فصل دوم: تحدى (مبارزه طلبى) - درسنامه علوم قرآنی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

درسنامه علوم قرآنی - نسخه متنی

حسین جوان آراسته

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

فصل دوم: تحدى (مبارزه طلبى)

قرآن كتابى است كه به عنوان سند نبوت پيامبر و منبع اصلى هدايت امت نازل گرديد. نزول قرآن در برهه اى از زمان و در منطقه اى از جهان رخ داد كه فنون سخنورى در ميان عرب به كمال رسيده و حجاز خاستگاه برجسته ترين اديبان، شاعران، خطيبان و خداوندان سخن و ادب عرب بود. در آغاز دسته اى از منكران قرآن آن را اسطوره و افسانه مى پنداشتند و بر اين پندار بودند كه اگر بخواهند مى توانند مانند آن را بياورند. (1)

در چنين زمان و مكانى پيامبر دعوت به تحدى نمود. تحدى همان مبارزه طلبى و دعوت به معارضه و مقابله است.

اين تحدى نه از موضع انفعالى، كه با قاطعيت و صلابتى بى نظير صورت گرفت و از آن جا كه بزرگ ترين امتياز و افتخار عرب (سخنورى و سخندانى) را هدف قرار داده بود، بى نهايت تحريك كننده و شورآفرين مى نمود; زيرا عدم اقدام به مقابله با قرآن يا اقدام نافرجام نتيجه اى جز از دست دادن حيثيت و موقعيت ممتاز آنان نداشت . شگفت انگيزتر آن كه مخاطبان تحدى فقط مردم شبه جزيره و عرب ها نبودند، بلكه پيام اولين مبارزه طلبى اين بود: اگر همه جهانيان گرد هم آيند تا مانند قرآن بياورند از انجام دادن آن ناتوانند. (2)

آيات تحدى در قرآن

آيات تحدى در قرآن به دو صورت مطرح گرديده اند:

الف) تحدى به صورت عام و كلى.

ب) تحدى به صورت خاص و جزئى.

در زمينه تحدى در موارد خاص مطرح شده در قرآن به زودى در فصل سوم سخن خواهيم گفت. آن چه در اين قسمت مورد توجه قرار مى گيرد، تحدى از نوع اول است. (3) اين آيات به ترتيب نزول از اين قرارند:

1. قل لئن اجتمعت الانس والجن على ان ياتوا بمثل هذا القرآن لاياتون بمثله ولوكان بعضهم لبعض ظهيرا. (4) بگو: اگر انس و جن گرد آيند تا نظير اين قرآن را بياورند، مانند آن را نخواهندآورد; هرچند برخى از آنها پشتيبان برخى ديگر باشند.

2. ام يقولون افتراه، قل فاتوا بسورة مثله وادعوا من استطعتم من دون الله ان كنتم صادقين. (5) يا مى گويند: آن را به دروغ ساخته است؟ بگو: اگر راست مى گوييد، سوره اى مانند آن را بياوريد و هركه را جز خدا مى توانيد فراخوانيد.

3. ام يقولون افتراه قل فاتوا بعشر سور مثله مفتريات وادعوا من استطعتم من دون الله ان كنتم صادقين. (6) يا مى گويند: اين قرآن را به دروغ ساخته است. بگو: اگر راست مى گوييد ده سوره برساخته شده مانند آن بياوريد و غير از خدا هركه را مى توانيد فراخوانيد.

4. ام يقولون تقوله بل لايؤمنون فلياتوا بحديث مثله ان كانوا صادقين. (7) يا مى گويند: آن را بربافته؟ نه بلكه باور ندارند. پس اگر راست مى گويند سخنى مثل آن بياورند.

5. وان كنتم فى ريب مما نزلنا على عبدنا فاتوا بسورة من مثله وادعوا شهداءكم من دون الله ان كنتم صادقين فان لم تفعلوا ولن تفعلوا فاتقوا النار التى وقودها الناس والحجارة اعدت للكافرين. (8)

و اگر در آن چه بر بنده خود نازل كرده ايم شك داريد، پس اگر راست مى گوييد سوره اى مانند آن بياوريد و گواهان خود را از غير خدا فراخوانيد. پس اگر نكرديد و هرگز نمى توانيد كرد، از آتشى كه سوختش مردمان و سنگ ها هستند و براى كافران آماده شده بپرهيزيد.

نكاتى راجع به آيات تحدى

1. از ميان آيات تحدى، گسترده ترين نوع آن، در اولين آيه تحدى انجام گرفته است. مخاطب اين مبارزه طلبى، جن و انس، يعنى همه جهانيانند. از اين آيه به خوبى استفاده مى شود كه ابعاد اعجاز قرآن اختصاص به فصاحت و بلاغت و زبان خاص آن، كه زبان عربى است، نداشته و از جهات مختلف مطرح است; وگرنه دعوت به مقابله غيرعرب با يك كتاب عربى بى تناسب است.

2. سه آيه نخست از آيات تحدى، در سوره هايى قرار دارند كه از نظر ترتيب نزول، پى درپى بوده; يعنى پنجاهمين، پنجاه ويكمين و پنجاه ودومين سوره نازل شده بوده اند.

3. كيفيت تحدى در آيه دوم و سوم - به استثناى ميزان آن - كاملا يكسان و شبيه هم است.

4. چهار آيه اول در سوره هاى مكى و آخرين آيه در اولين سوره مدنى واقع شده اند. اين امر نشان مى دهد كه بيشترين تحدى در مكه صورت گرفته است و با توجه به جمعيت اندك مسلمانان و توان ظاهرى كافران، بدون شك اعلام مكرر و قاطعانه تحدى در ايجاد اعتماد به نفس براى مسلمانان و رخنه و تزلزل در صفوف مشركان و كافران مؤثر بوده است.

5. تفاوت لحن آيات تحدى در سوره هاى مكى با آيه تحدى در سوره مدنى كاملا مشهود است: اين تفاوت يكى در نحوه اعلام ناتوانى از معارضه است كه در سوره بقره با قاطعيتى كه در ديگر آيات كمتر مشاهده مى گردد در جمله اى معترضه و با تعبير ولن تفعلوا، يعنى هرگز نخواهيد توانست، اعلام گرديده است. تفاوت ديگر در تهديدى است كه در پايان آيه تحدى سوره بقره مشاهده مى گردد; در حالى كه در ساير آيات تحدى، تهديد وجود ندارد.

و سرانجام تهديد پايانى در مورد منكران مطرح نشده است، بلكه براى ترديدكنندگان است، زيرا در آغاز آيه تعبير وان كنتم فى ريب مما نزلنا به اين نكته اشاره مى كند كه حتى در مورد حقانيت قرآن ترديدى نبايد داشته باشيد; به عبارت ديگر اين آيه علاوه بر انكار و افترا، شك و ترديد در مورد وحيانى بودن قرآن را هم روا ندانسته و در مورد آن هشدار داده است.

6. اولين آيه تحدى از نظر وسعت تحدى و آخرين آيه از نظر شدت قابل ملاحظه و تامل است.

سير نزولى يا صعودى آيات تحدى

بعضى از مفسران و قرآن پژوهان بر اين عقيده اند كه قرآن در اعلام تحدى با يك سير نزولى در سه مرحله، به مبارزه دعوت نموده است.

مرحله اول: دعوت به آوردن كتابى مانند قرآن است. آيه 88 سوره اسراء بيانگر اين مرحله از تحدى است.

مرحله دوم: دعوت به آوردن ده سوره مانند قرآن است (آيه 13 سوره هود).

مرحله سوم: دعوت به آوردن يك سوره مانند قرآن است (آيه 38 سوره يونس و آيه 23 سوره بقره).

بدين ترتيب قرآن شرايط مبارزه را مرحله به مرحله كاهش داده است; تا جايى كه به آوردن حتى مثل يك سوره كوچك، از يك صد و چهارده سوره قرآن نيز رضايت مى دهد.

آيا مى توان نظريه سير نزولى آيات تحدى را پذيرفت؟

به نظر مى رسد با توجه به ترتيب نزول اين آيات - كه قبلا بيان گرديد - اين عقيده قابل خدشه باشد; زيرا ترتيب نزول اين آيات (سه آيه اول) تحدى را به صورت تحدى به مثل قرآن، تحدى به يك سوره و تحدى به ده سوره بيان مى كند. در اين صورت نمى توان چنان برداشتى را از آيات تحدى، صواب انگاشت.

در مقابل نظريه فوق، نظريه سير صعودى آيات تحدى را مى توان مطرح نمود; زيرا آن چه در سوره اسراء عنوان شده است، تحدى به مثل قرآن است. مثل قرآن يك آيه را نيز شامل مى شود; زيرا بدون شك منظور از مثل در اين آيه نمى تواند كل قرآن باشد. اين آيه در پنجاهمين سوره نازل شده قرار گرفته است; يعنى هنگامى كه هنوز كل قرآن نازل نگرديده بود. در سوره يونس، تحدى به يك سوره و در سوره هود، تحدى به ده سوره صورت گرفته است. بنابراين مراحل سه گانه تحدى چنين است:

مرحله اول: تحدى به مثل قرآن كه يك آيه را هم شامل مى گردد (سوره اسراء).

مرحله دوم: تحدى به يك سوره از قرآن (سوره يونس).

مرحله سوم: تحدى به ده سوره از قرآن (سوره هود).

در مقايسه ميان اين دو نظر، گرچه نظريه دوم به لحاظ انطباق با ترتيب نزول، موجه تر به نظر مى رسد، نمى توان نظر قاطعى ابراز نمود; زيرا به دنبال اين سه آيه، آيه 34 سوره طور مجددا تحدى به مثل قرآن و آيه 23 سوره بقره، تحدى به يك سوره را عنوان كرده است. از اين رو نظريات ابرازشده را بيشتر بايد تفننى و استحسانى قلمداد كرد.

نظريه صرفه

با آيات تحدى و مبارزه طلبى آشنا شديم. ناتوانى بشر از مقابله با قرآن و تسليم دربرابر آن اعجاز قرآن را ثابت و مبرهن نمود. در پاسخ به اين كه چرا بشر نتوانست مانند قرآن بياورد، بعضى از دانشمندان شيعى و سنى، نظريه اى را به نام نظريه صرفه (9) عنوان نموده و آن را يكى از وجوه اعجاز قرآن شمرده اند. مطابق اين نظريه، خداوند همت و انگيزه مردم را از معارضه با قرآن منصرف ساخته است.

طرفداران اين نظريه در بيان آن اختلاف نظر دارند. عده اى مى گويند خداوند توان مقابله با قرآن را از بشر سلب كرده است; به طورى كه اگر متعرض قرآن گردند، نمى توانند مانند آن را بياورند. گروهى ديگر بر اين باورند كه خداوند اساسا توان تعرض به قرآن را سلب كرده است. چه بسا بعضى توان مقابله را داشته اند; اما چون توان تعرض از آنان سلب شده است، نتوانسته اند مانند آن را بياورند.

از قول سيدمرتضى نقل گرديده است كه، خداوند علومى را كه براى مقابله با قرآن نياز داشته اند از آنان سلب گردانيده است. (10) اگر بپرسيم چگونه اعجاز قرآن با قول به صرفه قابل توجيه است؟ پاسخ آنان اين است: اگر فرض كنيم مردم قادر به آوردن مثل قرآن بودند با توجه به اين كه مورد خطاب تحدى قرار گرفتند تمام شرايط براى انگيزه مقابله با قرآن فراهم بوده است،
در عين حال مى بينيم تمام آنان از اين معارضه امتناع ورزيده با همه انگيزه ها و اقتضائاتى كه در نظر آنان براى ابطال قرآن وجود دارد، قدمى در راه ابطال آن برنمى دارند. همين امر از شگفت ترين امور و خارق العاده است (11) و خارق العاده بودن آن بدين جهت است
كه آنها هم مى توانستند به مقابله برخيزند (قدرت مقابله با قرآن) و هم با آيات تحدى بر اين امر تحريك گرديده، موقعيت و افتخارات خويش را در معرض خطر جدى ديده در پى چاره اى مى گشتند (انگيزه شديد براى مقابله) اما در مقام معارضه و مقابله برنيامدند و اين چيزى جز صرف همم آنان (به معناى سلب قدرت آنان) از سوى خداوند نبوده است و فى نفسه اعجاز قرآن را نمايان مى سازد.

نارسايى اين نظريه بسيار آشكار است; زيرا مطابق با اين عقيده، اعجاز قرآن را در خود قرآن و از جمله در فصاحت بى نظير آن نبايد جست وجو نمود، بلكه اعجاز در صرف همم صورت گرفته است; يعنى خداوند انديشه كسانى را كه قصد برابرى و مانندآورى با قرآن كريم را داشته اند، منصرف گردانده است. ضعف اين نظريه بدين جهت است كه ارزش ذاتى و ادبى - زبانى و محتوايى و سبكى قرآن را براى معجزه بودن آن كافى نمى داند. (12) از ميان علماى اماميه، سيدمرتضى و شيخ مفيد طرفدار اين نظريه اند.

معارضه با آيات تحدى

قول به صرفه نه تنها از جنبه نظرى - همان گونه كه بيان كرديم - خدشه پذير است، بلكه از حيث عملى نيز بطلانش ثابت گشته است; زيرا تاريخ برخى از معارضه ها را با قرآن ثبت نموده است كه البته مايه عبرت و شگفتى است. بنابراين در مقابل تحدى، معارضه صورت گرفته است، اما سرانجام جز خسارت و فضاحت براى معارضه كنندگان حاصل نشده است.

سه نمونه از اين معارضه ها به قرار زير است:

مسيلمه كذاب كه ادعاى نبوت و پيامبرى داشت در مقابل سوره فيل اين جملات را برساخت: الفيل ما الفيل. وما ادراك ما الفيل. له ذنب وبيل وخرطوم طويل (13)

يكى از نويسندگان مسيحى كه مدعى معارضه با قرآن است، در مقابل سوره حمد با اقتباسى كه از خود سوره داشته است، سوره خودساخته اى عرضه نموده است: الحمد للرحمن. رب الاكوان. الملك الديان. لك العبادة وبك المستعان. اهدنا صراط الايمان. (14)

و در مقابله با سوره كوثر گفته است: انا اعطيناك الجواهر. فصل لربك وجاهر ولاتعتمد قول ساحر! اين فرد با تقليد كامل از نظم و تركيب آيات قرآنى و تغيير برخى از الفاظ آن، به مردم چنين تلقين مى كند كه با قرآن معارضه نموده است. همين بافته هايش را نيز از مسيلمه كذاب به سرقت برده است. مسيلمه در برابر سوره كوثر گفته بود: انا اعطيناك الجماهر. فصل لربك وهاجر. وان مبغضك رجل كافر. (15)

نمونه هايى ديگر نيز از معارضه هاى واهى و بى اساس وجود دارد كه براى هميشه به بايگانى تاريخ سپرده شده اند. (16)

گزيده مطالب

1. تحدى به معناى مبارزه طلبى است. خداوند به منكران وحى الهى پيشنهاد كرده است كه اگر در ادعاى خود صادقند، نظير قرآن را بياورند.

2. تحدى در قرآن به دو صورت روى داده است: الف) عام و كلى. ب) خاص و جزئى.

3. در پنج آيه قرآن، تحدى به صورت عام انجام گرفته است. اين آيات از نظر ترتيب نزول در سوره هاى اسراء، يونس، هود، طور و بقره قرار دارند كه سه سوره اول به ترتيب پنجاهمين، پنجاه و يكمين و پنجاه و دومين سوره در ترتيب نزول بوده اند.

4. عام ترين و وسيع ترين نوع تحدى در اولين آيه تحدى در سوره اسراء قرار دارد.

5. چهار آيه تحدى در سوره هاى مكى و آخرين آيه تحدى در اولين سوره مدنى است.

6. لحن آيات تحدى در سوره هاى مكى با آيه تحدى در سوره بقره كه مدنى است، متفاوت است.

7. اولين آيه تحدى از نظر وسعت تحدى و آخرين آيه از نظر شدت، قابل تامل است.

8. بعضى، آيات تحدى را داراى سير نزولى در سه مرحله دانسته اند كه عبارتند از: تحدى به كل قرآن، تحدى به ده سوره و تحدى به يك سوره.

9. ترتيب نزول سوره هاى اسراء، يونس و هود با سير نزولى تحدى منطبق نيست، بلكه با عنايت به ترتيب نزول احتمال سير صعودى تحدى تقويت مى گردد. تحدى به مثل قرآن حتى يك آيه، تحدى به يك سوره و تحدى به ده سوره.

10. با توجه به آيات تحدى در سوره هاى طور و بقره به نظر مى رسد تحدى در قرآن كريم سير مشخصى نداشته و نظريات بالا بيشتر جنبه تفننى و استحسانى دارد.

11. نظريه صرفه مى گويد، اعجاز قرآن به اين است كه خداوند صرف همم نموده است. مطابق اين نظريه، اعجاز قرآن را در خود قرآن نبايد جست وجو نمود و ارزش ذاتى، ادبى، محتوايى و سبكى قرآن براى اعجاز كافى نيست; بلكه اعجاز در صرف همم صورت گرفته است.

12. مواردى از معارضه با تحدى قرآن در تاريخ ثبت شده كه نتيجه آن براى معارضه كنندگان، رسوايى و فضاحت و براى قرآن عزت و عظمت بيشتر بوده است.

1. لو نشاء لقلنا مثل هذا ان هذا الا اساطير الاولين. (انفال(8) آيه 31) يا اين كه مى گفتند: ان هذا الا قول البشر (مدثر(74) آيه 25) و يا: ما انزل الله على بشر من شى ء (انعام(6) آيه 91).

2. اسراء(17) آيه 88.

3. البته بايد توجه نمود كه آياتى را كه به عنوان تحدى از نوع اول ذكر مى كنيم به عنوان تحدى به بلاغت (تحدى به صورت خاص) نيز مطرح مى باشند.

4. همان.

5. يونس(10) آيه 38.

6. هود(11) آيه 13.

7. طور(52) آيه 33و 34.

8. بقره(2) آيه 23 و 24.

9. ر.ك: علوم القرآن عند المفسرين، ج 2، ص 430، 441، 442 و 445. در زمينه اقوال مربوط به صرفه، بحث مبسوطى توسط استاد محمدهادى معرفت (التمهيد، ج 4، ص 137-190) مطرح گرديده است.

10. علوم القرآن عند المفسرين، ج 2، ص 455.

11. همان، ص 431.

12. ر.ك: بهاءالدين خرمشاهى، ترجمه قرآن، ص 662.

13. الميزان، ج 1، ص 68.

14. ر.ك: البيان، ص 94.

15. توضيح كامل در زمينه بطلان اين عبارات را نك: همان، ص 94 - 99.

16. ر.ك: تفسير نمونه، ج 1، ص 134 و 135.

/ 62