فصل چهارم: حصر قراءات - درسنامه علوم قرآنی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

درسنامه علوم قرآنی - نسخه متنی

حسین جوان آراسته

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

فصل چهارم: حصر قراءات

مقدمه

در فصل اول، به اختصار مراحل پيدايش و تحولات مربوط به قراءت قرآن تا قرن سوم هجرى را مرور كرديم و گفتيم كه قراءت قرآن در قرن دوم با ظهور قاريانى ممتاز و برجسته به اوج شكوفايى خود رسيد. از اواخر همين قرن به جهت شيوع و گستردگى قراءت، ثبت و ضبط قواعد و اصول مربوط به قراءات و نيز ثبت اختلافات مربوط به قراءت قاريان با تدوين كتبى در اين زمينه آغاز گشت.

تدوين و تاليف كتب قراءات در طول قرن سوم ادامه يافت، اما با گذشت زمان، كثرت و تنوع اختلافات به حد بى سابقه اى آشكار شد. افزون بر آن چه در همان فصل در زمينه عوامل بروز اختلاف در قراءت ذكر كرديم، يك مساله روحى و روانى ديگر همواره وجود داشت كه برخى از اختلافات نوظهور، زاييده آن بودند.

وقتى در هر دوره، شاگردان در جاى اساتيد خود، به كرسى قراءت تكيه زده و به مقام شيخ القرايى نايل مى شدند، براى آن كه خود راصاحب نظر نشان داده و فقط تقليد قراءت ديگران را نكرده باشند، به ناچار راى و سليقه خويش را در بعضى موارد به كار مى گرفتند.

در قرن سوم، پراكندگى و بى نظمى رايج گرديد. در اين هنگام برخى از بزرگان به تدوين وضبط قراءات اقدام نمودند و اولين پيشواى معتبرى كه قراءات را در يك كتاب جمع نمود ابوعبيد قاسم بن سلام (م 224ق.) بود كه قاريان را 25 نفر قرار داد. پس از او احمد بن جبير بن محمد كوفى (م 258ق.) مقيم انطاكيه كتابى در قراءات پنج گانه جمع آورى كرد
و از هر شهرى يك نفر را معرفى نمود. نفر سوم قاضى اسماعيل بن اسحاق مالكى (م 281ق.) بود كه، كتابى درباره قراءات تاليف كرد و در آن قراءت بيست نفر را جمع نمود كه مشتمل بر قراءات هفت قارى مشهور نيز بود. چهارمين نفر محمد بن جرير طبرى (م 310ق.) كتابى به نام جامع تاليف نمود و در آن بيست و چند قراءت را جمع كرد. پنجمين نفر، ابوبكر محمد بن احمد بن عمر داجونى (م 314ق.) كتابى در قراءات جمع آورى نمود. (1)

اختلاف قراءت ها در ميان عموم مردم، نوعى نگرانى به وجود آورده بود و در حقيقت مى توان گفت جز گروهى كه قراءت را به صورت فنى براى خود درآورده بودند، ديگران از اين همه اختلاف، خسته شده منتظر فرصتى براى رهايى از اين وضعيت بودند. در آغاز قرن چهارم آن چه را مردم انتظار مى كشيدند، واقع شد و در عالم قراءات، انقلابى رخ داد.

ابن مجاهد در كرسى قراءت قرآن

ابوبكر احمد بن موسى بن عباس (245-324 ق.) مقرى بزرگ بغداد نخستين كسى است كه قراءات سبع را رسميت بخشيد. مهم ترين استاد ابن مجاهد در قراءت، ابوالزعراء عبدالرحمن بن عبدوس است كه بارها قرآن را به قراءت نافع، ابوعمرو، حمزه و كسائى نزد او ختم كرده بود. ابن مجاهد حتى در بهره گيرى از هم طبقه هاى خود، چون محمد بن جرير طبرى (م 310 ق.) ابن ابى داود سجستانى (م 316 ق.) ابوبكر داجونى (م 324 ق.) و حتى ابوبكر نقاش (م 351 ق.) ابايى نداشته است.

ابن مجاهد در مجامع قراءت بغداد، مدارج ترقى را پيمود و بدان جا رسيد كه بر مقريان عصر خود رياست يافت. ثعلب، نحوى نامدار كوفى، معتقد بود كه در سال 286ق كسى در كتاب خدا از او داناتر نبود. آوازه ابن مجاهد، طالبان قراءت را نزد او گرد مى آورد .

تا جايى كه گفته شده، در ميان شيوخ قراء، هرگز كسى به اندازه او شاگرد نداشته است. رياست علمى ابن مجاهد، به همراه نزديكى او به سران حكومت، از وى فردى با نفوذ ساخته بود كه مى توانست در حوادث اجتماعى زمان خود مؤثر باشد. ابن مجاهد ابن مقسم و ابن شنبوذ را در 322 ق در مورد مسايل تخصصى قراءت به محاكمه كشيد و آنان را وادار به توبه كرد. (2)

ابن مجاهد و قراءات سبع

در آثار تاليف شده در سده سوم، قراءات هفت گانه، صرفا در عرض ديگر قراءت ها مورد توجه قرار مى گرفت و تكيه خاصى بر آنها نمى شد. عده اى از نويسندگان كه پيش از ابن مجاهد دست به تاليف آثارى در زمينه قراءت زده بودند، هم چون ابوعبيد قاسم بن سلام، ابوحاتم سجستانى، اسماعيل ابن اسحاق قاضى و محمد بن جرير طبرى، حدود بيست قراءت رايج را ثبت كرده بودند.

در واقع نخستين مؤلف شناخته شده اى كه بنا داشت از هريك از شهرهاى پنج گانه مدينه، مكه، كوفه، بصره و دمشق، كه مهد قراءات بودند، نماينده اى برگزيند، احمد بن جبير انطاكى (م 258 ق.) بود كه در تاليفى، قراءات پنج قارى را گرد آورد.

كار انطاكى را مى توان پيش درآمدى بر مطرح شدن قراءات هفت گانه به وسيله ابن مجاهد تلقى كرد. ابن مجاهد در گزينش خود به قاريان كوفه توجهى خاص مبذول داشت و به جاى يك تن، سه قارى را از كوفه برگزيد. (3)

ابن مجاهد از هر شهر، كسى را برگزيد كه مردم آن ديار بر رجحان قراءت او متفق بودند، ولى در مورد كوفه از اين ضابطه خارج شده و به رغم اين كه تصريح كرده، قراءت غالب در كوفه، قراءت حمزه بوده است، عاصم و كسائى را نيز در كنار او آورده است. موضع گيرى ابن مجاهد در قبال ابن شنبوذ - كه قراءت بر خلاف مصحف را مجاز مى شمرد - و ابن مقسم - كه هر قراءتى را كه از نظر عربيت صحيح مى نمود،
هرچند سند روايت آن ضعيف بود، جايز مى دانست - نشان از آن دارد كه ابن مجاهد مخالفت مصحف و ضعف سند را، از عوامل شذوذ قراءت مى دانسته و در كتاب السبعه نيز بارها به عامل سوم، يعنى مخالفت با عربيت اشاره كرده است. (4) از مطالعه كتاب السبعه آشكارا برمى آيد كه ابن مجاهد، صرفا يك انتقال دهنده قراءت نبوده، بلكه در جاى جاى اثر خويش به نقد و بررسى قراءات از حيث سند و نيز از نظر ادبى پرداخته است.

بدون شك رياست و نفوذ ابن مجاهد از علل اساسيى بود كه موجب شد تا قراءات سبع در ميان اهل قراءت جايگاهى استوار يابد به طورى كه در همان نيمه اول سده چهارم هجرى چندين كتاب در قراءات سبع تاليف شده است. (5)

البته اقدام ابن مجاهد در سد باب اجتهاد در قراءت، با اعتراض گروهى از معاصرانش مواجه گرديد. بدون ترديد موفقيت ابن مجاهد را در انسداد باب اجتهاد قراءات بايد در خوش سليقگى و زيركى وى در انتخاب هفت قراءت دانست. عدد هفت قراءت به تعداد مصاحف عثمانى (بنابر قولى) بود و مهم تر از همه با حديث معروف و مشهور نزول قرآن بر هفت حرف، مشابهت كامل داشت و به همين جهت با اقبال عمومى مواجه شد. ابن جبير قبل از ابن مجاهد در قراءت قرآن كتاب ثمانيه را تاليف نمود، (6) ولى خيلى زود به فراموشى سپرده شد.

ابن جزرى مى گويد: بعضى از كسانى كه آگاهى ندارند گفته اند، قراءات صحيح، منحصرا همين قراءات قاريان هفت گانه است و احرف سبعه اى را كه پيامبر به آن اشاره فرموده منظور قراءت اين افراد است. حتى اين توهم براى بسيارى از جاهلان ايجاد شده كه قراءات صحيح همان قراءاتى است كه در شاطبيه و تيسير (7) وجود دارد

و اين قراءات همان هايى است كه پيامبر در حديث معروف به آنها اشاره نموده است. حتى بعضى هر قراءتى را كه در اين دو كتاب نباشد، شاذ اطلاق كرده اند و بسيارى قراءتى را كه از غيرقراى سبعه باشد، شاذ دانسته اند; در حالى كه چه بسا قراءاتى در اين دو كتاب وجود ندارد
و از قراى سبعه نيز نقل نشده اما از قراءات آنان صحيح تر است. چيزى كه مردم را به اشتباه انداخته است اين است كه آنها حديث احرف سبعه را شنيده اند و بعد قراءات سبعه به گوش آنها خورده و گمان كرده اند اين قراءات همان احرف سبعه مى باشند. به همين جهت بسيارى از متقدمان از اكتفاى ابن مجاهد بر هفت قراءات ناخشنود بودند
و او را در اين كار تخطئه نموده و گفته اند: چرا ابن مجاهد عدد كمتر يا بيشترى را انتخاب نكرد؟ يا چرا منظور خويش را از كار خود روشن نساخت تا ناآگاهان را از اين شبهه رهايى بخشد؟

احمد بن عمار مهدوى گفته است:

اكتفاى اهل بلاد به قراى سبعه به جهت انتخاب بعضى از متاخران بود. اما عامه مردم آن را چون واجبى حتمى به حساب آوردند; تا آن جا كه مخالفت با آن را خطا دانسته تكفير نمودند; در حالى كه چه بسا قاريانى مشهورتر از آنان وجود داشت. مبتكر حصر قراءات بر هفت قراءت، كارى انجام داد كه سزاوار نبود انجام گيرد و امر را بر مردم مشتبه نمود . (8)

در ميان معاصران نيز چنين انتقاداتى بر ابن مجاهد وارد شده است. دكتر صبحى صالح چنين مى گويد:

بزرگ ترين سرزنش در ايجاد چنين توهمى (توهم تطابق ميان احرف سبعه و قراءات سبعه) بر دوش امام كبير احمد بن موسى بن عباس، مشهور به ابن مجاهد است كه در آغاز قرن چهارم به جمع آورى هفت قراءت از امامان حرمين (مكه و مدينه) و عراقين (كوفه و بصره) و شام اقدام نمود. البته كار او صرفا اتفاقى وتصادفى بود; زيرا در ميان امامان قراءت افرادى جليل القدرتر از اين هفت تن وجود داشته اند. (9)

در هر حال مردم خواسته يا ناخواسته به زودى متوجه رابطه ميان احرف سبعه و قراءات سبعه شدند و همين امر چنان تقدسى به اين قراءات بخشيد كه بعدها شخصيت ابن مجاهد در عالم قراءات ضرب المثل گرديد. در نيمه دوم سده چهارم هجرى شاگردان و معاصران ابن مجاهد به ترويج و تثبيت كار وى پرداختند. ابوعلى فارسى (م 377 ق.) از اكابر نحو، شرحى بر كتاب القراءات السبع ابن مجاهد تحت عنوان الحجة فى القراءات السبع نوشت.

پس از وى، ابن خالويه (م 370 ق.) كه از شاگردان ابن مجاهد بود، به رقابت با ابوعلى پرداخته، كتابى به همين نام تاليف نمود. مسابقه اى كه در تبيين و توجيه قراءت هاى هفت گانه آغاز گشته بود در سده پنجم نيز ادامه يافت. ابومحمد مكى ابن ابى طالب (355-437 ق.) كتاب الكشف عن وجوه القراءات السبع را در سال 424ق. تاليف نمود. كتاب او ناظر به كتاب الحجة نوشته ابوعلى فارسى بود.

مكى به قول خودش قبل از الكشف كتاب مختصرى را پيرامون قراءات سبع در سال 391 قمرى تاليف كرده بود. (10) ابوعمرو دانى (م 444 ق.) التيسير را - كه يكى از بهترين كتاب ها در زمينه قراءات سبع است - تدوين نمود
و شاطبى آن را به نظم درآورد (شاطبيه). شاطبيه از چنان آوازه اى برخوردار گرديد كه فرع (شرح منظوم) از اصل (التيسير) معروف تر شد. تمامى اين كتاب ها به هدف احتجاج و استدلال بر قراءات سبع تدوين شدند.

به تدريج كسانى چون ابوالفتح عثمان بن جنى (م 392 ق.) درصدد برآمدند تا در توجيه قراءات شاذ كتابى بنويسند. تدوين المحتسب فى توجيه القراءات الشاذه به دست ابن جنى - كه بعضى آن را بهترين كتاب در زمينه احتجاج بر قراءات شاذ دانسته اند - به همين منظور صورت گرفته است.

قراى سبعه

در مكه نخست ابن كثير است امام نافع زمدينه ابن عامر از شام در بصره ابوعمرو علا دارد نام عاصم چو كسا و حمزه از كوفه تمام گذشت كه ابن مجاهد از چهار شهر مدينه، مكه، بصره و شام، چهار قارى و از كوفه سه قارى انتخاب نمود. قاريان برگزيده همگى از قرن دوم بودند و آخرين آنها يعنى كسائى به سال 189 درگذشته بود. بنابراين آن چه از قراءات آنها رواج داشت
توسط شاگردان آنها (باواسطه يا بى واسطه) روايت مى شد. ابتكار ديگر ابن مجاهد اين بود كه از ميان تمام شاگردان و راويان قاريان انتخاب شده خود، تنها دو راوى را برگزيد و در كتاب خود روايت آن دو را از قراءت استادشان ذكر نمود. اين عمل باعث شد
روايت شاگردان ديگر به تدريج به فراموشى سپرده شود. كسانى هم كه پس از ابن مجاهد، سه قارى ديگر به قاريان هفت گانه اضافه نمودند و شمار قاريان را به ده رسانيدند و يا آنها كه چهار قارى ديگر بر اين ده قارى اضافه نمودند، همگى به تقليد از ابن مجاهد براى هر قارى، به دو راوى بسنده كردند. ما در ضمن جدولى، قراى سبعه و عشره و راويان آنها را معرفى نموده سپس به معرفى اجمالى هر يك خواهيم پرداخت.

قاريان هفتگانه و راويان آنها

شماره ٍ نام قاريان ٍ تولد و وفات ٍ امام قراءت ٍ راوى اول ٍ تولد و وفات ٍ راوى دوم ٍ تولد و وفات ٍ ملاحظات

1 ٍ ابن عامر ٍ 21-118 ٍ شام ٍ هشام بن عمار ٍ 153-245 ٍ ابن زكوان ٍ 173-242 ٍ هر دو راوى با واسطه نقل قراءت كرده اند

2 ٍ ابن كثير ٍ 45-120 ٍ مكه ٍ بزى ٍ 170-250 ٍ قنبل ٍ 195-291 ٍ هر دو راوى با واسطه نقل قراءت كرده اند

3 ٍ عاصم ٍ 76-127 ٍ يا128 ٍ كوفه ٍ حفص ٍ 90-180 ٍ شعبه ٍ 95-193 ٍ هر دو راوى بى واسطه نقل قراءت كرده اند

4 ٍ ابو عمرو ٍ 68-154 ٍ بصره ٍ الدورى ٍ م 246 ٍ السوسى ٍ م 261 ٍ هر دو راوى با واسطه ٍ نقل قراءت كرده اند

5 ٍ حمزه ٍ 80-156 ٍ كوفه ٍ خلف بن هشام ٍ م 229 ٍ خلاد بن خالد ٍ م 220 ٍ هر دو راوى باواسطه نقل قراءت كرده اند

6 ٍ نافع ٍ 70-169 ٍ مدينه ٍ قالون ٍ م 220 ٍ ورش ٍ م 197 ٍ هر دو راوى بى واسطه نقل قراءت كرده اند

7 ٍ كسائى ٍ م 189 ٍ كوفه ٍ ليث بن خالد ٍ م 240 ٍ الدورى ٍ م 246 ٍ هر دو راوى بى واسطه نقل قراءت كرده اند

قاريان دهگانه و راويان آنها

شماره ٍ نام قاريان ٍ وفات ٍ امام قراءت ٍ راوى اول ٍ وفات ٍ راوى دوم ٍ وفات

8 ٍ يزيد بن قعقاع ٍ 130 ٍ بغداد ٍ ابن وردان ٍ 160 ٍ ابن جماز ٍ 170

9 ٍ يعقوب بن اسحاق ٍ 205 ٍ بصره ٍ روح بن عبد المؤمن ٍ 234 ٍ رويس ٍ 238

10 ٍ خلف بن هشام ٍ 229 ٍ مدينه ٍ اسحاق بن ابراهيم ٍ 286 ٍ ادريس بن عبد الكريم ٍ 292


مطالعه آزاد -
شرح حال قراى سبعه

1. ابن عامر: ابوعمران، عبدالله بن عامر بن يزيد يحصبى، قارى شام و يكى از قاريان هفت گانه. نسب او به يحصب از قبايل يمن مى رسد و گفته شده در ميان قاريان هفت گانه تنها وى و ابوعمرو بن علاء، نسب عربى داشته اند. آن چه در منابع مورد تاكيد قرار گرفته اين است كه ابن عامر، قراءت را از شخصى به نام مغيرة بن ابى شهاب مخزومى و او از عثمان فراگرفته است. در مورد ميزان تاثير لهجه شامى در قراءت ابن عامر نمى توان با اطمينان سخن گفت، ولى شايد برخى موارد چون فتح تا در ياابت و ابقاى الف در لكنا .

به هنگام وصل بى رابطه با لهجه شام نبوده باشد. ترجيح باب تفعيل بر ثلاثى مجرد، صيغه معلوم بر مجهول و تاى مضارع بر يا به صورت گرايش هاى غالب در قراءت ابن عامر ديده مى شود و موارد خلاف آن اندك است. بنابراين قراءت ابن عامر را از نظر يك نواخت بودن مى توان از قانونمندترين قراءات به شمار آورد و همين نكته مايه مباهات برخى از هواداران آن بوده است. مهم ترين شاگرد ابن عامر، كه عامل اصلى انتقال قراءت وى به آيندگان شد، يحيى بن حارث ذمارى است.

دو راوى مشهور قراءت ابن عامر، يعنى هشام بن عمار و ابن ذكوان، هر دو، قراءت ابن عامر را با يك واسط ه از يحيى فراگرفته اند. از نظر رواج، قراءت ابن عامر، در نيمه اول سده چهارم هجرى نه تنها در سراسر شام، بلكه در بلاد جزيره قراءت غالب بود و اندكى نيز در مصر رواج داشت. (11)

2. ابن كثير: ابومعبد، عبدالله بن كثير دارى، قارى مكه و از قراى سبع. مردم مكه به عطرفروش، دارى يا دارانى مى گفتند و نسبت دارى ابن كثير از آن روست كه وى لااقل مدتى اين شغل را داشته است. ابن كثير در مكه تولد يافت و در همان جا درگذشت. ابن كثير قراءت را به طريق عرض (خواندن و عرضه كردن قراءت بر استاد) از عبدالله بن سائب (از صحابه)، مجاهد و درباس (مولاى ابن عباس) فراگرفت.

ابن كثير در قراءت برخى آيات از رسم مصحف مكه كه با مصاحف ديگر اختلاف داشته، پيروى كرده است. برخى از اصول حاكم بر قراءت ابن كثير، چون تخفيف و تسهيل همزه (در حد اعتدال)، اجتناب از اماله و برخى تلفظهاى او مانند كسر عين الفعل يحسب نشانه تاثير لهجه مكى است. احتمالا برخى خصوصيات ديگر چون اظهار دال و ذال در مواضع ادغام متقاربين، وصل هاء كنايه با اشباع ضمه و كسره، وصل ضمير هم
پس از حرف جر به ضم ميم و اشباع آن، تلفظ خاص اسماى اشاره و اختيار لفظ انزال بر تنزيل نيز ناشى از لهجه مكى ابن كثير است. احتياط وى در حاكم كردن آراى نحوى بر روايت، يكى از مهم ترين عوامل مقبوليت قراءتش بود; چنان كه حتى در زمان حياتش بر رقيبان مكى خود فايق آمد و از زمان تدوين قراءات سبع به دست ابن مجاهد، قراءت وى به عنوان تنها نماينده قراءت مكه مورد توجه قرار گرفت. شاطبى حتى آن را اشرف قراءات سبع دانسته است.

در ميان شاگردان ابن كثير، شبل بن عباد و معروف بن مشكان عاملان اصلى انتقال قراءت وى به آيندگان بوده اند. كليه موارد دانسته شده از روايت مستقيم وى از طريق بزى از عكرمة بن سليمان نقل شده است. به همين سبب ابن خزيمه احتمال داده كه بزى يا عكرمه، واسطه بين اسماعيل و ابن كثير را اسقاط كرده باشند; در حالى كه صرف نظر از روايت بزى در روايت ديگران، چون شافعى و قنبل واسطه حفظ شده است.

قراءت ابن كثير را دو راوى به نام هاى محمد بن عبدالرحمن معروف به قنبل (م 291ق.) و احمد بن محمد بزى (م 250 ق.) رواج داده اند. ابن كثير در قراءت بصره نيز تاثير قابل ملاحظه اى داشته است; زيرا ابوعمرو بن علاء قارى بصره و از قراى سبع، از وى قراءت آموخته است و عمق تاثير وى بر او، از توافق هاى فراوان آن دو، در موارد اختلاف روشن مى گردد. (12)

3. عاصم: ابوبكر، عاصم بن ابى النجود الاسدى، (90-127 ق.) يكى از پرآوازه ترين قاريان سبع. وى آيت و نشانه اى در استحكام و اتقان قراءت و فصاحت كلام بود. اديب، نحوى و امام قاريان كوفه پس از استادش ابوعبدالرحمن سلمى بوده است.

عبدالجليل رازى وى را امام قراءت شيعيان در كوفه دانسته و گفته است: بيشتر قاريان حرمين و عراقين، از شيعيان اهل بيت: و از مشهورين به ولايت آنان بوده اند. (13) خوانسارى در روضات الجنات مى نويسد: وى پارساترين و پرهيزكارترين قارى و راى او درست ترين راى در قراءت به شمار مى رود. (14)

كوفه و قاريان آن، بيشترين سهم را در انتقال قراءات به آيندگان داشته اند. گزينش سه قارى از قراى سبع از كوفه توسط ابن مجاهد به خوبى جايگاه كوفه را به عنوان شهرى نظامى، سياسى و علمى نشان مى دهد و از اين ميان قراءت عاصم بر دو قارى كوفى ديگر فايق آمده است.

قراءت عاصم از ويژگى هايى برخوردار بوده است كه سبب شده امروز به عنوان قراءت رسمى و متداول قرآن در ميان مسلمانان به شمار آيد. اساسى ترين ويژگى قراءت او را بايد در پيوند استوار قراءتش با قراءت بزرگ ترين مشايخ و ممتازترين اساتيد قراءت دانست.

عاصم قراءت را به طريق عرض (خواندن و عرضه كردن قراءت بر استاد) از ابوعبدالرحمن سلمى فراگرفت. ويژگى علمى ابوعبدالرحمن سلمى در نقش مهم او به عنوان عامل انتقال قراءت قرآن از على بن ابى طالب به قاريان كوفى از جمله عاصم بن ابى النجود است. در مورد قراءت آموزى او در سطوح عالى، جز على(ع) از صحابى ديگرى به عنوان استاد عبدالرحمن ياد نشده است.

در ذكر مشايخ قراءت ابوعبدالرحمن بيشتر بر سه شخصيت على(ع)، عثمان و زيد بن ثابت و از آن ميان به ويژه بر حضرت على تاكيد شده، حتى ادعا شده كه وى در قراءت هيچ حرفى از قرآن، از قراءت آن حضرت تخلف نكرده است و در روايتى چنين آمده است كه وى على را در قراءت، يگانه مى دانسته است.

ابوعبدالرحمن در قراءات مختلف كوفه از جمله سه قراءت از قراءات سبع تاثير بسزايى داشته است; چرا كه قراءت عاصم به طور مستقيم و قراءت حمزه و كسائى باواسطه از ابوعبدالرحمن تاثير پذيرفته است. (15) اين سلسله سند قراءت،سلسله اى طلايى است كه در قراءات ديگر يافت نمى شود. ابوعبدالرحمن سلمى تا آن جا مورد عنايت و اعتماد على(ع) بوده است كه حضرت وى را معلم امام حسن(ع) وامام حسين(ع) قرار داده است. (16)

اينك يك بار ديگر به مشايخ عاصم نظر مى افكنيم.

عاصم - ابو عبد الرحمن سلمى - على بن ابى طالب(ع) - پيامبر اكرم(ص). قراءت عاصم به واسطه دو راوى به نام هاى شعبه (ابوبكر بن عياش) و حفص بن سليمان رواج يافته است. بعضى علاوه بر ابوعبدالرحمن، زر بن حبيش را نيز از مشايخ قراءت عاصم دانسته اند. عاصم - زر بن بن حبيش - عبد الله بن مسعود - پيامبر اكرم(ص).

ابوبكر عياش يكى از دو راوى عاصم گفته است: عاصم به من گفت: كسى به من حرفى از قرآن را جز ابوعبدالرحمن اقراء نكرده و او نيز قرآن را بر على عرضه داشته است. من وقتى از نزد ابوعبدالرحمن برمى گشتم، قرآن را بر زر عرضه مى كردم. (17) ازروايت فوق استفاده مى گردد، اعتماد عاصم نسبت به ابوعبدالرحمن بيش از زر بوده است.

گرچه در مورد حفص بن سليمان (يكى از دو راوى عاصم) سخنان ضد و نقيض بسيار گفته شده است، اما محققان علوم قرآن، روايت حفص را بر روايت شعبه ترجيح داده اند. گفته اند او ربيب (فرزند همسر) عاصم بوده و در دامان وى پرورش يافته است و همانند كودكى كه از استاد خويش قرآن را فراگيرد در نزد او تلمذ نموده است. بنابراين روايت او دقيق تر و متقن تر از روايت شعبه است. (18)

4. ابوعمرو: زبان بن علاء بن عامر بن عريان (68-154 ق.) از قراى سبعه. گفته اند در ميان قاريان تنها ابوعمرو و ابن عامر، نسب عربى داشته اند. ابوعمرو در بصره، كوفه، مكه و مدينه از بسيارى مشايخ دانش آموخت. اين تعدد و تنوع استادان كه در توفيق وى نقش بسزايى داشت، از طرف برخى شرح حال نويسان نيز مورد تاييد قرار گرفته است
چنان كه ابن جزرى يادآور شده هيچ يك از قاريان هفت گانه از اين همه استاد برخوردار نبودند. در ميان استادان بنامى كه ابوعمرو از آنان قراءت آموخت، مى توان از مجاهد بن جبر، سعيد بن جبير، عكرمة بن خالد، عطاء بن ابى رياح، ابن كثير، ابن محيصين و حميد بن قيس از قاريان مكه، ابوجعفر يزيد بن قعقاع و شيبة ابن نصاح از قراى مدينه و حسن بصرى و يحيى بن يعمر از قاريان بصره نام برد. ابوعمرو به سرعت احترام اهل قراءت بصره را جلب كرد و به عنوان رئيس قرا شناخته شد.

فرزدق شاعر مشهور آن روزگار در ملاقاتى كه با او داشت، مجذوب شخصيت علمى او شد و مديحه اى در ستايش او سرود. ابوعمرو تا حد ممكن در قراءت خود، گرايش به تسهيل و تخفيف لفظ داشته و به دنبال تكلف نبوده است. مشخصه بارز ديگر در قراءت ابوعمرو، گرايش بسيار او به ادغام متقاربين است; هم چون ادغام دال در صاد در مقعد صدق و كاف در قاف در ربك قديرا .

در مقايسه بين قراءت ابوعمرو و ديگر قراء سبع، قرابت بسيارى بين او و استادش ابن كثير مكى ديده مى شود. در ميان شاگردان او، ابومحمد يحيى بن مبارك يزيدى كه خود از قراى چهارده گانه به شمار مى رود، عامل اصلى انتقال قراءت وى به آيندگان بود.

دو راوى اصلى قراءت ابوعمرو، حفص بن عمر دورى و ابوشعيب، صالح بن زياد سوسى، هردو از شاگردان يزيدى بوده اند. قراءت ابوعمرو به جز بصره، كه خاستگاه اصلى آن بود، در سده هاى سوم و چهارم هجرى در بغداد و ديگر مراكز علمى نيز مورد توجه قرار گرفت. (19)

5. حمزه: ابوالحسن، حمزة بن حبيب بن عمارة بن اسماعيل كوفى تميمى (80-156 ق.). وى در طبقه چهارم قراى كوفى قرار داشته و از فقهاى بزرگ بوده است. قراءت را به طريق عرض از سليمان اعمش و حمران بن اعين فراگرفت. در كتاب التيسير و المستنير آمده است
كه: قرآن را بر امام صادق(ع) خوانده است. (20) شيخ طوسى نيز حمزه را از اصحاب امام صادق(ع) معرفى كرده است. ابن نديم هم پس از ذكر كتاب القراءة او، يادآور مى شود كه حمزه از اصحاب امام صادق بوده است. (21) پس از عاصم و اعمش، امامت قراءت در كوفه به او منتقل گرديد.

مورخان و محدثان غالبا او را به وثاقت، ثبت و ضبط ستوده و بعضى او را بى نظير دانسته اند. (22) عبدالله عجلى مى گويد: ابوحنيفه به حمزه گفت: تو در دو امر از ما برترى كه ما را ياراى مجادله با تو در آن دو امر نيست: يكى قرآن و ديگرى فرايض و احكام. سفيان ثورى نيز مى گفت: حمزه در مورد قرآن و احكام و فرايض بر تمام مردم برترى دارد.

على رغم خرده گيرى افرادى كه در اقليت قرار دارند، شايستگى وى را در امر قراءات نمى توان ناديده گرفت. ابوعبدالله زنجانى درباره اش مى گويد: امام، حجت، ثقه، ضابط، بصير و آگاه به فرايض و احكام، عالم به عربيت، حافظ حديث، پارسا، خاشع، قانع و بى نظير است . (23)

سلسله اساتيد و مشايخ او در قراءت قرآن بدين قرار گزارش شده است:

حمزة بن حبيب - ابو محمد سليمان بن مهران اعمش - يحيى بن وثاب - زر بن حبيش از على(ع) و عثمان و ابن مسعود از پيامبر(ص)
مهم ترين شاگرد حمزه، سليم بن عيسى حنفى كوفى (م 188ق.) است كه عامل انتقال قراءت وى به ديگران است. دو راوى مشهور قراءت حمزه، يعنى خلف بن هشام (م 229ق.) و ابوعيسى خلاد بن خالد (م 220 ق.) هر دو قراءت حمزه را باواسطه از سليم بن عيسى حنفى كوفى، فراگرفته اند.

6. نافع: نافع بن عبدالرحمن بن ابى نعيم مدنى (70-169ق.). كنيه اش ابورويم و زادگاهش اصفهان بوده است. قراءت را از ابوجعفر قارى و هفت تن از تابعان فراگرفته است.

در كتب رجالى شيعه از اين قارى نامى به ميان نيامده است، ولى ابن مجاهد كه قراءات سبعه را گردآورى نمود كار خود را با نام وى آغاز كرد. بسيارى از محققان باتعابير مختلف، قراءت وى را ستوده و قابل اعتماد معرفى كرده اند. از نظر عده اى ديگر، نافع از لحاظ موثق بودن در حديث، شخصيتى غيرقابل اعتماد و مورد ترديد است. امامت قراءت در مدينه منوره به او منتهى گرديد. (24)

از ميان راويان و شاگردان نافع، دو راوى كه از همه معروف تر بودند و عامل انتقال قراءت او به آيندگان هستند، عبارتند از: ابوموسى عيسى بن مينا (م 220ق.) معروف به قالون و عثمان بن سعيد مصرى (م 197ق.) معروف به ورش. اين دو بى واسطه قراءت را از استاد خويش نقل نموده اند.

7. كسائى: ابوالحسن على بن حمزه كسائى يكى از ائمه قراءت و قراى سبع. قارى و نحوى مشهور، كه اكثر كساء، يعنى گليم مى پوشيد. نژاد وى ايرانى است واز مردم سواد (عراق) است. پس از حمزة بن زيات، رياست قاريان قرآن را در كوفه برعهده داشت. امام احمد حنبل كه از وى روايت كرده است، مى گفت:

من راستگوتر از على بن حمزه نديده ام. شافعى گويد: كسى كه در نحو دانشمند شود، جيره خوار كسائى بوده است. كسائى در ابتدا قراءت على بن حمزه را به مردم مى آموخت، پس از مدتى براى خويش قراءتى برگزيد و در خلافت هارون آن را به مردم آموخت. (25)

ابن نديم مى نويسد: قراءت كسائى در آن قسمت كه مخالف با قراءت حمزه بود، مطابق قراءت ابن ابى ليلى است كه او نيز به نوبه خود قرآن را بر على(ع) خوانده بود. سيد حسن صدر در سلسله طولى روايت قراءت كسائى، نام هاى امام ششم تا اول: را ياد مى كند و مى نويسد:

كسائى قرآن را بر حمزه و او بر امام صادق(ع) و او بر پدرش امام باقر(ع) و او بر پدرش امام سجاد(ع) و او بر پدرش امام حسين(ع) و او بر اميرالمؤمنين(ع) قراءت كرده اند.

قراين متعددى وجود دارد كه تشيع كسائى را اثبات مى كند. قاريان بسيارى، قراءت كسائى را روايت كرده اند كه در ميان آنان دو تن به نام هاى ليث بن خالد مروزى (م 240ق.) و حفص بن عمر دورى (م 246ق.) شهرت بيشترى داشته و قراءت او را بى واسطه نقل كرده اند. (26)

نكاتى درباره قاريان هفت گانه

1. در ميان قاريان، تنها ابوعمرو و ابن عامر عرب زبان بوده اند. (27)

2. همگى در قرن دوم مى زيسته اند.

3. در طول قرن سوم، مردم بصره به قراءت ابو عمرو و يعقوب بن اسحاق و مردم كوفه به قراءت حمزه و عاصم پاى بند بودند. در آغاز قرن چهارم، ابن مجاهد، كسائى را جزو قاريان كوفه قرار داد ونام يعقوب را حذف نمود. (28)

4. كوفه و قاريانش سهمى بزرگ تر از ديگر شهرها و قاريان آنها در قراءات قرآنى داشته اند. قراءت ابى بن كعب كه پس از ابن مسعود، امامت قراءت در كوفه را به عهده داشته، قراءات كوفه را تحت تاثير خود قرار داد.

5. هر سه قارى كوفى (عاصم، حمزه و كسائى) از بزرگان شيعه و دوستداران اهل بيت بوده اند و قراءت رايج كنونى كه قراءت عاصم به روايت حفص است، جايگاه شيعه در قراءت قرآن را به خوبى نمايان مى سازد.

گزيده مطالب

1. در قرن سوم، پيشوايانى چون، ابوعبيد قاسم بن سلام (م 224 ق.)، احمد بن جبير (م 258 ق.)، اسماعيل بن اسحاق مالكى (م 281ق.) و محمد بن احمد بن عمر داجونى(م 314 ق. ) به تاليف و ضبط وثبت قراءات پرداختند.

2. در آغاز قرن چهارم ابن مجاهد، قارى بزرگ بغداد، نخستين كسى بود كه باب اجتهاد در قراءات را مسدود كرد و هفت قراءت را از ميان قراءات پنج شهر مدينه، مكه، كوفه، بصره و شام برگزيد و قراءت ها را در كتابى با عنوان السبعه ثبت نمود.

3. زيركى و خوش سليقگى ابن مجاهد، در انتخاب هفت قراءت، كه با تعداد مصاحف عثمانى و نيز احرف سبعه مطابق بود، به اقدام او چنان قداستى بخشيد كه عموم مردم، قراءات ديگر را رها ساخته به قراءت قراى سبع روى آوردند.

4. گرچه برخى از معاصران ابن مجاهد بر او خرده گرفتند، اما دانشمندان بسيارى پس از او، كار وى را مبنا قرار داده كتب متعددى را در زمينه قراءات سبع سامان دادند.

5. قراى سبعه عبارتند از: ابن عامر، ابن كثير، عاصم، ابوعمرو، حمزه، نافع و كسائى.

6. عاصم، حمزه و كسائى هر سه امامان قراءت در كوفه بوده و گرايش شيعى داشته اند.

7. روايت حفص از عاصم كه امروزه متداول ترين قراءت قرآن در جهان است، نقش برجسته شيعه را نمايان مى سازد.

1. النشر فى القراءات العشر، ج 1، ص 34، قرآن و فهرست منابع، ص 259 و 260.

2. دائرة المعارف بزرگ اسلامى، ج 4، ص 582.

3. همان، ص 583.

4. ابن مجاهد پس از احراز رياست قراءت در بغداد به مقابله با دو تن از قاريان معروف و همطراز با خود پرداخت. محمد بن حسن بن يعقوب مشهور به ابن مقسم (م 354ق.) و محمد بن احمد بن ايوب معروف به ابن شنبوذ (م 328) كه هر دو از قاريان و نحويان بغداد بودند، در دو مجلس محاكمه جداگانه اى كه به درخواست ابن مجاهد و در حضور وزير ابن مقله، تشكيل يافته بود حضور يافتند و اين در حالى بود كه ابن مجاهد و ابن مقسم و ابن شنبوذ، هر سه شاگردان مكتب قراءت ابن شاذان(ابوالفضل رازى) بودند.

در مورد علت اين محاكمه گفته اند كه ابن مقسم، هر قراءتى را كه مطابق با قواعد عربى بود، اگر چه مخالف با نقل يا رسم مصاحف عثمانى باشد، مى پذيرفت. ابن شنبوذ قراءت بر خلاف مصحف را جايز مى شمرد و به آن چه از قراءت ابى و عبدالله بن مسعود مى دانست قراءت مى كرد.

ابن مقله در سال 323ق. پس از احضار قضات، فقها و قاريان كه در راس آنها ابن مجاهد قرار داشت آن دو را محاكمه نمود. پس از اعتراف ابن شنبوذ به آن چه به او نسبت داده اند به دستور وزير تازيانه خورد و محبوس شد وتوبه نمود. ابن مقسم نيز در مجلس محاكمه خود اعتراف به خطا و اشتباه نمود . (ر.ك: المباحث فى علوم القرآن، ص 251-252; مقدمه كتاب السبعه، ص 18; التمهيد، ج 2، ص 232)

5. دائرة المعارف بزرگ اسلامى، ج 4، ص 583.

6. ر.ك: الابانة عن معانى القراءات، ص 90.

7. كتاب التيسير از ابوعمرو دانى (م 444ق.) يكى از بهترين كتبى است كه در زمينه قراءات سبعه تدوين شده است. اين كتاب را قاسم بن فيره (م 590ق.) معروف به شاطبى در 1173 بيت تحت عنوان حرزالامانى و وجه التهانى معروف به شاطبيه به نظمى جالب درآورده است. شاطبيه از چنان شهرتى در ميان كتب مربوط به قراءات سبع، برخوردار گرديده كه نزديك به چهل شرح بر آن نوشته شده است.

8. النشر فى القراءات العشر، ج 1، ص 36.

9. مباحث فى علوم القرآن، ص 247.

10. مقدمه الابانة عن معانى القراءات، ص 18; الكشف عن وجوه القراءات، ص 3.

11. دائرة المعارف بزرگ اسلامى، ج 4، ص 175 و 176.

12. همان، ص 509 و 510.

13. سيدمحمد باقر حجتى، تاريخ قرآن، ص 321; التمهيد، ج 2، ص 194.

14. سيدمحمد باقر حجتى، همان.

15. دائرة المعارف بزرگ اسلامى، ج 5، ص 678 و 679.

16. مناهل العرفان، ج 1، ص 458.

17. البيان، ص 130; التمهيد، ج 2، ص 245.

18. مناهل العرفان، ج 1، ص 459.

19. دائرة المعارف بزرگ اسلامى، ج 6، ص 64-66.

20. البيان، ص 136.

21. محمد باقر حجتى، تاريخ قرآن، ص 328.

22. البيان، ص 136.

23. سيدمحمد باقر حجتى، تاريخ قرآن، ص 329 و 330.

24. همان، ص 313 و 314.

25. لغت نامه دهخدا، ج 11.

26. سيدمحمد باقر حجتى، تاريخ قرآن، ص 235-241.

27. الحجة فى القراءات السبع، ص 61; البرهان، نوع 22.

28. الاتقان، ج 1.

/ 62