غزل کوهي
بر کنده ي تمام درختان جنگلينام ترا به ناخن برکندماکنون ترا تمام درختان
با نام مي شناسند
نام ترا به گرده ي گور و گوزن
با ناخن پلنگان بنوشتم
اکنون ترا تمام پلنگان کوه ها
اکنون ترا تمام گوزنان زردموي
با نام مي شناسند
ديگر نام ترا تمام درختان
گاه بهار زمزمه خواهند کرد
و مرغ هاي خوشخوان
صبح بهار نام ترا
به جوجه هاي کوچک خود ياد خواهند داد
اي بي خيال مانده ز من دوست
ديگر ترا زمين و زمان
از برکت جنون نجيب من
با نام مي شناسند
اي آهوي رمنده ي صحراي خاطره
در واپسين غروب بهار
نام مرا به خاطر بسپار