2461. چون دل من جست ز تن بازنگشتى چه شدى
2462. طوطى و طوطى بچه اى قند به صد ناز خورى
2463. آه چه ديوانه شدم در طلب سلسله اى
2464. هر طربى كه در جهان گشت نديم كهترى
2465. آمده اى كه راز من بر همگان بيان كنى
2466. اى كه به لطف و دلبرى از دو جهان زياده اى
2467. كعبه طواف مي كند بر سر كوى يك بتى
2468. نيست بجز دوام جان ز اهل دلان روايتى
2469. آه خجسته ساعتى كه صنما به من رسى
2470. جان به فداى عاشقان خوش هوسى است عاشقى
2471. سوخت يكى جهان به غم آتش غم پديد نى
2472. چشم تو خواب مي رود يا كه تو ناز مي كنى
2473. آب تو ده گسسته را در دو جهان سقا تويى
2474. ريگ ز آب سير شد من نشدم زهى زهى
2475. باز ترش شدى مگر يار دگر گزيده اى
2476. هين كه خروس بانگ زد وقت صبوح يافتى
2477. سركه هفت ساله را از لب او حلاوتى
2478. باز چه شد تو را دلا باز چه مكر اندرى
2479. پيش از آنك از عدم كرد وجودها سرى
2480. اى دل بي قرار من راست بگو چه گوهرى