بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید . امثال اسكندر و نادر و شاه اسماعيل هدفهاي بزرگ داشتند ، اما هدفهاي مقدس نداشتند . آنها خودخواهي ها و جاه طلبيهاي بزرگ بودند نه آزاديخواهان و حقيقت طلبان و خير خواهان و بشردوستان و خداپرستان بزرگ . كسي قيام كند براي اينكه به آب و ناني برسد ، جاه و مقامي كسب كند ، پول و ثروت و قدرتي تحصيل كند و به قول حنظله بادغيسي براي كسب مهتري و يا به قول ناسيوناليستها براي تعصبات ملي و وطني قيام كند ، چنين قيامي مقدس نيست بلكه از آن نظر كه مستلزم وسيله قراردادن ديگران است محكوم است ، خواه موفق شود و خواه شكست بخورد.چنين قيامي معامله و تجارت است كه گاهي سود دارد و گاهي زيان ، نه سود بردنش اهميتي دارد و نه زيان بردنش . اينگونه قيامها مبارزه شخص با شخص است به خاطر منافع ، و به همين دليل بي ارزش است .اينكه امام به تبعيت از پدر بزرگوارش مي فرمود : اللهم انك تعلم انه لم يكن ما كان منا منافسة في سلطان . . . ناظر به اينست كه درد ما و آرزوي ما چه بوده است . ولي اگر قيام و مبارزه ، مبارزه شخص با شخص نبود ، مبارزه به خاطر منافع نبود ، بلكه مبارزه با نوعي عقيده و نوعي رژيم مبتني بر ظلم و فساد و شرك و بت پرستي و براي رهائي بشريت از بردگيهاي اجتماعي و خطرناكتر اعتقادي ، و بالاخره براي نجات بشريت از چنگال عفريت جهل و ضلالت و هيولاي ظلم و استبداد و استثمار بود ( و بذل مهجته فيك ليستنقذ عبادك من الجهالة و حيرش الضلالة ) و به انگيزه امر خدا و تحصيل رضاي حق بود كه ان صلاتي و نسكي و محياي و مماتي لله رب العالمين ، بر اساس از خود گذشتگي و فداكاري بود ، و خلاصه اگر خالصا لوجه الله بود و هيچ منفعتي نداشت بلكه منافع را به خاطر حقيقت به خطر انداخت ، چنين مبارزه اي چون جلوه اي از روح حقيقت پرستي بشر است و بر ضد خودپرستي بشر است و چون مصداق اني اعلم ما لا تعلمون است طبعا تقدس و تعالي و عظمت پيدا مي كند . چنين مبارزه اي مصداق هجرت الي الله و الي الرسول است كه در حديث آمده است .به عبارت ديگر يك بعد قداست مربوط است به اينكه درد صاحب نهضت چه نوع دردي است و آرزويش چه نوع آرزويي است . قيام امام حسين اين عنصر را در حد اعلي واجد بود . منافعش كاملا تأمين مي شدولي او حاضر شد براي نجات جهان اسلام و براي نجات مسلمين از چنگال ظلم ، جان و مال و تمام هستي خود را به خطر بيندازد . از اين جهت آن حضرت صد در صد يك شهيد و يك پاكباخته است بلكه سيد الشهداء و سالار پاكباختگان است .عامل دومي كه به يك نهضت قداست و تعالي و جنبه جاوداني مي دهد شرايط خاص محيط است ( 1 ) . چراغ در روز روشن هيچ ارزشي ندارد و در شب مهتاب و هواي صاف و آسمان پرستاره ارزش كمي دارد ولي در تاريكي مطلق كه چشم چشم را نمي بيندارزش زيادي دارد ، مانند آبي است كه در بيابان بر تشنه اي ببارد ، يا باراني است كه در شدت بي آبي و خشكي و عطش محصول از ابر فرو ريزد . و به عبارت ديگر عامل دوم نوع قدرتي است كه با آن درگير شده اند ، در مقابل فرعونها ، نمرودها ، انا ربكم الاعلي ها ، 1- قبلا گفتيم اينگونه قيامها برقي است در ميان ظلمتها ، شعله مقدسي است در ميان اختناقها و استبدادها و ظلمها ، ستاره اي است كه در تاريكي شب براي گمراهان طلوع مي كند ، بلكه مظهر عشق است نه عقل حسابگر عادي آشي و معاشي .