بخشی از زیبایی های نهج البلاغه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

بخشی از زیبایی های نهج البلاغه - نسخه متنی

جورج جرداق؛ مترجم: محمدرضا انصاری محلاتی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

يكى كننده اشياء دانست. به عبارت ديگر علم، موجودات را از اين نظر كه تجزيه و تحليل آنها لازم است، مورد بررسى قرار مى‏دهد، اما هنر، موجودات را از اين جهت كه در ظاهر جدا جدا ولى در واقع يكى هستند، بررسى مى‏كند. يعنى همه اشياء را به وحدت وجودى بازگشت مى‏دهد و ميان مظاهر گوناگون وجود، ارتباط كاملى برقرار مى‏سازد. مسئله ادب نيز از همين وحدت برخوردار است.

اگر فلاسفه در اعصار اخير به وحدت وجود پى برده‏اند، اديب از روزى كه انسان وجود يافته و احساسات ادبى و هنرى در اعماق او ريشه داشته، به وحدت وجود پى برده است. اين بدان جهت است كه رهبر فيلسوف، عقل و قياس اوست و اين دو چيز براى يك انسان زنده، محدود است. اما راهنماى اديب، الهام و احساسات او مى‏باشد كه بصورت يك پديده سريع و درخشان از تمام هستى او حكايت مى‏كند.

اگر نظر فيلسوف را با نظر اديب مقايسه كنيم بايد بگوئيم: نظر فيلسوف به جهان هستى، سطحى و در حكم وحدت تفاعلى و تكاملى است. زيرا فيلسوف تنها به كمك عقل- كه جزئى از انسان زنده محسوب مى‏شود- نخست مشاهده و بررسى و مقايسه مى‏كند، آن گاه نظر قطعى خود را اعلام مى‏دارد، اما اديب هميشه بطور مستقيم با جهان هستى و حيات سر و كار دارد. زيرا او از عقل، سليقه، سرشت، خيال و احساسات و خلاصه از تمام هستى خود الهام مى‏گيرد. از اين رو اديب سابقه‏دارتر و عميق‏تر از فيلسوف است. اديب از اول، استاد و راهنماى‏

/ 309