فصل سوم: نمونه هايى از متشابهات (1)
به طور قطع روشن ترين نمونه ها و مصاديق آيات متشابه را در قرآن، بايد در ميان آيات مربوط به صفات و افعال خداوند جست. اين مجموعه از آيات در كنار آيات ديگرى كه به هدايت و ضلالت انسان ناظرند و يا مسائلى نظير وحى و موجودات غيبى را بيان مى كنند، امر را براى عده اى مشتبه ساخته است. شايد بتوان گفت كه از همان قرن نخست تا به امروز در برخورد با اين گونه از آيات، برداشت هاى متفاوتى پديدار گشته كه بعضا انحرافى بوده و به پيدايش فرقه هاى گوناگون انجاميده است. در يك بررسى كوتاه و صرفا براى آشنايى با علل پديدارى اين فرقه ها، كه مستندات هريك، شمارى از آيات قرآن كريم بوده است، اين آيات را مرور مى نماييم و همين جا يادآور مى شويم كه مذاهب انحرافى به وجود آمده در برداشت از آيات قرآن دو مساله را از ياد برده بودند: يكى آن كه در برخورد با آيات (به عنوان مثال آيات مربوط به هدايت) ضرورى است كه آيات ديگر در همان زمينه را نيز مورد توجه قرار داده و از مجموع آيات به نتيجه رسيد. ديگر آن كه علاوه بر بررسى همه جانبه آيات قرآن در يك زمينه خاص، بايد اين گونه آيات را با محكمات قرآن سنجيده و با آيات مادر منطبق نمود. احتمال ديگرى كه در مورد برخى از هواداران مذاهب انحرافى، نظير مجسمه يا جبريه و امثال آنان مى رود، اين است كه گرايش ابتدايى به تجسيم يا جبر در آنان وجود داشته و در هنگام برخورد با قرآن طبعا آنان متوجه آياتى گرديده اند كه به ظاهر دلالت بر سمانيت خداوند، يا جبر مى كرده است، و چون با چنين پيش فرضى به قرآن روى آورده اند، در مقام توجيه آيات دسته مقابل برآمده و در نتيجه به انحراف كشيده شده اند.مرورى بر آيات متشابه
الف) اوصاف الهى
1. ثم استوى الى السماء و هى دخان; (2) سپس آهنگ آفرينش آسمان كرد و آن بخارى بود. 2. ثم استوى على العرش; (3) آن گاه بر عرش استيلا يافت. 3. الرحمن على العرش استوى; (4) خداى رحمان كه بر عرش استيلا يافته است. از آيات فوق به غلط برداشت جا و مكان براى خداوند شده است. آياتى كه از دست خدا سخن گفته اند: (5) و يهود گفتند: دست خدا بسته است. دست هاى خودشان بسته باد و به سزاى آن چه گفتند، از رحمت خدا دور شدند. بلكه هر دو دست او گشاده است. 5. يدالله فوق ايديهم; (6) دست خدا بالاى دست هاى آنان است. 6. وان الفضل بيد الله يؤتيه من يشاء; (7) و فضل در دست خداست; به هركس بخواهد آن را عطا مى كند. آيه ديگر، آيه رؤيت است: 7. وجوه يومئذ ناضرة الى ربها ناظرة; (8) در آن روز صورت هايى شاد و مسرور است و به پروردگارش مى نگرد! آيات مربوط به اثبات عين ! 8. واصبر لحكم ربك فانك باعيننا; (9) و در برابر دستور پروردگارت شكيبايى پيشه كن كه تو خود در حمايت مايى. 9. اصنع الفلك باعيننا و وحينا; (10) زير نظر ما و به وحى ما كشتى را بساز. آيات مربوط به اثبات وجه ! 10. ولله المشرق والمغرب فاينما تولوا فثم وجه الله; (11) و مشرق و مغرب از آن خداست; پس به هر سو رو كنيد، آن جا روى به خداست. 11. كل من عليها فان ويبقى وجه ربك; (12) هر چه بر زمين است فانى شونده است. وذات باشكوه و ارجمند پروردگارت باقى خواهد ماند. آيه راجع به آمدن خداوند ! 12. وجاء ربك والملك صفا صفا; (13) و [فرمان] پروردگارت و فرشته ها صف درصف آيند. اندكى تامل در آيات گذشته و توجه به آيات ديگر كه آيات محكمات هستند، هرگونه ابهام را از آيات برطرف مى سازد و توهم جسمانيت را كه خداوند از آن منزه است، از ذهن دور مى نمايد. خداوندى كه مى فرمايد: لاتدركه الابصار وهو يدرك الابصار وهو اللطيف الخبير; (14) چشم ها او را درنمى يابند و اوست كه ديدگان را درمى يابد و او لطيف آگاه است. و نيز قرآنى كه در مورد خداوند مى گويد: ليس كمثله شى ء وهو السميع البصير; (15) چيزى مانند او نيست و اوست شنواى بينا، زمينه هرگونه تشبيه خداوند به انسان و موجودات مادى را از بين برده است. منظور از عرش و كرسى نيز، كه در قرآن ذكر گرديده اند، تدبير و اداره امور هستى است. در روايات نيز به دو صورت ذكر گرديده است: علم و همه موجودات غير از خداوند. و شايد منظور، تدبير فراگير الهى، كه منبعث از علم و قدرت اوست، باشد. (16) ب) افعال الهى
آياتى كه به ظاهر دلالت بر جبر و اختيار مى نمايند و هدايت و ضلالت انسان ها را به خدا نسبت داده و مشيت الهى را منشا ايمان و كفر و سعادت و شقاوت به حساب مى آورند: 1. فان الله يضل من يشاء ويهدى من يشاء. (17) (18)
(19)
(20)
(21)
(22)
(23)
(24)
(25) و در مورد نفى فعل و عمل از انسان: 10. فلم تقتلوهم ولكن الله قتلهم وما رميت اذ رميت ولكن الله رمى; (26) و شما آنان را نكشتيد بلكه خدا آنان را كشت و چون [ريگ] به سوى آنان افكندى، تو نيفكندى، بلكه خدا افكند. براى روشن شدن معناى اين آيات كه برخى با استناد به آنها قائل به جبر گرديده اند، توجه به آيات ذيل ضرورى است:
(27)
(28)
(29)
(30)
(31)
(32) (33) در كنار آيات فوق، آياتى وجود دارد كه جزا و پاداش الهى را منوط بر اعمال اختيارى خود انسان مى كنند: 8. وان ليس للانسان الا ما سعى وان سعيه سوف يرى. (34) (35)
(36) (37)
(38)
(39)
(40)
اينها نمونه هايى از آياتى است كه هدايت و ضلالت انسان ها را مربوط به خود آنها دانسته و زندگى و مرگ را صحنه و ميدان آزمايش آنها معرفى نموده است; تا هركه بخواهد ايمان آورد و هركه نخواهد به اختيار خويش كافر شود. در آيات دسته اول كه به ظاهر انسان ها نقشى در هدايت و ضلالت خود ندارند و اين خداوند است كه به مشيت خود آنها را هدايت و يا گمراه مى گرداند، منظور توفيق و عنايت الهى است براى كسانى كه مستعد دريافت فيض و رحمت خداوندند، و نيز خذلان و حرمان براى آنان كه از ياد خدا اعراض نموده اند. البته برخى، از آيات دسته دوم استفاده تفويض و اختيار مطلق نموده اند كه به آنان مفوضه گفته مى شود. اين گروه نيز به خطا رفته اند; زيرا در جمع بندى ميان آيات دسته اول و آيات دسته دوم و با توجه به روايات رسيده از اهل بيت:، انديشه دينى و قرآنى نه جبر مطلق و نه اختيار مطلق را بيان مى كند; بلكه حقيقت همان امر بين الامرين است. (41)
گزيده مطالب
1. روشن ترين مصاديق آيات متشابه را در آيات مربوط به اوصاف و افعال الهى بايد جست وجو نمود. 2. عدم بررسى همه جانبه آيات از يك سو و عدم ارجاع آيات متشابهات به آيات محكمات، كه تبيين كننده متشابهند، مهم ترين دليل گرفتارشدن به متشابهات و پديدآمدن فرقه هاى انحراف در دين بوده است. 3. احتمال ديگر در زمينه علت برداشت انحرافى از آيات وجود پيش فرض هايى بوده است كه با آن به سراغ آيات قرآن رفته اند و در نتيجه هر گروه به سمت آياتى متوجه گرديده اند كه گرايش و زمينه قبلى به آن داشته اند. 4. در اوصاف الهى، ظاهر برخى از آيات كه در آنها اثبات عرش و كرسى، يد، وجه، رؤيت و آمدن براى خداوند است ايجاد تشابه نموده است; در حالى كه با اندك توجهى، بطلان توهم جسمانيت خداوند روشن مى شود. 5. در زمينه افعال الهى و اعمال انسان ها، ظواهر برخى از آيات كه همه چيز را به مشيت الهى مربوط مى داند، و اين كه اوست كه هدايت مى كند و يا گمراه مى نمايد و ، باعث انحراف و اشتباه بعضى گرديده كه به جبر قائل گشته اند. آيات فراوان ديگرى نيز وجود دارد كه به روشنى انسان را موجودى مختار دانسته و سعادت و شقاوت را به خود او نسبت مى دهد و در يك جمع بندى و با توجه به روايات دينى، مساله امر بين الامرين مورد توجه قرار مى گيرد.1. ر.ك: التمهيد، ج 3، ص 82 به بعد. 2. فصلت (41) آيه 11. 3. فرقان (25) آيه 59; سجده (32) آيه 4. 4. طه (20) آيه 5. 5. مائده (5) آيه 64. 6. فتح (48) آيه 10. 7. حديد (57) آيه 29; آيه 45 سوره ص معناى يد در اين آيات را روشن مى كند: واذكر عبادنا ابراهيم واسحاق ويعقوب اولى الايدى والابصار كه ايدى به معناى نيرو و قدرت است. 8. قيامت (75) آيه 23. 9. طور (52) آيه 48. 10. مؤمنون (23) آيه 27. 11. بقره (2) آيه 115. 12. رحمن (55) آيه 27. 13. فجر (89) آيه 22. 14.انعام (6) آيه 103 . 15. شورى (42) آيه 11. 16. ر.ك: التمهيد، ج 3، ص 122 - 126. 17. فاطر (35) آيه 8. 18. بقره (2) آيه 26. 19. ابراهيم (14) آيه 4. 20. انعام (6) آيه 111. 21. همان، آيه 107. 22. اعراف (7) آيه 30. 23. همان، آيه 178. 24. بقره (2) آيه 142. 25. انسان (76) آيه 30. 26. انفال (8) آيه 17. 27. عبس (80) آيه 12; مدثر (74) آيه 55. 28. مزمل (73) آيه 19. 29. كهف (18) آيه 29. 30. انسان (76) آيه 3. 31. زمر (39) آيه 41. 32.بقره (2) آيه 256 . 33. انفال (8) آيه 42. 34. نجم (53) آيه 40. 35. غافر (40) آيه 17. 36. مدثر (74) آيه 38. 37. بقره (2) آيه 286. 38. كهف (18) آيه 30. 39. ملك (67) آيه 2. 40. انعام (6) آيه 160. 41. توضيح بيشتر در اين زمينه را بايد در كتب اصول عقايد در بحث جبر و اختيار جست وجو نمود.