امام سجاد(عليه السلام) شنيد كه سائلى در عرفات از مردم طلب مال مىكند، به اوفرمود: واى بر تو! آيا در چنين محلّى (عرفات) از غير خدا طلب مىنمايى و حال آن كه امروز آن چنان رحمت حق شامل و عامّ است كه اميد آن مىرود آنچه در شكم كوههاست، مشمول رحمت حق گشته و خوشبخت و سعادتمند شوند.
دعاى عرفه امام حسين(عليه السلام)
بشير و بشر فرزندان غالب اسدى روايت كردهاند: در روز عرفه در عرفات خدمت امام حسين(عليه السلام) بوديم. آن حضرت با گروهى از اهل بيت، فرزندان و شيعيان خود با نهايت تذلّل و خشوع از خيمه خود بيرون آمدند و در جانب چپ كوه ايستادند. آنان روى مبارك را به سوى كعبه گردانيدند و دستها را برابر صورت گرفتند و مانند مسكينى كه طعام طلبد، اين دعا را خواندند:«الحمدلله الذى ليس لقضائه دافع ولالعطائه مانع... اللهّم إنّى أرغبُ و أشهد بالرُّبوبيّة لك مقرّاً بأنك ربّى و أنّ إليك مردّى...».آن حضرت مقدارى از دعا را كه خواند، اشك از چشمان مباركش جارى شد و كسانى كه در اطرافش بودند، دعا و گريه او را شنيده و مىديدند و آمين مىگفتند و همگى با صداى بلند مىگريستند تا آفتاب غروب كرد.
فرشته موكّل
حضرت صادق(عليه السلام) مىفرمايد هنگامى كه حاجى وارد مكّه مىشود، خداوند دو ملك را بر او موكّل مىفرمايد كه طواف و نماز و سعى او را نگه دارند و چون در روز عرفه وقوف كرد، بر شانه راست او مىزنند و مىگويند: گذشتههايت را خدا آمرزيد، مواظب آينده خود باش.
تجلّى خداوند در عرفات
روزى جناب آقاى ميرزا مهدى آشتيانى در منزل مرحوم آيت الله حجّت بودند. ايشان در آنجا چنين تعريف كردند: اينجانب دچار يك بيمارى سختى شدم كه براى معالجه آن، هم در كشور بسيار تلاش كردم و هم به خارج از كشور سفر كردم، امّا معالجه نشد و از باز يافتن سلامتى خويش نوميد شدم. در سال 1365ه. ق كه تودهاىها تسلط شوم خود را بر شمال و آذربايجان استحكام بخشيدند. اينجانب با اتوبوس عازم مشهد بودم كه در ميان راه حالم به هم خورد، به گونهاى كه راننده و مسافران اتوبوس فكر كردند دچار سكته قلبى شدهام. به همين جهت ماشين را متوقّف كردند و مرا بيرون آوردند تا براى نجات من كارى بكنند. امّا من در همان حال در عالم ديگرى بودم. ديدم كه در صحراى عرفات هستم و انوار بسيارى در آن جا به آسمان پرتو افكن است و انبوه مردم بدان سو چشم دوختهاند، پرسيدم: چه خبر است؟ گفتند: پيامبر گرامى حضور دارند. به سوى آن حضرت رفتم كه ديدم چهارده خيمه در كنارهم به يكديگر نصب شده كه بزرگترين آنها از آن پيامبر(صلى الله عليه وآله) است. وارد شدم و ضمنعرض سلام خواستم بيمارى خود را بازگويم كه پيامبر با مهر و محبّت بسيارى فرمودند: از آن جايى كه شما زائر پسرم رضا هستى، برو به خود اوبگو. به خيمه حضرت رضا(عليه السلام) رفتم و پس از عرض سلام سه حاجتى كه داشتم باز گفتم. آن حضرت جواب مرا دادند. در اين حال بود كه آمدم، ديدم در ميان بيابان و در حلقه مسافران اتوبوس هستم. در آن محفل آيةالله حجّت اظهار مىدارند: من مدّتها در مورد اين روايت كه مىفرمايد: «إنّ الله يتجلّى لأهل العرفات; خداوند تجلّى مىكند بر اهل عرفات» مىانديشيدم و اكنون براى من روشن شد كه تجلّى خدا در عرفات عبارت از تجلّى پيامآور او بر مردم و تجلّى خدا بر پيامبر گرامى و خاندان وحى و رسالت است.
خاطره رنج آور
شهيد بنت الهدى صدر در خاطرات خود در حجّ، از عرفات ياد مىكند و از اين كه برخى به خاطر نبودن فرش و زيرانداز در چادر در آن سرزمين مقدّس سرو صدا كرده بودند، ناراحت شده مىنويسد: ماشين كنار يكى از خيابانها ايستاد. پياده شديم، در يك دست ساكى كه درونش جامههاى احتياطى احرام، سجاده، قرآن و كتاب دعا بود. در دست ديگر آفتابهاى خالى براى تهيه آب. پشت سر راهنما راه افتاديم، ازپيچ و خم چادرها گذشتيم تا به چادر خودمان رسيدم. با برق، روشن بود; ولى بىفرش. سر و صداها پيرامون ما برخاست كه: اين چيست؟ چگونه بنشينيم، چگونه بخوابيم و... وضع عجيبى بود. رنج آور بود كه به خاطر نبودن وسايل راحتى، اين بگو مگو شنيده شود!؟ وسايلى كه در پاكى آن سرزمين وقداست آن شب، هيچ تأثيرى نداشت، ولى بحمد الله آن شب توانستيم به طور غير مستقيم، در چادر فضاى معنوى دعا و نيايش ايجاد كنيم. چيزى نگذشت كه با زير انداز، چادر مفروش شد. گر چه زيراندازها سبب راحتى جسم بود، ولى احساس كردم كه به خاطر واقعيّت زندگى، مورد علاقه است چرا كه يادآور حرص انسان به زندگى آسوده و استفاده از وسايل مادّى است.
منابع و مآخذ
منابع و مآخذقرآن مجيد
الف
آنگاه هدايت شدم، تيجانى سماوىابواب رحمت، نمازى شاهرودىارشاد القلوب، ترجمه هدايت الله مسترحمى از لابلاى گفتهها، سيد محمد جواد مهرى اسرار نامه، عطار نيشابورىاصول كافى، ثقة الاسلام كلينى
ب و پ
با دستورات اسلام آشنا شويم، گلى زاده بازگشت از بيراهه، رحيم كارگربحارالانوار، علاّمه مجلسىبوستان، شيخ مصلح الدين سعدىپنجاه داستان از شيفتگان حضرت مهدى (عج)
ت
تحفة الواعظين، محمد حسن شهيدىتذكرة الاولياء، عطار نيشابورىتفسير ابوالفتوح رازىتفسير كشف الاسرار ميبدىتوبه كنندگان، ابن قدامه الاندلسى التهذيب، شيخ الطائفه طوسى
ج، ح
جوامع الحكايات و لوامع الروايات، سديد الدين محمد عوفى حكايتهاى شنيدنى، محمد محمّدى اشتهاردى حكايتهاى شهر عشق، موسوى زنجانرودى حلية المتقين، علاّمه مجلسى
خ
الخرائج و الجرائح، قطب الدين راوندى
د
داستان راستان، شهيد مرتضى مطهرىداستان عارفان، حسين حيدرخانىداستانها و حكايتهاى نماز، رحيم كارگر داستانهاى شگفت، شهيد عبدالحسين دستغيب داستانهاى عبرت انگيز، سيد مهدى شمس الدين داستانهاى عرفانى، محبوبه جامعىداستانهاى ما، على دوانىداستانهاى مثنوى معنوى، محمد محمدى اشتهاردى در آسمان معرفت، حسن زاده آملىدر سايه آفتاب، محمد حسن رحيمياندعاى عرفه، بىآزار شيرازى
ر
الرسالة العليه، كمال الدين حسين كاشفى بيهقى رنگارنگ، على اكبر عمادزندگانى على بن الحسين(عليه السلام)، سيد جعفر شهيدى