فيروزى :
پيروز بودن يا پيروز شدن، فتح، نصرت، نجح، ظفر، فوز، كاميابى، كام، موفقيت.فيزيك :
از يونانى فوسيس به معنى طبيعت، علمى است كه موضوع مطالعه آن خصايص عمومى اجسام و قوانينى است كه موجب تعديل وضع يا حركت آنها مى شود بدون آن كه تغييرى در طبيعت آنها ايجاد گردد، سماع طبيعى، سماء و عالم. (از فرهنگ معين)فيزيولوژى :
علمى كه در باب طرز عمل اعضاى بدن جانوران و رابطه آنها با يكديگر بحث كند. علم وظائف الاعضاء. (فرهنگ معين)امروزه فيزيولوژى را براى تشريح كيفيت زيست گياهان و جانوران هر دو به كار مى برند.فِيس :
تكبر، غرور، افاده.فى سبيل الله :
در راه خدا، يكى از مصارف هشتگانه زكواة كه در آيه 60 سوره توبه آمده. مرحوم طبرسى در تفسير اين آيه مى گويد: مراد از «فى سبيل الله» در اين آيه جهاد است به اتفاق مفسرين، و از نظر فقهاء شيعه همه مصالح عامه مسلمين را شامل است، از قبيل تأسيس مساجد و پلهاى عبور و مانند آن، برخى از مفسران عامه مانند: ابن عمر و عطا و بلخى و جعفر بن مبشر نيز همين قول اختيار كرده اند.فَيْصَل :
حاكم و قاضى. جدا كردن حق از باطل به قضاوت. حكم فيصل: فرمان نافذ، ج، فياصل. (منجد)فَيْض :
روان شدن آب يا هر مايع، فاض السيل: سيل بسيار جارى شد كه دو سوى رودخانه را فرا گرفت، فاضت عينه: اشك بسيار از چشمش سرازير گشت.اميرالمؤمنين (ع) در خطبه اى در بيان عواقب سوء گناه فراگير مى فرمايد: «... فاذا كان ذلك كان الولد غيظا والمطر قيظا، وتفيض اللآم فيضا، وتغيض الكرام غيضا... وغار الصدق وفاض الكذب...» چون اوضاع اجتماع بدين سان گردد فرزندان به جاى دوستى با پدران راه دشمنى پيش گيرند، ودر فصل باران گرما آيد،وفرومايگان نماى اجتماع را پر كنند و بزرگان در پنهانگاهها فرو روند، ومردم آن زمان گرگ صفت بوند و فرمانروايان شيوه درندگان اتخاذ كنند و عامه مردم جز خوردن و بلعيدن ندانند ومستمندان بسان مردگان از حركت ساقط بوند، و راستى و صداقت پنهان گردد و فرو رود و دروغ آشكار شود و دوستيها تنها بر سر زبان باشد و دلها به بغض و كينه آكنده بود... (نهج: خطبه 108)فيض كاشانى :
ملا محسن. محمد بن مرتضى بن شاه محمود ملقب به محسن از بزرگترين علماى اماميه قرن يازدهم هجرى معاصر شاه عباس ثانى است كه در فقه و حديث و تفسير وفلسفه صاحب نظر و تأليفات گرانبهايى مى باشد. وى از پيشروان روش جمع بين اصول شريعت و طريقت و حكمت بود. در مقدمه محجة البيضاء آمده است كه ملامحسن فيض در چهار ميدان گوى سبقت از همگنان ربوده است. وى با بسط مبانى فلسفى و تطبيق آن با مبانى شرعى از ساير دانشمندان ممتاز گرديده است.و در كثرت و تنوع تأليف سرآمد دانشمندان بشمار مى رود. در كتاب زهرالربيع آمده: استاد محقق ملامحمد فيض كاشانى صاحب وافى و غيره و مؤلف نزديك به دويست كتاب و رساله در قم پرورش يافت و چون شنيد كه سيد ماجد بحرانى به شيراز رحل اقامت افكنده به آن شهر عزيمت كرد و علوم عقلى را از استاد بزرگ آخوند ملاصدرالدين شيرازى فرا گرفت و به دامادى او مفتخر گرديد ملامحسن خود سه فهرست براى معرفى تأليفات خود نگاشته و به طوريكه از آن فهرستها بدست مى آيد وى بيش از هشتاد تأليف از خود بجا گذاشته كه اغلب آنها مكرر به چاپ رسيده است. از تأليفات اوست:1ـ كتاب الوافى 2ـ تفسير الصافى 3ـ تفسير الاصفى 4ـ علم اليقين 5ـ عين اليقين 6ـ الافق المبين 7ـ الامالى 8ـ تشريح العالم 9ـ الجبر و الاختيار 10ـ جلاء العيون 11ـ حاشيه اى بر رواشح سماويه ميرداماد 12ـ فهرست مصنفات خود كه اسامى تمامى آنها و موضوع و شماره ابيات و تاريخ تأليف و بعض مزاياى ديگر هر يك را مشروحاً حاوى است 13ـ المحجة البيضاء فى احياء الاحياء 14ـ مشواق در تعبير و تفسير اصطلاحات شعراء و عرفاء 15ـ معتصم الشيعه در فقه 16ـ مفاتيح الشرايع در فقه. از اشعار اوست:
من اين زهد ريايى را نمى دانم نمى دانم
يكى گويم يكى دانم يكى بينم يكى باشم
به غير مهر مهرويان كه تابد بر دل وبر جان
من ار نيكم وگر بد «فيض» گو مردم ندانند
سالك راه حق بيا نور هدى زما طلب
هست سفينه نجات عترت و ناخدا خدا
آنكه مست جانان نيست عارف اربودعام است
هرزه گردد اسكندر در ميان تاريكى
با من بودى منت نمى دانستم
رفتم چو من از ميان تو گشتى پيدا
تا من بودى منت نمى دانستم
رسوم پارسايى را نمى دانم نمى دانم
دوتايى و سه تايى را نمى دانم نمى دانم
طريق روشنايى را نمى دانم نمى دانم
مزبان خودستايى را نمى دانم نمى دانم
نور بصيرت از در عترت مصطفى طلب
دست در اين سفينه زن دامن ناخدا طلب
هركه نيستش ذوقى شعله گر بود خام است
آب زندگى باده است چشمه خضر جام است
يا من بودى منت نمى دانستم
تا من بودى منت نمى دانستم
تا من بودى منت نمى دانستم