اى خواب به روز همدمانم چونك ديك بر آتشم نشاندى يك لحظه كه من سرى بخارم از خشم دو گوش حلم بستى ما را به جهان حواله كم كن بگشاى رهم كه تا سبكتر يارى فرما، قلاوزى كن اى آنك تو جان اين نقوشى تيزآب توي، و چرخ ماييم تو خورشيدى و ما چو ذره از بهر سكنجبين عسل ده گه خيره ى تو، كه تو كجايى گه خيره ى بسط خويش و ايار گاهى مس و گاه زر خالص ترجيع دو، ذوق و ميل ايچى گه شاد بخوردنست و تحصيل چون نخل، گهى به كسب ميوه گه حاتم وقت اندر ايار ما يا آنيم و اين دگر فرعور زانك مركب از دو ضديم ور زانك مركب از دو ضديم
تا بي كس و ممتحن نمانم در ديك چه مي پزي، چه دانم اى عشق نمي دهى امانم تا نشنوى آهوه وفغانم اى جان چو كه من نه زين جهانم جان را به جهان جان رسانم تا رخت بكوى تو كشانم ترجيع كن گرين بنوشى سرگشته چو سنگ آسياييم از كوه برآى تا برآييم ما خود همه سركه مي فزاييم گه خيره ى خود كه ما كجاييم يا قبض كه مهره در رباييم گاه از پى هردو كيمياييم در دادن و در گرفتن از چى گه شاد به خرج آن و تحليل گاهى به نار آن و تنزيل گه عباسى به طوف و زنبيل يا غير تويم بي دو تبديلتذليل نباشدى و تبجيل تذليل نباشدى و تبجيل