بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
كار بزرگ، كوچك و كار كوچك، بزرگ جلوه مىكند و زيبائى به زشتى و زشتى به زيبائى تبديل مىشود و حق به باطل آميخته مىگردد.البته حكمران بشر است و از كارهائى كه مردم از او پنهان مىدارند اطلاع ندارد، و حق هم داراى نشانههائى نيست كه به سبب آنها انواع راستى از دروغ شناخته شود، و تو يكى از اين دو نفر هستى: يا كسى هستى كه در بخشيدن حق سخاوت دارى، پس سبب پنهان بودن تو در برابر حق واجبى كه عطا كنى يا كار نيكوئى كه بجاى آورى چيست(1) يا كسى هستى كه از بخشش امتناع مىكنى، پس بزودى مردم از درخواست از تو، دست برمىدارند و از بخشش تو مأيوس مىشوند(2) با اين كه بيشتر احتياجات مردم به تو از قبيل: شكايت از ستم يا درخواست انصاف در معامله، از چيزهائى است كه براى تو زحمتى ندارد.حكمران، نزديكان و درباريانى دارد كه در ميان آنها خودسرى، درازدستى و كم انصافى در معامله وجود دارد. بنا بر اين تو با بريدن عوامل اين حالات، ريشه آنان را قطع كن(3) و هرگز به اطرافيان و(1). يعنى چرا از اداى حق مردم و بجا آوردن كار نيك پنهان مىشوى(2). منظور اين كه: اگر مردم در تأمين خواستههاى خود از تو مأيوس شدند به زودى از تو دور مىگردند، بنا بر اين نيازى به پنهان شدن تو نيست.(3). يعنى با بريدن عوامل تجاوز، ريشه فساد آنان را از مردم جدا كن. البته اين در صورتى است كه آنان را از تصرف در شئون مردم جلوگيرى كنند.