موضع گيريهايى تابناك - هدایتگران راه نور نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

هدایتگران راه نور - نسخه متنی

سید محمدتقی مدرسی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

موضع گيريهايى تابناك

گذرى كوتاه به رويدادها

بنى اميّه خاندانى بودند كه نسبشان از طريق اميّة بن حرب، به قريش مى رسيد.

اينان در زمان جاهليّت با بنى هاشم سر ستيز و دشمنى داشتند،تا آنكه پيامبرصلى الله عليه وآله به تبليغ رسالت اسلامى در ميان مردم بر انگيخته شد.

اين قبيله، سر سختانه با رسالت پيامبر به مبارزه برخاست، امّا سر انجام در برابر امواج نيرومند آن به زانو در آمد و تا مدّتى تسليم آن شد.

پس از رحلت پيامبرصلى الله عليه وآله و رويدادهاى تكان دهنده و سختى به وقوع پيوست.

بنى اميّه اميدى به بازگشت به صحنه سياسى نداشتند تا آنكه خلافت به عثمان رسيد.

آنگاه بود كه آنان بارقه اى اميدوار كننده يافتندوبه تعقيب آن پرداختند.

تقدير خواست كه عثمان كشته شود همچنان كه تاريخ مقدّر كرد كه پسران عموى او به خونخواهى او برخيزند.

از اين لحظه تاريخ بنى اميّه درحكومت اسلامى آشكار مى شود.

معاويه با امام على عليه السلام، خليفه شرعى، به بهانه گرفتن انتقام خون عثمان، به ستيزه برخاست و چون ياران فراوانى به گرد خود جمع كرد،خويشتن را خليفه مردم اعلام كرد و سپس پيشتر رفت و گفت: من وفرزندانم پادشاهيم ومردم بندگان ما هستند و پست تر از ما.

سلسله بنى اميّه بر مردم حكم مى راندند.

بنابر اين كه صاحب اختيارآنانند ومردم بايد فرمانبردار آنها باشند وگرنه شمشير و انواع و اقسام قتل و شكنجه در انتظار آنان است.

انقلابهايى از سوى مردم در مخالفت آشكار با اوضاع تيره زمان صورت پذيرفت و اگر چه تمام آنها به شكست انجاميد، ريشه هاى آنهاباقى ماندند تا بار ديگر قوّت بگيرند و مردم را در راه انقلاب هدايت كنند.

تقريباً تمامى اين انقلابها به انگيزه خونخواهى امام حسين عليه السلام فرزنددخت گرامى رسول اللَّه صلى الله عليه وآله ، كه براى احياى حقّ، با باطل به ستيزبرخاست و به فجيع ترين شكل به شهادت رسيد، صورت مى گرفت.

امّا بنى عبّاس فرقه اى بود كه خود را به عموى پيامبر منتسب مى كرد.

اين گروه سوابق غير قابل توجهى در تاريخ مبارزه با سياست حكومت بنى اميّه داشتند، امّا همين سوابق غير قابل اعتنا، ويژگى و اعتبارى در ميان مردم مخالف با سياست امويّان براى آنها به ارمغان آورده بود.

سال انقلاب فرا رسيد و انقلاب نماينده خود را به خراسان يعنى تقريباًآخرين نقطه از ديار اسلام، جايى كه ياران انقلاب حضور داشتند، گسيل كرد تا انقلاب را در وقت معين خود، آشكار سازند.

ابو مسلم خراسانى فردى بود كه به ضرورت دگرگون ساختن اوضاع،به هر طريق كه باشد، ايمان داشت و جز اين امر به چيزى ديگر معتقدنبود.

در واقع اين باور او را كور و كر ساخته بود و همين اعتقاد راسخ،موفقيّت وكاميابى بنى عبّاس را در انقلابشان نسبت به ساير مخالفان بنى اميّه، فراهم مى ساخت.

زيرا انقلابيون غالباً از دست يازيدن به محرّمات و لو اينكه پيروزى آنها هم منوط به همين محرّمات باشد، خوددارى مى ورزيدند در حالى كه ياران و هوا خواهان بنى اميّه از هيچ اقدامى كه به سلطه آنها كمك مى كرد و يا دشمنانشان را طعمه مرگ و نابودى مى ساخت فرو گذار نمى كردند بنابر اين اگر گروهى باهمين شيوه به مبارزه با آنها برمى خواست، احتمال پيروزى دو طرف در اين نبرد برابر بود.

ابو مسلم در ميان منتسبان به نهضت نوين عبّاسى شخص منحصر به فردى نبود بلكه بيشتر رهبران اين نهضت نظير و هم طراز وى بودند آنان در راه رسيدن به سرورى و حكومت هيچ مانعى نمى شناختند و تمسّك به هر كارى را براى رفع موانع، روا و مجاز قلمداد مى كردند.

ابو مسلم از كوفه، مركز رهبرى نهضت، دستوراتى را دريافت كرد كه در يكى از قسمتهاى آن چنين آمده بود:
همانا تو مردى از ما، اهل بيت، هستى.

وصيّت مرا حفظ كن.

به اين قبيله از يمن توجّه داشته باش و با آنان همراه شو و از پس آنان مسكن بگير و ربيعه را در كارشان متّهم ساز، امّا در باره مضر بدان كه آنان نخستين دشمنان هستند، پس به هر كس مشكوك شدى او را بكش و اگرمى توانى كارى كنى كه در خراسان كسى به عربى سخن نگويد، اين كار راانجام ده و هر جوانى كه )قامتش( به پنج وجب مى رسد و به او ظنين شدى به قتلش رسان و با اين پير مرد، سليمان بن كيد، مخالفت مكن و ازفرمانش سر متاب و چون كار بر تو دشوار شد از طرف من تنها به او بسنده كن.

والسلام.

/ 25