همانا من در روز هزيمت ( گريز از
جنگ ) تصميم برفرار گرفتم ، و چيزي مرا باز نگرداند جز اين سخن ابن اطنابه انصاري : " عفت و ورزيدگي من و اينكه خواستم با بهائي گران ستايش را براي خود بخرم و نفسم را بر ناگواريها واداشتم ، و بر فرق دليري كه خود را مي پايد كوفتم ، و به نفس خود وقتي بي تابي و غضب مي كرد گفتم سرجاي خود باش تا ستايش شوي يا استراحت كني همه اينها باعث شد كه از ميدان كارزار نگريزم ، تا از آثار صالح و شايسته دفاع كنم و از آبروي نيك خود حمايت نمايم البته استشهاد به شعر حكمت عيب ندارد ، همانطوري كه اباعبدالله هم در ايام حركت به كربلا به اشعار يكي از انصار تمثل جست - سأمضي و ما في الموت . . . - ولي اين بيان كلي معاويه كه مي گويد : اجعلوا الشعر اكبر همكم خيلي خطرناك است و به علاوه خيلي فرق است بين آن اشعار و اين اشعار . جرجي زيدان در جلد چهارم " تمدن اسلام " ص 131 مي گويد : " در نظر بني اميه مردم سه دسته مي شدند : اول فرمانروايان كه خود عربها بودند ، دوم موالي يعني بندگان ( مسلمانان آزاد شده ) آنان ، سوم ذميها ، چنانكه معاويه راجع به مردم مصر مي گويد : اهل آن كشور سه دسته ناس ، شبيه ناس ، نسناس و يا لا ناس ( جانور ) [ مي باشند . ] طبقه اول عربها و دوم موالي و سوم ذميان يعني قبطيان هستند " . در جلد چهارم ، جرجي زيدان فصلي دارددر سياست دولت در عصر اموي . وي راجع به اينكه امويها به اهل ذمه سخت مي گرفتند براي پول و اگر پول مي داد او را خيلي گرامي مي داشتند ارجاع مي كند به " خطط " مقريزي . مواطن ظهور شجاعت حسيني ( شجاعت بدني ) مواطن ظهور مروت حسيني مواطن ظهور صبر مواطن ظهور غيرت و حميت و اباء نفس توجه به خدا( 1 )
رضا و تسليم
در كتاب " راهنماي دانشوران " اين رباعي را به ركن الدين محمود خوافي نسبت مي دهد :
غواصي كن گرت گهر مي بايد
سر رشته به دست يار وجان در كف دست
دم نازدن و قدم زسرمي بايد
غواصان را چار هنر مي بايد
دم نازدن و قدم زسرمي بايد
دم نازدن و قدم زسرمي بايد
، از چهار جهت : يكي اينكه سر رشته كار در دست ديگري است يعني امر و فرمان از خدا است ، طرح و نقشه شخصي و تبعيت از هواي نفس نيست . دوم خطرناك بودن اقدام و در معرض كام اژدهاها و نهنگهاي اجتماع رفتن ،
و هر لحظه خطر اينست كه تصادف با يك نهنگ عظيم الجثه بشود و او را به كام بكشد . سوم دم نازدن و دهان بستن و حركت كردن نظير سربازي كه در فرمان فرمانده خودش هست و همينكه فرمان رسد دست بالا
1- [ در نسخه دستنويس استاد شهيد در زير هر يك از تيترهاي فوق محلي براي توضيح قرار داده شده است ولي مطلبي نوشته نشده است ] .