قصايد و قطعات و ابيات پراكنده ى به هم پيوسته - دیوان اشعار نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

دیوان اشعار - نسخه متنی

رودکی سمرقندی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

قصايد و قطعات و ابيات پراكنده ى به هم پيوسته





  • گر من اين دوستى تو ببرم تا لب گور
    ار مير نخواهم كه بماند به جهان
    هر كرا رفت، همى بايد رفته شمرى
    پوپك ديدم به حوالى سرخس
    چادركى ديدم رنگين برو
    اى پرغونه و باژگونه جهان
    جهانا چنينى تو با بچگان
    نه پاذير بايد ترا نه ستون
    به حق نالم ز هجر دوست زارا
    قضا، گر داد من نستاند از تو
    چو عارض برفروزى مي بسوزد
    نگنجم در لحد، گر زان كه لختى
    جهان اينست وچونينست تا بود
    به يك گردش به شاهنشاهى آرد
    توشان زير زمين فرسوده كردى
    از آن جان تو لختى خون فسرده
    گرفت خواهم زلفين عنبرين ترا
    هر آن زمين كه تو يك ره برو قدم بنهى
    هزار بوسه دهم بر سخاى نامه ى تو به تيغ هندى گو دست من جدا بكنند
    به تيغ هندى گو دست من جدا بكنند



  • بزنم نعره وليكن ز تو بينم هنرا
    مير خواهم كه بماند به جهان در ارا
    هر كرا مرد، همى بايد مرده شمرا
    بانگك بر برده با بر اندرا
    رنگ بسى گونه بر آن چادرا
    مانده من از تو به شگفت اندرا
    كه گه مادرى و گاه مادندرا
    نه ديوار خشت و نه زآهن درا
    سحر گاهان چو بر گلبن هزارا
    ز سوز دل بسوزانم قضا را
    چو من پروانه بر گردت هزارا
    نشينى بر مزارم سوكوارا
    و همچونين بود اينند، يارا
    دهد ديهيم و تاج وگوشوارا
    زمين داده بريشان بر زغارا
    سپرده زير پاى اندر سپارا
    به بوسه نقش كنم برگ ياسمين ترا
    هزار سجده برم خاك آن زمين ترا
    اگر ببينم بر مهر او نگين ترا اگر بگيرم روزى من آستين ترا
    اگر بگيرم روزى من آستين ترا


/ 61