وظايف زمامدار درباره ارتشيان - حکمت اصول سیاسی اسلام نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

حکمت اصول سیاسی اسلام - نسخه متنی

محمد تقی جعفری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

وظايف زمامدار درباره ارتشيان

زمامدار بايد ارتشيان و مخصوصا فرماندهان را زير نظر خود بگيرد

اين تفقد و زير نظر گرفتن از هر جهت بايد دقيق و فراگير باشد، هم از جهت عاطفى و هم از جهات بررسى طرز تفكرات و فعاليتهاى آنان، به طوريكه هيچگونه مورد ابهامى نماند، همانگونه كه پدر و مادر فرزندشان را از همه جهات زيرنظر مى گيرند و مورد تفقدشان قرار مى دهند، زيرا فرزند به يك اعتبار مانند جزء يا دامنه اى از شخصيت والدين خويش است، همچنين ارتشيان به منزله ى فرزندان حكومت و حاكم مى باشند، با اختيارات حساسى كه فرماندهان آنان دارا هستند. البته چنانكه در مباحث گذشته گفتيم: بدان جهت كه زمامدار شايسته مانند شخصيت سالم و نيرومند جامعه است، در نتيجه همه ى انواع گردانندگان جامعه به منزله ى اجزاء و اركان و قواى اصلى آن شخصيت مى باشند، لذا همان نسبتى كه مابين زمامدار و ارتشيان وجود دارد، مابين زمامدار و ديگر گردانندگان جامعه نيز واقعيت دارد، نهايت امر به جهت حساسيت موقعيت ارتشيان كه ناشى از توانائى آنان به اقدامات مسلحانه است، بايستى با انواعى از زير نظرگيرى و تفقد خاص با اقسامى از بازرسيها مورد توجه قرار بگيرند.

هرگونه خدمت و تقويتى كه درباره ارتش شايسته انجام بگيرد نبايد بزرگ شمرده شود

زيرا بدان جهت كه اين طبقه "يا اين نهاد و سازمان" نگهبانان حيات جامعه مى باشند و حيات جامعه بر همه چيز مقدم است، لذا هرگونه تقويت و تهيه ى وسائل زندگى براى آنان تا آنجا كه نيازى نداشته باشند امرى است لازم، يك رشته تعليم و تربيت مستمر براى ارتشيان مخصوصا فرماندهان بزرگ ضرورت دارد كه از وفور وسائل زندگى و مرتفع شدن نيازهاى آن، به اسارت هوى و هوس و عيش و عشرتهاى لذت پرستانه درنيايند كه در اينصورت به جهت فقدان شخصيت قطعا در معرض اسارت دشمنان قرار خواهند گرفت. تاريخ جوامع اين اسارت را به طور فراوان آن اسارت به ياد .....

هيچگونه لطف و عنايتى كه درباره ارتش امكان پذير است نبايد ناچيز شمرده شود

يعنى زمامدار نبايد از هرگونه لطف و عنايت و عاطفه هائى كه از او ساخته است در حق ارتشيان مضايقه كند اگر چه آنچه را كه بذل خواهد كرد در نظرش ناچيز نمايد، و اگر درست
دقت شود، همين بذل الطاف ناچيز كه كشف از خلوص و محبت و وفاى زمامدار درباره ى ارتشيان مى نمايد، باعث افزايش خيرخواهى و حسن ظن ارتشيان در حق زمامدار خواهد گشت، زيرا اگر ريا و تصنع در كار باشد معمولا در بذل و بخششهاى چشمگير است نه در موارد محقر و ناچيز.

از باريك بينى و لطف در امور بسيار ظريف و لطيف به جهت دقت در امور چشمگير آنان غفلت نشود

اين وظيفه در عين حال كه تقريبا تاكيدى است بر وظيفه ى سوم، اين وظيفه را هم در بر دارد كه براى زمامداران لازم است كه فقط پديده هاى چشمگير را مورد توجه قرار ندهند، بلكه بايد لطف و مهر و ودادشان شامل مخفى ترين و باريكترين امور ارتشيان بوده، و همه ى آن موارد را زير نظر و مورد تفقد قرار بدهند و چنين گمان نكنند كه قانون لطف آن است كه در مورد چشمگير و با اثرى چشمگير صورت بگيرد، بلكه همانگونه كه اثر ناچيزى از لطف و عنايت موضعى دارد كه ارتشيان از آن سود مى برند، براى بذل عنايتهاى چشمگير هم موقعيتى است كه آنان بى نياز از آنها نيستند.

زمامدار بايد آن فرماندهان را بر ديگران مقدم بدارد كه در يارى و كمك به ارتشيان مواسات نمايند، و از آنچه در اختيار دارند به اندازه اى كه براى ارتشى و خانواده اش كفايت كند بذل نمايند

اگر چه در دورانهاى اخير اداره ى صنف ارتشى قاعدتا به عهده ى زمامدار است كه معمولا دولت آن را انجام مى دهد، با اينحال يك فرمانده ى خردمند و باشخصيت و اصيل مى تواند در محاسبه ى نيازهاى كوچك و بزرگ و موقت و طولانى و ظاهرى و درونى، بسيار دقيق و رادمردانه عمل نموده و آن را به مقامات مربوطه گزارش بدهد.

اميرالمومنين عليه السلام بعد از بيان وظائف مزبور، جملاتى را درباره ى عدالت فرموده اند كه به قرار زير است:

فان افضل قره عين الولاه استقامه العدل فى البلاد و ظهور موده الرعيه، فانه لا تظهر مودتهم الا بسلامه صدورهم، و لا تصح نصيحتهم الا بحيطتهم على ولاه امورهم و قله استثقال دولهم و ترك استبطاء انقطاع مدتهم، و بهترين روشنائى چشم زمامداران استقرار يافتن عدالت در شهرها و ظهور محبت مردم است، و قطعى است محبت مردم بدون سلامت و پاكى درونشان از كينه بر حكومت و حاكم امكان پذير نيست، و خيرخواهى و اخلاص آنان به واليان امورشان تحقق پيدا نمى كند مگر اينكه "با كمال مهر و اخلاص" دور آنان را بگيرند و از حاكميت آنان بر دوش خود سنگينى احساس نكنند و با گذشت روزگار سلطه ى آنان را كند تلقى نكنند.

اين جملات چنانكه ملاحظه مى شود دستور به گسترش عدل در جوامع اسلامى به طور عموم است، و براى گسترش عدل همه ى طبقات "نهادها و سازمانها" و زمامدار و بلكه همه ى افراد
موظفند و اختصاصى به طبقه ى ارتشيان ندارد، لذا اين مسئله پيش مى آيد كه حكمت بيان اين وظيفه ى عمومى در ميان صفات و وظائف ارتشيان چيست؟ در پاسخ اين سئوال مى توان گفت: احتمال قوى مى رود كه اميرالمومنين عليه السلام با نظر به اين دو قضيه:

1- كه هدف اساسى حكومت و حاكم برقرار ساختن عدالت در جامعه و توجيه مردم به حيات معقول است:

2- از طرف ديگر استقرار و گسترش عدالت در جامعه پس از دفع مزاحمت دشمنان خارجى و داخلى امكانپذير مى گردد و اين وظيفه به عهده ى ارتشيان است بنابراين دو قضيه است كه زمامدار هر قدر كه بتواند بايد در آماده ساختن يك ارتش نيرومند و الهى كه جنود الله به آن صدق كند، تكاپو و تلاش نمايد، اين جملات در قسمت نهم بحث سوم مشروحتر مورد تحقيق قرار گرفته است.

/ 339