رباعیات نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

رباعیات - نسخه متنی

سیف الدین محمد فرغانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید


رباعيات




  • در خانه ى دل عشق تو مجمع دارد
    در شعر تخلص به تو كردم كه وجود
    نظمى است كه از روى تو مطلع دارد



  • و از دادن جان كار تو مقطع دارد
    نظمى است كه از روى تو مطلع دارد
    نظمى است كه از روى تو مطلع دارد






  • اى من همه بد كرده و ديده ز تو نيك
    حد بدى و غايت نيكى اين است
    كز من به تو بد به من رسيده ز تو نيك



  • بد گفته همه عمر و شنيده ز تو نيك
    كز من به تو بد به من رسيده ز تو نيك
    كز من به تو بد به من رسيده ز تو نيك






  • بر كرده ى خويشتن چو بگمارم چشم
    اى ديده ى شوخ بين كه من چندين سال
    بد كردم و نيكى از تو مي دارم چشم



  • بر هم زدن از ترس نمي يارم چشم
    بد كردم و نيكى از تو مي دارم چشم
    بد كردم و نيكى از تو مي دارم چشم






  • اى نور تو آمده نقاب رخ تو
    هر دل كه هواى تو برو سايه فگند
    در ذره ببيند آفتاب رخ تو



  • خورشيد زكاتى ز نصاب رخ تو
    در ذره ببيند آفتاب رخ تو
    در ذره ببيند آفتاب رخ تو






  • اى سوخته شمع مه ز تاب رويت
    اين طرفه كه دل گرم نشد با تو مرا
    جز وقت زوال آفتاب رويت



  • و ز خط تو افزون شده آب رويت
    جز وقت زوال آفتاب رويت
    جز وقت زوال آفتاب رويت






  • هر بوسه كز آن تنگ دهان مي خواهى
    در ظلمت خط او نگر زير لبش
    از آب حيوة اگر نشان مي خواهى



  • عمرى است كه از معدن جان مي خواهى
    از آب حيوة اگر نشان مي خواهى
    از آب حيوة اگر نشان مي خواهى






  • خط تو كه ننوشت كسى ز آن سان خوش
    آورد به بنده شاهدى خوش گرچه
    شاهد كه خط آرد نبود چندان خوش



  • چون شمع وصال در شب هجران خوش
    شاهد كه خط آرد نبود چندان خوش
    شاهد كه خط آرد نبود چندان خوش






  • گر ز آن توام هر دو جهانم بستان
    بازآى به پرسش و ببين چشم ترم
    لب بر لب خشكم نه و جانم بستان



  • با كى نبود سود و زيانم بستان
    لب بر لب خشكم نه و جانم بستان
    لب بر لب خشكم نه و جانم بستان






  • عشقت كه به دل گرفته ام چون جانش
    وز غايت عزت كه خيالت دارد
    در خانه ى چشم كرده ام پنهانش



  • در دست و به صبر مي كنم درمانش
    در خانه ى چشم كرده ام پنهانش
    در خانه ى چشم كرده ام پنهانش






  • در ديدن اين مدينه ى زمزم آب
    زيرا كه درو مقام دارد امروز
    ركنى كه ازو كعبه ى دلهاست خراب



  • از مكه اگر سعى كنى هست صواب
    ركنى كه ازو كعبه ى دلهاست خراب
    ركنى كه ازو كعبه ى دلهاست خراب






  • دل را چو به عشق تو سپردم چه كنم
    من زنده به عشق توام اى دوست وليك
    از آرزوى روى تو مردم چه كنم



  • دل دادم و اندوه تو بردم چه كنم
    از آرزوى روى تو مردم چه كنم
    از آرزوى روى تو مردم چه كنم






  • اى كرده غم عشق تو غمخوارى دل
    رويت كه به خواب در نديده ست كسش
    ديده نشود مگر به بيدارى دل



  • درد تو شده شفاى بيمارى د
    ديده نشود مگر به بيدارى دل
    ديده نشود مگر به بيدارى دل






  • آنى كه منور است آفاق از تو
    اين محنت نو نگر كه در خلوت وصل
    تو با دگرى جفتى و من طاق از تو



  • محروم بماندم من مشتاق از تو
    تو با دگرى جفتى و من طاق از تو
    تو با دگرى جفتى و من طاق از تو






  • شب نيست كه از غمت دلم جوش نكرد
    اى جان جهان هيچ نياوردى ياد
    آن را كه تو را هيچ فراموش نكرد



  • و از بهر تو زهر اندهى نوش نكرد
    آن را كه تو را هيچ فراموش نكرد
    آن را كه تو را هيچ فراموش نكرد



/ 2