بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
و حمايتگرى جز خاندان خود ندارم».و اينك سخن وى را كه هنگام دفن فاطمه، پسر عمويش پيامبر را با آن خطاب ميكند، بشنويد: «اى پيامبر خدا، از من و از دخترت كه در جوار تو فرود آمده بزودى به تو پيوست، بر تو درود باد اى پيامبر خدا، از برگزيدهى تو صبر من كم گرديد و طاقت و توانائيم از دست برفت، جز آنكه براى من در فراق عظيم و مصيبت ناگوارت شكيبائى جا دارد». در قسمت ديگرى از اين سخن چنين مىگويد: «اما اندوه من تمام نشدنى و شبم به بيدارى خواهد گذشت تا آنكه خداوند، سرائى كه تو در آن اقامت كردهاى براى من برگزيند» و هم اكنون به اين رويداد توجه كنيد: از نوف بكالى كه يكى از خطبههاى على (عليه السلام) را بازگو ميكند، نقل كردهاند كه گفت: امير المؤمنين اين خطبه را در كوفه براى ما ايراد كرد. او در اين حال بر بالاى سنگى كه آن را جعدة بن هبيره مخزومى براى حضرت نصب كرد ايستاده بود. جبهاى پشمين به تن داشت و بند شمشير و كفش پايش از برگ درخت خرما بود. او در ضمن سخنانش گفت: «آگاه باشيد آنچه از دنيا روى آورده بود اينك پشت كرده، و آنچه پشت كرده بود هم اكنون روى آورده است، و بندگان نيكوكار خدا عازم كوچ كردن شدند و كمى دنياى بىبقا را به فراوانى آخرت