آزادى رفتار - حکمت اصول سیاسی اسلام نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

حکمت اصول سیاسی اسلام - نسخه متنی

محمد تقی جعفری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

آزادى رفتار

شايد بتوان گفت: بيش از يك قرن است كه برخى از جوامع كه خود را متمدن ناميده اند، اين آزادى را هم به طور مطلق چه با وسائل معمولى بيان و چه در تدريسهاى دانشگاهى و هرگونه وسائل تبليغ ترويج نموده و گاهى هم يكى از افتخارات ترقى و اعتلاى جوامع خود تلقى كرده اند. جمله اى كه اين آزادى را بيان مى كند، اينست: فقط مزاحم حقوق ديگران مباش، سپس هر چه مى خواهى بكن. در مقابل اين جمله ى ضدانسانى، بايستى در نظر بگيريم كه مشاهدات و تجارب دائمى اثبات مى كند كه هرگز چنين نبوده است كه تمايلات و خواسته هاى انسان به طور عموم، موافق عقل و منطق واقعيات بوده باشد زيرا آن قسمت از
خواسته ها و تمايلات كه صددرصد موافق عقل و منطق واقعيات است در اقليت بوده و مخصوص افرادى است كه پايبند دين و اخلاق و ارزشهاى عالى انسانى مى باشند. اين همه جرمها و خيانتها و حق كشيها كه سطور كتاب تاريخ بشرى را پر كرده است، با خواسته ها و تمايلات بشرى انجام مى گيرد، زيرا اگر اراده "خواسته و تمايل" در كار نباشد، و كار از روى جبر انجام بگيرد جرم و خيانت و جنايت و حق كشى محسوب نمى شود. پس ثابت شد كه اين جمله هر چه مى خواهى بكن بنيان كن ترين سفارشى است كه به بشريت داده شده است و عاملين اين سفارش را مى توان چنگيزهاى ارواح آدميان ناميد.

ممكن است گفته شود كه: همه ى جرمها و خيانتها و جنايتها از مزاحمت و تعدى به حقوق ديگران ناشى مى گردد و در جمله ى فوق عدم مزاحمت و تعدى به حقوق ديگران شرط آزادى مطلق رفتار ذكر شده است. پاسخ اين اعتراض روشن است، زيرا وقتى كه اراده "مى خواهم" يك انسان براى هرگونه رفتار آزاد قرار داده شد، معنايش اينست كه براى جان و روح آن انسان هيچ اصل و قانونى كه مراعاتش براى آن انسان واجب باشد وجود ندارد!! نتيجه ى چنين بى پروائى و بى اصل و قانون بودن ذات انسانى، اينست كه انسان درباره ى خودش "جان و روان و مغز خويشتن" هر كارى انجام بدهد آزاد و بى مهار است، يعنى او مى تواند از ميگسارى گرفته تا خودكشى، همه ى جرم و خيانتها و جنايتها را درباره ى جسم و جان و روان و مغز خويشتن انجام بدهد!!

اكنون اين سئوال پيش مى آيد كه آيا مى توان كسى را كه كمترين حق و قانونى براى خويشتن قائل نيست، الزام كرد كه تو بايد حق و قانون ديگران را بپذيرى!!! يا مى توان كسى را كه مراعات حق و قانونى را درباره ى خويشتن لازم نمى داند، درباره ى ديگران الزام كرد كه حقوق و قوانين آنان را مراعات كن!!!

/ 339