بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
آن همه عظمت يكى از اين لباسها را به تن نداشت». راستى اگر وحدت وجود نبود و زيبائى، مدار وجود واحد را تشكيل نمىداد و ربط دهنده اجزاى آن از آغاز تا انجام نبود، كجا خاكها، صخرهها و ابرهاى آسمان مىتوانستند اين زيبائى و جمال را بوجود بياورند همين زيبائى و جمال است كه مدار انديشه و احساسات هنرمند- اين آفريدگار كوچك- را تشكيل مىدهد حضرت مسيح نيز سخنى جالب دارد. او در آن هنگام كه گروهى زن زناكارى را كه تن به قانون آنان داده بود نزد وى آوردند، به آنان چنين خطاب كرد: «بايد از شما مردم، آن كس كه گناهكار نيست اين زن بدكاره را سنگسار كند» شاعر بزرگ ديگرى از زبان سليمان بن داود چنين سخن مىگويد: «روزگارى مىگذرد و روزگارى مىآيد، اما زمين در طول زمان بحال خود باقى است. خورشيد طلوع ميكند و خورشيد غروب ميكند، آن گاه بسوى جايگاهى كه از آنجا طلوع نموده مىشتابد. باد، راهى جنوب مىشود و بسوى شمال گردش ميكند، در مسير خود مىچرخد و سپس به مدارهاى خود باز مىگردد رودها همه به دريا مىريزند و دريا پر نمىشود آن گاه به همان جائى كه از آنجا جارى شدهاند باز مىگردند تا دوباره جارى شوند» در جاى ديگر مىگويد: