جهاد براى دفع دشمن - حکمت اصول سیاسی اسلام نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

حکمت اصول سیاسی اسلام - نسخه متنی

محمد تقی جعفری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

جهاد براى دفع دشمن

يعنى برقرار ساختن امنيت، البته با نظر به منابع اصلى اسلامى كه دستور به صلح و صفا ميان انسانها مى دهد، و كشتن بى علت يك فرد از انسان را مانند كشتن همه ى انسانها مى داند: انه من قتل نفسا بغير نفس او فساد فى الارض فكانما قتل الناس جميعا... [ المائده آيه ى 32. ]

معلوم مى شود كه جنگ و كشتار و تعدى بر حقوق ديگران در ذات انسانى نيست، بلكه ناشى از بيمارى خودخواهى است كه به جهت بى اعتنائى به ضرورت تنظيم اصل صيانت ذات است كه به وجود مى آيد و چنان شيوع و رواج پيدا مى كند كه گوئى طبيعت ذاتى آدمى همان خودخواهى است كه بايد جز خود را از بين ببرد تا به هدف بودن خود در زندگى و وسيله بودن ديگران نائل گردد! از اينجا است كه ارشاد و تربيت و تعليم با انواع گوناگونى كه دارد، براى تنظيم صيانت ذات و حدود آن ضرورت پيدا مى كند، و بدانجهت كه افراط در خودخواهى گاهى به حدى مى رسد كه هيچ نوع ارشاد و تعليم و تربيت در تعديل آن موثر نمى افتد، لذا حكم حيات بخش جهاد ضرورت خود را نشان مى دهد، همانگونه كه حكم قصاص براى حفظ حيات انسانها ضرورت دارد، و لكم فى القصاص حياه يا اولى الالباب [ البقره آيه ى 179. ]
و براى شما در اجراى قصاص حيات است، اى خردمندان، اميرالمومنين عليه السلام در سخنان مباركشان درباره ى جهاد كه واقعا بزرگترين حافظ حيات و كرامت و حريت آزادى معقول انسانها است، تاكيدات فراوانى فرموده اند، و آن را به عنوان درى از درهاى بهشتى معرفى نموده اند- ان
الجهاد باب من ابواب الجنه [ خطبه ى 27 ص 69. ]

و شهادت را در ميان جهاد مباركترين و سعادت بخشترين مرگ بيان كرده اند، زيرا شهادت در عرصه ى جهاد، در حقيقت فداكارى در راه حيات و كرامت و آزادى معقول بندگان خدا است، و چه شرافت و عظمتى بالاتر از اين.

اصلاح نمودن مردم پرمعنى ترين و با عظمت ترين

اجزاء چهارگانه هدف فرمان مبارك همين موضوع است

آنچه كه مشاهدات و تجارب عمومى در سرتاسر تاريخ بشرى نشان مى دهد، اينست كه اگر بشريت به حال خود گذاشته شود، اكثريت قريب به اتفاق آن، در اسارت هوى و هوس و خودخواهيها به منجلاب شهوات و نفع پرستى و لذت جوئى سقوط مى كند و تعدى بر ديگران را اصلى در زندگى خود تلقى مى نمايد: بسم الله الرحمن الرحيم و العصر، ان الانسان لفى خسر، الا الذين آمنوا و عملوا الصالحات و تواصوا بالحق و تواصوا بالصبر [ والعصر 1 تا 5. ]
سوگند به عصر، قطعى است كه انسان در خسارت است مگر كسانى كه ايمان آورده و عمل صالح انجام داده اند، همديگر را وصيت به حق نمائيد، و همديگر را به صبر و بردبارى توصيه كنيد به اضافه ى مشاهدات و تجارب طولانى در تاريخ، و به اضافه ى آيات قرآنى كه با كمال صراحت انسانى را كه دور از تعليم و تربيت و ارشاد و ايمان به اصول ارزشى باشد، موجودى ساقط و پست معرفى مى نمايد. همه فرهنگهاى جوامع بشرى كه از ابعاد اساسى طبيعت بشرى اطلاع دارند، به مطلب فوق اذعان دارند، حتى گمان نمى رود كه اثر كيميايى ايمان در اصلاح بشر به امثال هابس و نيچه و ماكياولى و شوپنهور و ديگر بدبينان نوع انسانى مخفى مانده باشد، نهايت امر اينست كه ممكن است آنگونه اشخاص بگويند: بشر به جهت قدرت طلبى و لذت پرستى و خودخواهى، ايمان را نمى خواهد و از اخلاق عاليه مى گريزد، ولى اگر ايمان را بخواهد و اخلاق را بپذيرد، مبدل به موجودى نيكو و شايسته مى گردد، و به هر حال بى اعتنائى به ضرورت اصلاح مغزى و روانى بشر به وسيله ى ايمان و اخلاق باعث شده است كه خودخواهى و فساد و ظلم در اين نوع به قدرى شايع و رائج باشد كه حتى بعضى از فرهنگهاى جوامع بگويند:

/ 339