خاک نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

خاک - نسخه متنی

کاوه دانشور

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

خاک

ميگم ممد آقا شما کارت را بکن من برايت تعريف مي کنم ..

آقا جان رفته بودند تشيع جنازه دوستشان (همان آقاي جلالي ؛ مي شناختيد که؟)

مي گفتندگوش تا گوش آدم آمده بوده... سر خاک حلوا داده اند ملت اينقدر

حول زدند که نزديک بوده آقا جان (اسغفر الله ) بيافتند توي قبر...

حواست هست ممد اقا..؟؟

چرا اينقدر چاله را عميق مي کني ؟ چند تا بيل خاک بيرون بکشي کافيه....

آره ممد آقا... ياد مرگ خاله جان افتادم... (خودت بودي که ؟) اين ملت نديد بديد

موقع بلند شدن از سر خاک گل هاي سر قبر را بلند مي کردند و با خودشان مي بردند...

دلم مي سوخت براي دايي ... بيچاره چه گريه اي مي کرد ... هنوز ضجه هاش

توي گوشم هست... گورکنه دلش سوخته بود براي دايي ...

هر بيل خاکي که مي ريخت روي اونخدا بيامرز مي گفت شادي روحش صلوات!

آخ ممد آقا... حواست کجاست ..؟؟ خاک ريختي روي کفش من....

در ضمن با دست خاک نريز روش شگون نداره...

تازه بعد هم که بلند شديم بريم هر کاري کرديم گورکنه پول نگرفت ... ببين چي بود

که اشکش هم دراومده بود... مي گفت تا حالا غير از خاک کردن عزيزاي خودش

براي کسي اشک نريخته ....

ممد آقا دستت درست ..!! چي کار کردي... چند تا ديگه هم اونور باغچه بکاريم

تا يک صفايي بگيره... گوشت با منه ممد آقا..؟؟!! مي خواي من چاله مي کنم

تو خاک بريز توش...

/ 1