همزاد پنهان - زمین و زمان نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

زمین و زمان - نسخه متنی

نادر نادر پور

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید














همزاد پنهان

مردي که راز آفرينش را

در تيشه ي خارا شکاف خود نهان مي ديد

مردي که داوود پيمبر را پس از مردن

در مرمري بيجان حياتي جاودان بخشيد

مي گفت : اي ياران

تنديس ها در سنگ پنهانند

من ، لايه هاي زائد بي شکل مرمر را

با ضربه هاي تيشه ام ، از گرد هر تنديس

بر خاک مي ريزم که تا او را عيان سازم

آري ، من تنديسگر جانانه مي کوشم

تا پرده از آن پيکر پنهان براندازم

زيرا که در چشمت خيال من

تنديس ها از پشت مرمر ها نمايانند

اکنون که من الفاظ آن پير توان را

در خاطر خود باز مي يابم

پيکر تراش ديگري را نيز مي بينم

کز آسمان با ضربه هاي تيشه ي
جادو

ذرات اندام مرا بر خاک مي ريزد

تا آن هيولاي کريه استخواني را

از ژرفناي من برون آرد

وان را بسان شاهکاري کوچک و گمنان

در گوشه اي از کارگاه خويش بگذارد

چهره پرداز هراس انگيز

مانند آن پيکر تراش پير ، مي گويد

اي آدميزادان ! شما را در تن خاکي

دشمن به جاي دوست ، پنهان است

من ، لايه هاي زايد اندامتان را دور مي ريزم

ا دشمن پنهان ، عيان گردد

او ، از نخستين لحظه ي هستي

همزاد انسان است









/ 33