اخلاق معاويه فضيلت نبود - حماسه حسینی جلد 3

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

حماسه حسینی - جلد 3

مرتضی مطهری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید


اخلاق معاويه فضيلت نبود

ضمنا اين نكته بايد معلوم باشد كه آن حلم و آن صبر در شرع به مناقب نبوت خاندان خويش افتخار مي كردند ، يا حداقل دست آنها را بگيرد و آرام آرام آنها را به سوي صفاتي سوق دهد كه با اين صفات موجود در آنها تفاوت داشته باشد و به مزايايي بكشاند تا جاي آن مزايائي را كه در بني هاشم بود پر كند . . . و حال آنكه پيش از ظهور نبوت و پس از آن خلق و خوي عملي آنها كه ناشي از بهره گيريهاي تجاري و مطامع سياسي بود بر آنها حاكم بود .

و از همين جهت در ميان بني هاشم سراني به آن اخلاقيات شريف مشهور شدند و در ميان بني اميه سراني به اين خلق و خوي ننگين . از آنان ( بني هاشم ) صفات بردباري و صبر و آزمودگي و تيزهوشي و خوش فكري انتشار يافت ، چنانكه از اينان صفات حيله گري و آز و راحت طلبي و خوشگذراني شهرت گرفت . [ و از نظر ]عقل فضيلت شناخته مي شود كه براي زندگي ابزار خلق نشده باشد بلكه مولود فضيلت طلبي و كمال طلبي و شرافت نفس باشد . آن صبر و حلمي كه يك تاجر يا يك سياسي براي رسيدن به مقصود انتخاب مي كند فقط يك ابزار استو ارزش وسيله را دارد . آن ، كمال و علو نفس و ارزش ذاتي نفس و مقام انساني و خلافت الهي شمرده نمي شود . اين نكته بسيار مهم است . عليهذا اگر مي گوئيم اخلاق خوب امويها ، فقط خوب مادي است . اخلاق زندگي و سياسي امروز نيز از همين قبيل است .

اخلاقي كه ما كياول مي گويد و حتي اخلاق ديل كارنگي از همين قبيل است . اين اخلاقها مولود اصولي عالي نيست مولود تجارت و سياست و راه يافتن به زندگي است . در " راهنماي دانشوران " جلد اول ذيل عنوان " حيص بيص " ( شهاب الدين ابوالفوارس سعد بن محمد بن سعد بن صيفي معروف به ابن صيفي كه از فقهاء شافعيه به شمار آمده ) از ابن خلكان نقل مي كند كه نصرالله محلي ( يا مجلي ) گفت : در خواب علي بن ابي طالب را ديدم و گفتم : شما مكه را فتح كرديد و گفتيد آنكس كه به خانه ابوسفيان در آيد آمن است و آنگاه آنها با فرزندت حسين كردند آنچه كردند . گفت مگر اشعار ابن صيفي را نشنيده اي ؟ گفتم نه . گفت از خودش بشنو .

از خواب كه برخاستم به خانه " حيص بيص " رفتم و خوابم را گفتم . بانگش به گريستن بلند شد و گفت اين اشعار را ديشب نظم كردم و سوگند ياد كرد كه آن را بر هيچكس نخوانده ام و آنگاه خواند :




  • ملكنا فكان العفو منا سجية
    و حللتم قتل الاساري فطالما
    فحسبكم هذا التفاوت بيننا
    و كل اناء بالذي فيه ينضح ( 1 )



  • فلما ملكتم سال بالدم ابطح
    غدونا علي الاسري فنعفو و نصفح
    و كل اناء بالذي فيه ينضح ( 1 )
    و كل اناء بالذي فيه ينضح ( 1 )



1- ترجمه : حكومت كه در دست ما آمد عفو و بزرگواري روش ما بود و چون به دست شما رسيد خون در سرزمين ابطح جاري شد . شما كشتن اسيران را روا شمرديد ولي ما از اسيران گذشتيم و آنها را بخشوديم . همين تفاوت ميان ما و شما بس كه از كوزه همان برون تراود كه در اوست .

/ 224