تقواى سياسى يك تكاپوى اضافه بر تقواى شخصى است - حکمت اصول سیاسی اسلام نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

حکمت اصول سیاسی اسلام - نسخه متنی

محمد تقی جعفری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

تقواى سياسى يك تكاپوى اضافه بر تقواى شخصى است

اگر تقواى شخصى "صيانت ذات تكاملى" زمامدار و ديگر مقامات سياسى را تقواى شخصيت رشد يافته ى جامعه تلقى كنيم، تقواى سياسى يك تكاپوى بسيار با اهميت است كه مديريت حيات اجتماعى مردم را مانند اداره اعضاى بدن خود تلقى مى نمايد. به همين جهت است كه گفتيم يك زمامدار ايده آل با تقوى در حقيقت شخصيت رشد يافته ى مردم جامعه خويش است.

بايد در نظر گرفت كه تقواى سياسى "كه پس از اين مورد بررسى قرار مى دهيم" عبارتست از: بارور ساختن صيانت ذات تكاملى در توجيه حيات معقول مردم جامعه يعنى اضافه بر تقواى شخصى كه تعريف كرديم، بايد زمامدار و همه ى مقامات سياسى داراى اين تقوى هم بوده باشند كه هر گونه معلومات و تجارب و استعدادهاى مربوط به توجيه حيات معقول مردم جامعه را دارا و باكمال اخلاص و حداكثر استفاده از آنها را داشته باشند.

اين وظيفه از كلمه ى و استصلاح اهلها اصلاح كل حال مردم مشخص مى شود كه يكى از هدفهاى چهارگانه ى اجراى اين فرمان مقدس به وسيله ى مالك اشتر محسوب شده است.

اگر تقواى سياسى يك جامعه به وسيله ى زمامداران و گردانندگان آن تامين شود فضاى
جامعه مزبور براى تنفس حيات معقول براى كسانى كه بخواهند با صيانت تكاملى ذات زندگى كنند، آماده مى باشد، نه اينكه وجود يك زمامدار با تقوى با داشتن تقواى سياسى براى ايده آل شدن جامعه كافى است، بلكه همانگونه كه اشاره كرديم شرط لازم به وجود آمدن يك جامعه ى ايده آل، زمامدار و سياستمدارانى است كه از هر دو تقوى برخوردار باشند، و با نبودن چنين زمامدار و سياستمداران سقوط جامعه حتمى است. به همين جهت است كه اميرالمومنين عليه السلام در همين فرمان در حدود پانزده بار خود مالك را به تقوى يا مختصات آن دستور اكيد مى دهد. اين اصل را مى توان به اين دليل بديهى مستند دانست كه موقعى كه مردم يك جامعه احساس كنند كه گردانندگان سياسى آن جامعه به جهت داشتن تقواى سياسى در توجيه ى همه ى ابعاد مادى و معنوى حيات آن مردم تا نهايت درجه مقدور جدى بوده و خدمت به آنان را در مسير حيات اجتماعى همانگونه تلقى كرده اند كه صيانت تكاملى ذات خود را، نه تنها براى شكوفائى استعدادهاى وجودى خود به تكاپو مى افتند و به جهت رضايت واقعى از زندگى بلكه وجدان آزاد خود را در اختيار آن سياستمداران مى گذارند، و با چنين زندگى است كه مى توانند به ارتباطات چهارگانه حيات پاسخ صحيح بدهند:

1- ارتباط انسان با خويشتن.

2- ارتباط انسان با خدا.

3- ارتباط انسان با هستى.

4- ارتباط انسان با همنوع خود.

/ 339