فصل دوم: عناوين قرآن
مفسران و قرآن پژوهان در شماره و تعداد نام هاى قرآن اختلاف نظر فراوانى دارند. ابوالفتوح رازى در تفسيرش 43 نام براى قرآن ذكر نموده است (1) . زركشى به نقل از قاضى ابوالمعالى، معروف به شيذله، 55 اسم برشمرده (2) و بعضى ديگر، شمار اسامى قرآن را به هشتاد رسانيده اند (3) . بسيارى از عناوينى را كه اين بزرگان در شمار اسامى قرآن آورده اند، در قرآن به صورت وصف قرآن به كار رفته اند و نه اسم. عدم تفكيك ميان اسامى و اوصاف قرآن كريم از يك سو، و تفاوت برداشت ها و سليقه ها در گزينش نام ها از سوى ديگر مى توانند دليلى بر اختلاف آرا در اين زمينه باشند. جالب است بدانيم كه بعضى عقيده دارند براى قرآن، نامى غير از قرآن وجود ندارد (4) . مناسب تر آن است كه عناوين قرآن را در دو قسمت، اسامى و اوصاف بيان نماييم: الف) اسامى قرآن
از ميان عناوين قرآن، به طور مسلم چهار عنوان به صورت اسم در قرآن به كار رفته است، كه به ترتيب اهميت و كثرت، عبارتند از: 1. قرآن: بل هو قرآن مجيد. (5) (6) (7) (8) (9) و تنها عنوان قرآن، (10) به صورت اسم خاص براى اين كتاب آسمانى مطرح است. ب) اوصاف قرآن
گفتيم اختلاف سليقه ها و برداشت ها، موجب اختلاف در شماره عناوين و اوصاف قرآن گشته اند. ما در اين قسمت، عناوينى را كه مستقيما به صورت وصف براى نام هاى قرآن ، كتاب و ذكر به كار رفته اند، يادآور مى شويم: 1. مجيد: ق والقرآن المجيد; (11) قاف، سوگند به قرآن باشكوه. 2. كريم: انه لقرآن كريم; (12) كه اين [پيام] قطعا قرآنى است ارجمند. 3. حكيم: يس والقرآن الحكيم; (13) يس [ياسين] سوگند به قرآن حكمت آموز. 4. عظيم: ولقد آتيناك سبعا من المثانى والقرآن العظيم; (14) و به راستى، به تو سبع المثانى [ سوره فاتحه] و قرآن بزرگ را عطا كرديم. 5. عزيز: وانه لكتاب عزيز لاياتيه الباطل ; (15) و به راستى كه آن كتابى ارجمند است. باطل به سويش نمى آيد. 6. مبارك: هذا ذكر مبارك; (16) اين [كتاب] پندى خجسته است. 7. مبين: تلك آيات الكتاب وقرآن مبين; (17) اين است آيات كتاب [آسمانى] و قرآن روشنگر. 8. متشابه: الله نزل احسن الحديث كتابا متشابها; (18) خدا زيباترين سخن را [به صورت] كتابى متشابه نازل كرده است. 9. مثانى: الله نزل احسن الحديث كتابا متشابها مثانى; (19) خدا زيباترين سخن را [به صورت] كتابى متشابه، متضمن وعده و وعيد نازل كرده است. 10. عربى: انا انزلناه قرآنا عربيا لعلكم تعقلون; (20) ما آن را قرآن عربى نازل كرديم; باشد كه بينديشند. 11. غير ذى عوج: قرآنا عربيا غير ذى عوج لعلهم يتقون; (21) قرآنى عربى، بى هيچ كژى; باشد كه آنان راه تقوا پويند. 12. ذى الذكر: ص والقرآن ذى الذكر (22) ; ص. سوگند به قرآن پراندرز. 13. بشير: كتاب فصلت آياته بشيرا ; (23) كتابى است كه آيات آن، به روشنى بيان شده . بشارتگر است. 14. نذير: كتاب فصلت آياته بشيرا ونذيرا; (24) كتابى است كه آيات آن، به روشنى بيان شده.. .. بشارتگر و هشداردهنده است. 15. ق-يم: الحمدلله الذي انزل على عبده الكتاب قيما ; (25) ستايش خدايى را كه اين كتاب را بر بنده خود فرو فرستاد . [كتابى] راست و درست. در پايان به يكى ديگر از اسامى قرآن كريم اشاره مى كنيم. اين نام، گرچه در خود قرآن ذكر نگرديده اما برخى بر اين عقيده اند كه مشهورترين و رايج ترين نام در ميان مسلمانان پس از رحلت پيامبر اكرم(ص) مصحف بوده است و در زمان حيات پيامبر(ص) نام رايج و مشخصى كه همه بر آن اتفاق نظر داشته باشند، وجود نداشته است. (26) دكتر راميار در پاسخ به اين سؤال كه چگونه اين نام، با وجودى كه در خود قرآن نيامده، بر اين كتاب آسمانى نهاده شده، مى گويد: وقتى ابوبكر قرآن را جمع كرد، به ياران پيامبر گفت كه نامى بر آن بگذارند. پاره اى خواستند كه آن را انجيل بخوانند; ولى ديگران را خوش نيامد. كسانى پيشنهاد كردند كه آن را سفر بنامند; مثل سفرهاى پنج گانه يهود; اين پيشنهاد هم رد شد. سرانجام، عبدالله بن مسعود، صحابى جليل القدر گفت: در مهاجرتى كه به حبشه كرديم كتابى ديدم كه آن را مصحف مى خواندند . اين نام آن هنگام پذيرفته شد و بر قرآن كريم اطلاق گرديد . نسخه هاى قرآن را هم، كه عثمان به اطراف فرستاد، مصحف خوانده اند كه بعدها همين ها، مصاحف عثمانى نام گرفت. مجموعه خصوصى هريك از صحابه را هم مصحف مى گفتند; مثل مصحف ابى بن كعب يا مصحف معاذ. (27) پس از رحلت پيامبر، در اين كه نام مصحف به سرعت از نام هاى رايج قرآن كريم گرديد، سخنى نيست; اما اين سخن كه هيچ نام مشخصى در زمان حيات پيامبر(ص) براى كتاب آسمانى وجود نداشته، پذيرفتنى نيست. قرآن و كتاب ، نام هايى هستند كه به صورت گسترده در روايات از زبان پيامبر اكرم(ص) و على بن ابى طالب(ع) و نيز صحابه آن حضرت به كار رفته اند. حديث نبوى معروف كه فرمود: اذا التبست عليكم الفتن كقطع الليل المظلم فعليكم بالقرآن (28) و يا فرمايش آن حضرت كه: فضل القرآن على سائر الكلام كفضل الله على خلقه (29) و يا وصيت آن حضرت كه فرمود: اني تارك فيكم الثقلين كتاب الله وعترتي (30)و ده ها، بلكه صدها روايت ديگر عصر نزول، كه در آن ها از كتاب آسمانى مسلمانان به قرآن و يا كتاب ياد گرديده است، به خوبى شهرت اين نام را در همان زمان اثبات مى نمايد. (31) در بسيارى از روايات جمع آورى قرآن و تدوين مصحف كسانى هم چون زيدبن ثابت، نام قرآن را هنگام تدوين مصحف به كار برده اند. چگونه ممكن است در طول 23 سال، مسلمانان هيچ نام مشخصى براى كتابشان نداشته باشند؟! دليل ديگرى براى شهرت نام قرآن وجود دارد كه عبارت از استعمال اين عنوان در قرآن به صورت علم و اسم خاص است كه در فصل پنجم به تفصيل از آن سخن خواهيم گفت. علت شيوع نام مصحف پس از رحلت پيامبر(ص)، مساله كتابت و تدوين قرآن بود. صحيفه به چيزى كه گسترده باشد اطلاق مى گردد و از اين رو، صفحه اى را هم كه بر آن مى نويسند، صحيفه گويند و مصحف مجموعه اى از صحيفه هاى نوشته شده است كه بين دو جلد قرار گرفته باشد. بنابراين، چون پس از رحلت، يكى از مهم ترين وظايف مسلمانان جمع آورى صحف نوشته شده قرآنى و يا كتابت قرآن به دست بعضى از نويسندگان صحابه بود، اين نام در چنين زمانى و فضايى شايع گرديد. در همان زمان نيز مصحف، اسم براى هر كتاب مجلد بوده است، خواه قرآن باشد يا غير آن. محمد بن سيرين مى گويد: لماتوفي النبي(ص) اقسم علي ان لايرتدي برداء الا لجمعة حتى يجمع القرآن في مصحف. ابوالعاليه مى گويد: انهم جمعوا القرآن في مصحف في خلافة ابي بكر. كلينى در كافى به نقل از امام صادق(ع) آورده است: من قرا القرآن في المصحف متع ببصره . در روايت معروف زيد بن ثابت آمده است: فتتبعت القرآن اجمعه فكانت الصحف عند ابي بكر . همين اوراق و صفحات، پس از مرگ عمر در دست دخترش، حفصه بود تا آن كه هنگام جمع آورى قرآن در زمان عثمان، وى طى پيامى به حفصه به او اطمينان داد كه: ان ارسلي الينا بالصحف ننسخها في المصاحف ثم نردها اليك . در تمام روايات فوق و ده ها روايت ديگر، آن چه مطرح است جمع قرآن در مصحف، يعنى يك كتاب مجلد است; يعنى مصحف در همان معناى لغوى خود به كار رفته است (32) .
گزيده مطالب
1. اسامى قرآن عبارتند از: قرآن ، كتاب ، ذكر و فرقان . 2. نام مصحف پس از رحلت پيامبر به جهت جمع آورى قرآن در يك مجلد رايج گشت. 3. براى قرآن برخى نزديك به هشتاد وصف ذكر نموده اند. بعضى از مشهورترين اوصاف قرآن عبارتند از: مجيد، كريم، حكيم، عظيم، عزيز، مبارك، مبين، عربى، بشير و نذير.1. روض الجنان و روح الجنان فى تفسير القرآن، ج 1، ص 8. 2. البرهان فى علوم القرآن، ج 1، ص 371 - 373; و ر.ك: الاتقان، ج 1، ص 159. 3. دكتر محمود راميار، تاريخ قرآن، ص 31 و 32. 4. القرآن الكريم و روايات المدرستين، ج 1، ص 274. 5. بروج(85) آيه 21. اين عنوان 55 مورد به همين صورت و 9 مورد به صورت قرآنا به كار رفته است. 6. ص(38) آيه 29. اين عنوان نزديك به صد مورد براى قرآن به كار رفته است. 7. انبياء (21) آيه 50 و نيز حجر (15) آيه 9. اين واژه در بيست مورد براى قرآن به كار رفته است. 8. فرقان (25) آيه 1. 9. ر.ك: مناهل العرفان، ج 1، ص 15. 10. ر.ك: علت علم بودن قرآن ، ص 52. 11. ق (50) آيه 1 و نيز ر.ك: بروج (85) آيه 21. 12. واقعه (56) آيه 77. 13. يس (36) آيه 1 و2; و نيز ر.ك: يونس(10) آيه 1. 14. حجر (15) آيه 87. 15. فصلت (41) آيه 41 و42. 16. انبياء (21) آيه 50; ص (38) آيه 29. 17. حجر (15) آيه 1. 18 و 19. زمر (39) آيه 23. 20. يوسف (12) آيه 2. 21. زمر (39) آيه 28. 22. ص (38) آيه 1. 23 و 24. فصلت (41) آيه 2 و 3. 25. كهف (18) آيه 1 و 2. 26. دكتر محمود راميار، تاريخ قرآن، ص 9. 27. همان، ص 11 و 12. 28. اصول كافى، ج 2، ص 599; بحار الانوار، ج 89، ص 17، حديث 16. 29. علوم القرآن عند المفسرين، ج 1، ص 70. 30. ر.ك: البرهان في تفسير القرآن، ج 1، ص 9 - 14 با نقل سى حديث. 31. ر.ك: بحار الانوار، ج 89 و 90، كتاب القرآن. 32. براى توضيح بيشتر ر.ك: القرآن الكريم و روايات المدرستين، ج 1، ص 264 - 277.