شمیم ولایت نسخه متنی
لطفا منتظر باشید ...
عبد سالك به وسيله نافله به خدا نزديك ميشود، تا آنجا كه محبوب خدا ميشود، زيرا اين نافله را اولاً از روي محبت خدا به جاي ميآورد، نه براي محو
سيئات يا جبران نقص فرائض و ثانياً آنقدر سير در وادي محبت را ادامه ميدهد تا از محبّ خدا بودن به محبوب خدا شدن نائل شود. وقتي عبد سالك محبوب خدا شد و خدا محبّ او، همه مجاري ادراكي و تحريكي او به عهده خدا است. اگر او ميفهمد، با نور علمي خدا ميفهمد و اگر كاري انجام ميدهد، با قدرت خدا انجام ميدهد. اگر ميشنود، با سمع خدا ميشنود و اگر ميبيند، با بصيرت الهي ميبيند و اگر سخن ميگويد، با زبان الهي سخن ميگويد.چنين انساني نه در مسايل علمي درمانده ميشود، نه اشتباه ميفهمد و نه عجز و معصيت در كار او راه دارد. وقتي سخن به اين مقام رسيد، اگر خدا را بخواند او را اجابت ميكند و اگر چيزي از خدا بخواهد، خداوند به او عطا خواهد كرد.از اين روايت استفاده ميشود كه عبد سالك بايد محبوب خدا شود تا بتواند بهره ببرد. بسياري از سالكان هستند كه محبّ خدا هستند، اما محبوب خدا نيستند. قرآن ميفرمايد: (إنْ كنتم تحبّون اللّه فاتّبعوني يُحْببكم اللّه)[1]؛ به دنبال حبيب خدا رفتن انسان را حبيب خدا ميكند و وصول به اين مرتبه طليعه مقام ولايت است.باري دست كوتاه و همت سالكاني كه در وادي هراس از دوزخ يا بيابان شوق به بهشت رحل اقامت افكندهاند، يا از اين منزل گذشته، اما گذرگاه محبت خدا و محب حق بودن را منزلگاه پنداشتهاند، به بلنداي اين جايگاه رفيع نميرسد، بلكه همتي والا و تلاشي مستمر و مجاهدهاي توانفرسا لازم است تا اين عطيه گرانقدر الهي بهره آنان گردد، گرچه ممكن است بندهاي بيخون دل مجذوب حق گردد و سالكي بيخون جگر محبوب او شود.