بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
.پس بنگر كه پيروزي از آن كيست ؟ مادرت به عزايت بنشينداي پسر مرجانه ! . . . پس ابن زياد به خشم آمد و بر افروخت . . . . علي (ع) : قد كان لي اخ يسمي عليا ، قتله الناس . فقال له ابن زياد : بل الله قتله ، فقال علي بن الحسين : الله يتوفي الانفس حين موتها . . . فغضب ابن زياد فقال : و بك جرأش لجوابي و فيك بقية للرد علي ! اذهبوا به فاضربوا عنقه ( 1 ) . . . از مجموع روشن مي شود كه پسر زياد مي خواست منطق جبرگرائي در عين عدل گرائي را پشتوانه كار خود قرار دهد .هر جرياني بالاخره به يك فلسفه اي براي پشتيباني و حمايت احتياج دارد . جنگ تبليغاتي آنجا است كه فلسفه ها با هم مي جنگند . اهل بيت پيغمبر ، يكي از آثار وجوديشان اين بود كه نگذاشتند فلسفه اقناعي دشمن پا بگيرد . كار ديگرشان اين بود كه از نزديك ، به وسيله خود دشمن توانستند با مردم تماس بگيرند ، در صورتي كه قبلا آحاد و افراد جرأت تماس نداشتند . زينب از تريبون دشمن استفاده كرد . استفاده از تريبون دشمن در حقيقت جنگ را تا خانه دشمن كشيدن است . استفاده [ اهل بيت امام ] از فرصت براي معرفي شخصيت واقعي خود كه كوفه را تبديل كردند به پايگاه انقلاب .
1- تو كه هستي ؟ فرمود : من علي بن الحسين ام . گفت : مگر علي بن الحسين را خدا نكشت ؟ حضرت فرمود : برادري داشتم به نام علي كه مردم او را كشتند .