1- درآمد
با بادها هميشه حکايت هاستاز بادها هميشه خيالي غريب با دل درياييان
گلاويز است و کار بادها هميشه
آشوب يادهاست
تا آب هاي جنوبي هميشه تاختگاه سواراني
باشند از جنس باد
وقتي کنار کپرها
هي مي شوند با گوش خويش مي شوني شيون زني که
از ميان توفان مي زارد
و گويي از زمين و زمان مي خواهد
که پيکر ظريف نحيفش را
از بازوان ديوي برهانند
بر بادها هميشه جن هايي بي شمار سوارند و مي گذرند
و ناگهان يکي از آنها خود را
از عرشه روي ساحل مي اندازد
تا در وجود زني زيبا
يا در تن جوان برومند ساحليجا خوش کند و به زيرش گيرد
از بادها هميشه شکايت هاست
و جاشوان شوخ قديمي را
از بادها هميشه حکايت ها
شايد از بادها
مردي بزرگ
مردي نجات دهنده برخيزد
شايد که بادها بادند