ارتش و مقام ارتشى - حکمت اصول سیاسی اسلام نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

حکمت اصول سیاسی اسلام - نسخه متنی

محمد تقی جعفری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

ارتش و مقام ارتشى

ارتش نگهبان مردم و زينت زمامداران و موجب عزت دين و هموار كننده طرق امنيت است

اميرالمومنين عليه السلام درباره ى بعضى از طبقات يكبار اجمالا و بار ديگر مشروحا توصيفات و دستوراتى فرموده اند: درباره ى مقام ارتشى و خود نهاد ارتش اجمالا چنين فرموده اند:

فالجنود باذن الله حصون الرعيه، و زين الولاه و عز الدين و سبل الامن، و ليس تقوم الرعيه الا بهم، پس ارتشيان "لشكريان" با اذن خداوندى نگهبانان رعيت و زينت واليان و موجب عزت دين و همواركننده طرق امنيتند و براى رعيت قوامى نيست مگر با اين نيروى بزرگ.

و اما توصيفات و دستورات مشروح درباره ى ارتشيان بدين قرار است:

فول من جنودك انصحهم فى نفسك لله و لرسوله و لامامك و اتقاهم جيبا، و افضلهم حلما ممن يبطى ء عن الغضب و يستريح الى العذر و يراف بالضعفاء، و ينبو على الاقوياء، و ممن لا يثيره العنف، و لا يقعد به الضعف، ثم الصق بذوى المروءات و الاحساب و اهل البيوتات الصالحه و السوابق الحسنه، ثم اهل النجده و الشجاعه، و السخاء و السماحه، فانهم جماع من الكرم و شعب من العرف، ثم تفقد من امورهم ما يتفقد الوالدان من ولدهما و لا يتفاقمن فى نفسك شى ء قويتهم به و لا تحقرن لطفا تعاهدتهم به و ان قل فانه داعيه لهم الى بذل النصيحه لك و حسن الظن بك، و لا تدع تفقد لطيف امورهم اتكالا على جسيمها فان لليسير من لطفك موضعا ينتفعون به و للجسيم موقعا لا يستغنون عنه، و ليكن آثر رووس جندك عندك من و اساهم فى معونته، و افضل عليهم من جدته بما يسعهم و يسع من وراءهم من خلوف اهليهم حتى يكون همهم هما واحدا فى جهاد العدو، فان عطفك عليهم يعطف قلوبهم عليك... از لشكريان خود كسى را به فرماندهى انتخاب كن كه در نظر تو خيرخواه ترين و خيرانديش ترين آنان نسبت به خدا و رسول او و پيشوايت باشد "كسى باشد كه" پاكدامن تر و بردبارتر از همه ى لشكريانت باشد، بردبارى كه در هنگام غضب بيمورد شتابزده نباشد و پذيراى عذر، و مهربان بر ناتوانان و از دشمنان بركنار و تاثرناپذير از آنان، و از كسانى باشد كه خشونت او را به هيجان درنياورد و ناتوانى زمين گيرش نسازد. سپس در انتخاب مقامات ارتشى به كسانى گرايش پيدا كن كه داراى حيثيت و شرف بوده از دودمانهاى صالح و داراى سوابق نيكو باشند. سپس مردانى را براى فرماندهى برگزين كه داراى شخصيتى باعظمت و رادمردى و دلاورى و سخاوت و اخلاق كريمه بوده باشند، زيرا آنان جامع كرامت و انواع نيكوئيها هستند، سپس امور آنان را همانگونه زير نظر و مورد تفقد قرار بده كه پدران درباره ى فرزندانشان مى نمايند، و هرگز تقويتى كه درباره ى لشكريان و
فرماندهان انجام مى دهى بزرگ مشمار و هيچ لطف و عنايتى را كه براى آنان متعهد شدى كوچك مشمار اگر چه اندك بوده باشد، اين تقويت و لطف و عنايت باعث مى شود كه آنان خيرانديش و خيرخواه تو باشند و با حسن ظن در تو بنگرند، و هرگز با تكيه بر انجام دادن و تنظيم امور چشمگير آنان از تفقد و زير نظر گرفتن امور ظريف و باريك آنان چشم پوشى مكن، زيرا براى اندكى از لطف تو موقعيتى است كه آنان از آن برخوردار مى شوند و براى كارهاى چشمگير موقعيتى است كه بى نياز از آن نيستند، و مقدم ترين سران لشكر در نزد تو كسى باشد كه در يارى و كمك به لشكريان مواسات نمايد و از آنچه در اختيار دارد به اندازه اى كه براى آنان و خانواده شان كه در پشت سر گذاشته "و به ميدان جهاد شتافته اند" كفايت كند، بذل نمايد، تا در نتيجه هيچ فكرى و اهتمامى جز جهاد با دشمن نداشته باشند، زيرا محبت تو بر آنان موجب محبت آنان بر تو خواهد بود.

تا انسانها به وسيله تعليم و تربيت انبياى الهى و حكماى انسان شناس گام به مسير تكامل نگذارند، جنگ و كشتار يكديگر از زندگانى آنان برچيده نخواهد گشت

اگر انسانهاى تعليم و تربيت نديده گرفتن گريبان يكديگر و فشردن گلوى بنى نوع خود را به عنوان يك كار اضطرارى مى نگريست، اميدى براى تقليل كشتارها تا سر حد يك عمل جراحى كه فقط در حال اضطرار و عمل روى عضو نيازمند مى باشد، وجود داشت. اگر انسانهاى تعليم و تربيت نديده صف آرائى براى از پاى درآوردن يكديگر را به عنوان انگيزه هاى دفع دشمن ولو احتمالى ترتيب مى داد باز اميدى براى تقليل مزبور مى رفت، ولى داستان در زندگى انسان نماهاى منحرف از جاده ى انبياء و اوصياء و حكماء خيلى وقيح تر از آن است كه با اين روياهاى شيرين بتوان اميدى به وجود آورد، زيرا جريانى كه درندگان انسان نماى تاريخ در آن قرار گرفته اند بر اين عامل متكى است كه من هدف و ديگران وسيله البته اگر در منطق آنان ديگرانى هم به عنوان انسانها وجود داشته باشند، اين مبنا با كمال بى اعتنائى به همه ى اصول و ارزشهاى والاى حيات معقول و جانهاى آدميان، تورم خود طبيعى حيوانى را تنها آرمان مطلوب خود مى بيند، لذا طبيعى است كه خود را همواره به جمع نيرو و تبديل همه ى مواد عالى زندگى به وسائل از بين بردن انسانها مجبور ببيند!! اينان همان بدترين جانورانند كه خدا در قرآن مجيد آنان را معرفى فرموده است:

ان شر الدواب عند الله الصم البكم الذين لا يعقلون،[ الانفال آيه ى 22. ]
بدترين جانوران در نزد خدا آن
كرها و لالها هستند كه تعقل نمى كنند.

ان شر الدواب عند الله الذين كفروا فهم لا يومنون،[ الانفال آيه ى 55. ]
بدترين جانوران در نزد خدا آن كسانى هستند كه كفر ورزيده و ايمان نخواهند آورد به همين جهت است كه طريقه ى انبياى الهى و اوصياء عليهم السلام و حكماى راستين در تعديل طبيعت و اعتلاى آن دو كار بسيار بااهميت انجام مى دادند.

1- تعليم و تربيت مستمر و با اشكال گوناگون براى آراستن ارواح مردم بااخلاق والاى انسانى الهى كه خود آنان بتوانند به وسيله ى آن تعليم و تربيت، مسير حيات معقول را در پيش بگيرند و در نتيجه از انسان كشى دست بردارند و به احياى همنوعان خود بپردازند.

2- دفاع جدى از جانهاى آدميان در مقابل درندگان انسان نما. روى همين اصل حيات بخش بود كه آن پيشوايان الهى و حكماى راستين، سخت توصيه به آمادگى دائمى در برابر آن ضد انسانها و دشمنان جان و روح اولاد آدم عليه السلام مى نمودند. در جملاتى كه اميرالمومنين عليه السلام درباره ى صفات و دستورات و شرائط ارتشيان مى فرمايد، به اين نكته مى رسيم كه تهيه ى وسائل دفاع از حيات و جانهاى مردم و باز كردن راه براى حركت در مسير "حيات معقول" و حيات طبيعى قانونى تا آخرين حد مقدور از اهم واجبات است.

/ 339