اصولاً زندگى اجتماعى شرايطى دارد وزندگى انفرادى هم شرايطى. درزندگى اجتماعى, مصالح ومفاسد اجتماعى به هم پيوند مى خورند. حكومت, موظف به تنظيم امور اجتماعى انسان است. قهراً دراين تنظيم, يك چيزهايى ممنوع مى شود و يك چيزهايى هم محدود ويا مشروط. هرچند به نظرمى رسد كه اين نوع تضييقات, با اختيارات اوليه انسان منافات دارد; امّا مصلحت جامعه وجود چنين سيستمى را ضرورت مى بخشد.

طبعاً فردى اگرزندگى شهرى را انتخاب نكند, بخشى ازمحدوديّتها را نخواهد داشت. آنچه دركتب فقهى آمده, درجهت تنظيم اين روابط اجتماعى ومشكلات آن نيست. مى گويد: هركسى حق مالكيّت دارد وهمه برمال خويش مسلّط اند; امّا اگر زمانى زمين محدود شد وانسانها نامحدود ونيروهاى فعال وكارآمد بيكار شدند بايد چه بكنيم؟ اين را ديگر درفقه نداريم. دراين موضوعات, به حكم اسلام, حاكم اسلامى بايستى طبق ضوابط, به نحو احسن, مسائل را چاره جويى كند.

برخى گمان كرده اند كه: حكومت مى آيد در مقابل خدا يك حكمى مى دهد, خير. هر دوحكم را خدا گفته, منتهى هر يكى را در شرايطى.

معناى اوليه بودن حكم, همين است. اگر اسلام, حكومت دارد واگر حكومت حق تنظيم امور را دارد, همه اين مسائل قهرى و طبيعى است. الآن آيا كسى مى تواند به قوانين راهنمايى اشكال كند به اين بهانه كه اختيارات اوليه وآزادى فردى من سلب شده است؟ هرگز. كسى چنين نمى انديشد; زيرا اجراى اين گونه قوانين, به مصلحت عموم است. بر همين قاعده است بقيه مسائل و موضوعات اقتصادى, فرهنكى, سياسى, نظامى و.

اسلام, وجود چنين سيستمى را براى جامعه ضرورى دانسته و باآن, كاملاًموافق است و احكامى را كه چنين سيستمى مقرر نمايد, نافذ و لازم الاجرا براى عموم مى داند

حوزه: حضرت عالى فرموديد: فقه براساس اعمال فردى تدوين شده است, پس از آن نبايد انتظار حلّ مسائل اجتماعى و مستحدثه را داشت؟

o قواعد و ابزار و منابع استنباط فرق نمى كند. اين قواعد و ابزار, در جهت حلّ مسائل اجتماعى و مستحدثه به كار نرفته است, ولى مى توان همين قواعد را در حلّ مسائل مستحدثه به كاربرد. مثلاً مادر جواهر(آدم دزدى) نداريم; امّا بچه دزدى داريم. در فقه مسأله تنظيم خانواده, محيط زيست وؤ مطرح نشده است, ولى ما مى توانيم از ادلّه حكم اين موضوعات را بفهميم.

فقه جواهرى كه حضرت امام مطرح فرمودند, يعنى از زاويه اى كه صاحب جواهر به سراغ حلّ مسائل رفته است, به سراغ حلّ مسائل نو پيدا برويم, نه اين كه برهمان موضوعاتى كه صاحب جواهر مطرح كرده است, جمود پيدا كنيم.

حضرت امام, پيش ازانقلاب, مسائلى را كه درتحريرمطرح كرده اند, براساس نياز آن روزمردم بوده است; ولى پس ازانقلاب كه بنا شد نظامات حكومتى پى ريزى شود وجامعه اى براساس اسلام, آن هم دربستر امروزيش بنا شود, قهراً صدها موضوع جديد پيش مى آيد كه امام به عنوان يك فقيه حاكم برجامعه, بايد آنها را پاسخ بگويد.

قانون كار درتحرير مطرح نشده است, ولى اكنون بايد حلّ شود در فقه مسأله كار در كارخانه مطرح نشده است, ولى اكنون مسأله كار دركارخانه ودر كنار كار دركارخانه, دهها مسأله روانى, فنى, حقوقى وؤ مطرح مى باشد كه بايد به همهٌ آن حقوق رسيد. اين مسائل رانمى شود با كارگرى كه براى كار درباغچه استخدام شده است, مقايسه كرد; زيرا شرايط عوض شده است بايد شرايط را شناخت وبراساس آن شرايط حكم موضوع را معلوم كرد. كارگرى دراين عصر, با كاروكارگرى درسابق, ماهيتاً متفاوت است. اكنون شرايطى مثل: سن, سواد, سابقه كار, خطرات كار, آموزش و مطرح است.

خلاصه: من معتقدم براى حل مسايل اقتصادى جديد واستخراج احكام آن ازفقه بايد دست به تلاشى گسترده زد ونظام مالى واقتصادى اسلام را جداگانه تدوين كرد. اگرما آن مباحث را جدا كنيم وبرمبانى مسلّط باشيم, به خوبى مى توانيم مسائل مستحدثه اقتصادى را, ازجهت احكام ودستورات آن, حلّ كنيم.

مثلاً يكى ازمباحث, شناوركردن پول است كه درفقه مااصلاً مطرح نبوده است. تغييرپول كه امروزه مطرح است وپيامدها وضررهاى عجيبى را درپى دارد, درقبل مطرح نبوده است. ازباب مثال: فردى كه پولى را درمنزل پس اندازكرده است, با تغييرپول, تمام اين پس انداز باطل مى شود وميليونر ديروز, مى شود فقيرامروز. ديروز اگر كسى به اين پول دستبردى مى زد مجازات مى شد, ولى امروز اگر كسى اين پول را سرقت كند, هيچ بار حكمى ندارد.

درهمين ايران, ما اين كار را كرديم.

اين مسائل وصدها مسأله ديگر, دراقتصاد وروابط مالى مطرح است كه بايد وارد فقه شود وپاسخ آنها معلوم گردد.

حوزه: ازحضرت عالى به خاطر اين كه وقت شريفتان را دراختيارما گذاشتيد, كمال موفق باشيدتشكر را داريم.

/ 49