از ديدگاه عرفان، حج واجب زيارت عام يا اعم و حج عمره زيارت خاص يا اخص ناميده شده است. حج واجب از آن جهت به زيارت عام نامبردار گشته كه به جهت عمومى بودنش، به منزله قيامت است; همانطور كه در قيامت، همه در محضر حضرت حق حضور مى يابند و با خداى خود ملاقات مى كنند و در واقع همانگونه كه قيامت روز زيارتِ اعم است، حج نيز به لحاظ شباهتش به قيامت، روز زيارت عام نام گرفته است. از اين رو، عظمتى كه حجّ واجب دارد و شكوه و هيبتى كه ايام حج از آن برخوردار است، هيچ عبادتى به پاى آن نمى رسد. بايد گفت كه حج، رستاخيز در دنيا و يا رستاخيز دنيايى اسلام است. اما حجّ عمره، به عموميت حج واجب نيست; زيرا هر زمانى، گروهى به زيارت خانه خدا مشرّف مى شوند لذا آن را زيارت اصغر يا اخص ناميده اند.هريك از اين دو نوع حج، خصوصيتى داشته و از حيثيت خاصى بر ديگرى فضيلت دارند. خصوصيت و فضيلت حجّ واجب و برترى آن بر عمره، در بسيارىِ اعمال و مناسك آن است. عمره نيز از آن جهت كه به زمان خاصى مقيّد نبوده، و هر زمانى مى شود به جا آورد، بر حجّ واجب فضيلت و برترى دارد. بنابراين هريك از اينها، با اين كه از جهتى بر ديگرى برترى دارند ولى در مجموع با هم برابر مى شوند.محى الدين عربى مى گويد: با توجه به آنچه گفته شد، هيچ يك از اينها بر ديگرى فضيلت ندارند; زيرا اگر يكى از جهتى فاضل است از جهت ديگر مفضول است، پس در نهايت با هم برابرند و اين تنها چيزى است كه در دستگاه الهى بدين شكل موجود است; زيرا همه ماسوى الله قابل مفاضله (قبول كننده زيادت و نقصان) هستند، جز مسأله حج. حتّى در اسماء خدا نيز مفاضله هست كه بعضى از آنها اسم هاى اعظم و بعضى ديگر غير اعظم اند.