بخش هشتم: ناسخ و منسوخ - درسنامه علوم قرآنی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

درسنامه علوم قرآنی - نسخه متنی

حسین جوان آراسته

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

بخش هشتم: ناسخ و منسوخ

ناسخ و منسوخ:

سير نگارش هاى ناسخ و منسوخ

تعريف لغوى و اصطلاحى

امكان و وقوع نسخ

شروط نسخ

شبهات منكران نسخ

اقسام نسخ

آيات ناسخ ومنسوخ عاشقان نسخ


برخى از منابع مهم در اين زمينه عبارتند از:

ناسخ القرآن العزيز ومنسوخه، ابن بارزى; الناسخ والمنسوخ، ابن حزم اندلسى; مناهل العرفان، زرقانى، ج 2; النسخ فى القرآن الكريم، دكتر مصطفى زيد; البيان فى تفسير القرآن، آية الله العظمى خوئى; الميزان، علامه طباطبائى; التمهيد فى علوم القرآن، آية الله معرفت، ج 2; مباحث فى علوم القرآن، دكتر صبحى صالح.

درآمد

يكى از مسائلى كه از ديرزمان در مورد قرآن كريم وجود داشته است و دانشمندان علم اصول و علوم قرآنى به آن پرداخته اند، موضوع نسخ است. پديده نسخ در قوانين بشرى با آن چه در قوانين آسمانى مطرح است، تفاوتى بنيادين و اساسى دارد. تغييرات مداوم و مستمرى كه در مقررات وضع شده توسط قانون گذاران مشاهده مى گردد،
همگى ناشى از عدم وقوف و اطلاع كامل بر جوانب امور و مسبوق به نوعى ناآگاهى به حوادث و امور زندگى است كه با گذشت زمان بر انسان روشن مى گردد و باپديدارشدن نقاط ضعف و آگاهى يافتن از كاستى ها و ناراستى ها، قانون گذار بشرى، اقدام به ترميم، تكميل، بازنگرى و يا نسخ قانون سابق مى نمايد.

تا آن جا كه تاريخ به ياد دارد، انسان در وضع قوانين اجتماعى، سياسى، اقتصادى، فرهنگى و ساير شؤون زندگى خويش، همواره در مسيرى متلاطم و رو به كمال قرار داشته است. كاروان بشريت از نقطه اى كه حركت خويش را در بسترى به نام زمين آغاز كرده و براى ادامه حيات و بقاى خويش زندگى جمعى را برگزيده است، به واقعيتى ديگر نيز تن داده و تسليم گشته است.

احساس كمال جويى كه در فطرت و خلقت هر انسانى نهاده شده از او موجودى پويا و نه ايستا ساخته است. اين امتياز قبل از آن كه چهره برتر بشر را نمودار سازد، خبر از ضعف و نقص و نياز او مى دهد. پويا بودن انسان، گوياى اين حقيقت است كه انسان تا رسيدن به كمال فاصله زيادى دارد. اين امر گرچه چندان خوشايند نمى نمايد، اما چيزى است
كه همه تغييرات و تحولات در قوانين بشرى را در پرتو آن مى توان توجيه نمود. آن چه گفتيم تبيينى از علت تحولات در قوانين وضع شده به دست بشر بود. قوانين الهى چگونه اند؟ آيا در قوانين صادر از منبع وحى نيز، تغيير و تبديلى وجود دارد؟

پاسخ اين سؤال مثبت است. اما بايد توجه داشت كه فلسفه تغيير و تبديل در قانون الهى با فلسفه تغيير و تبديل در قانون بشرى كاملا متفاوت است. در اين مرحله، قانون گذار، كه شارع مقدس است، با علم و آگاهى و احاطه كامل به همه جوانب امور، قوانين را به صورت تدريجى با رعايت حال و موقعيت مردم وضع مى كند.

ميزان درجه كمال و ترقى و پيشرفت امت ها، تناسب تام و تمامى با نوع قوانين مقرر براى آنها دارد. هر امتى قانونى خاص خود را مى طلبد; تا از نردبان كمال بالا رود. (1) حكمت نسخ در شرايع الهى نيز جز اين نيست. نسخ در واقع پاسخى به نيازهاى ضرورى هر مكتب و برنامه عملى براى جوامع بشرى است.

اهميت شناخت نسخ و توجه به اين امر، از سخن بزرگان دين به خوبى مشهود است. در مورد قرآن، كه كتاب قانون اسلام است، آشنايى با ناسخ و منسوخ آن تاكيد و توصيه شده است.

ابوعبدالرحمن سلمى از على بن ابى طالب نقل مى كند كه آن حضرت در برخورد با يك قاضى از او پرسيد:

هل تعرف الناسخ من المنسوخ؟ فقال: لا، فقال: هلكت واهلكت (2)

آيا ناسخ و منسوخ قرآن را مى شناسى؟ گفت: نه. حضرت فرمود: خودت را هلاك نمودى و ديگران را به ورطه هلاكت افكندى.

در حديث ديگرى آمده است كه حضرت از كسى كه قصه هاى قرآن را بازگو مى نمود همين سؤال را كرد. اين اختلاف ظاهرا از لفظ قاض يا قاص ناشى شده است. زركشى در البرهان، سيوطى در الاتقان و زرقانى در مناهل العرفان، روايت را چنين نقل كرده اند: وقد قال علي بن ابي طالب لقاص; اتعرف الناسخ والمنسوخ؟ (3)

در روايت ديگرى نقل شده است كه: على(ع) در حالى كه شخصى مشغول موعظه و انذار مردم بود، وارد مسجد گشت. فرمود: اين شخص كيست؟ گفتند: شخصى است كه مردم را موعظه مى كند و آنان را به ياد خداوند متذكر مى شود. حضرت فرمود: او مذكر و موعظه گر نيست، او فردى خودخواه است كه مى گويد: انا فلان بن فلان فاعرفوني . او را نزد امام احضار نمودند. حضرت پرسيد: اتعرف الناسخ من المنسوخ؟ قال: لا، قال: فاخرج من مسجدنا ولاتذكر فيه ; (4) از مسجد ما خارج شو و در آن موعظه مكن!

احتمالا منظور از قاضى يا قصه گو و يا موعظه گر در اين روايات ابويحيى بوده است كه داستان برخورد خود را با على بن ابى طالب براى سعيدبن ابى الحسن نقل كرده است. (5) اهميت شناخت ناسخ و منسوخ در قرآن كريم از پرسشى كه امام صادق از ابوحنيفه مى كند نيز به خوبى آشكار است. صدوق در علل الشرائع از آن حضرت روايت مى كند كه به ابوحنيفه فرمود:

تو فقيه اهل عراقى؟ پاسخ داد: آرى. حضرت فرمود: به چه فتوا مى دهى؟ گفت: به كتاب خدا و سنت پيامبرش. فرمود: ابوحنيفه! آيا به كتاب خدا آن گونه كه شايسته است، شناخت دارى؟ آيا ناسخ آن را از منسوخ مى شناسى؟ پاسخ داد: آرى. حضرت فرمود: ادعاى دانش بزرگى كردى . (6)

1. توضيح بيشتر در فصل چهارم خواهدآمد.

2. تفسير عياشى، ج 1، ص 23; ابن حزم، الناسخ والمنسوخ، ص 5.

3. ر.ك: البرهان، ج 2، ص 158; الاتقان، ج 2، ص 700; مناهل العرفان، ج 2، ص 174.

4. مناهل العرفان، ج 2، ص 174.

5. ر.ك: ابن حزم، الناسخ والمنسوخ، ص 5; التمهيد، ج 2، ص 272.

6. تفسير صافى، ج 1، ص 22.

/ 62