مقدمه
هيچ جامعه اى رانمى توان يافت كه نوعى باور دينى وعقايد ماورايى منجر به صورتى از ديندارى در آن وجود نداشته باشدو هيچ دينى، ولو درون گراو انزواگزين را نمى توان يافت كه آثار و تجليات اجتماعى پيدا نكرده باشد.به هر روى، عرصه ى حضور و خودنمايى دين در انواع صورت هاى شناخته شده اش كه زمانى با جادو عجين بود و اين اواخر با مرام هاى شبه دين قرين شده است، همواره اجتماع انسانها بوده؛ حتى اگر در بدو پيدايش، تمايل و رغبتى براى درگير شدن در حيات اجتماعى محيط نشو و نماى خويش از خود بروز نداده باشد.نقش و حضور اجتماعى پيام آورانى كه از پى اين التقاى معنوى، سنگينى بار رسالت و مأموريتى را بر شانه هاى خويش احساس كرده واز آن سفر روحانى به ميان خلق بازگشته اند، به مراتب بارزتر بوده است.