هدایتگران راه نور نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

هدایتگران راه نور - نسخه متنی

سید محمدتقی مدرسی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

ابو مسلم بخصوص احتياج به دريافت چنين اوامر و وصايايى نداشت،زيرا چنان كه گفته شد وى مردى بى نهايت خونريز بود.

وى چه بسيار ازرهبران مخالفان را به خانه خويش مهيمان كرد و آنگاه آنان را به خيانت كُشت و يا چه بسيارى مردان صالح و نيكو كار را امان داد، امّا پس از آن امان نامه خود را نقض كرد.

و به سختى به قتلشان رساند.

بى گناهان بسيارى به دست ابو مسلم كشته وحرمتهاى بسيارى بدون دليل به دست او دريده شدند و.

و.

رهبران كوفى نيز در ارتكاب جنايت دست كمى از ابو مسلم نداشتند.

آنان با مردى از بنى هاشم به نام محمّد بن عبداللَّه(8) بيعت كردند.

چون فرصت را مناسب ديدند، انقلاب را به سرقت بردند و آن را به انحصارخويش در آوردند وبه ياران و ياوران خويش و حتّى به مؤسس انديشه انقلاب )ابو مسلم( سخت گرفتند و با كسى كه اندكى قبل با وى دست بيعت داده بودند، از در خلاف در آمدند و اورا گرفتند و به خيانت كشتند.

اين همان ابو مسلم، پايه گذار حكومت عبّاسيان است كه منصور به اوخيانت مى كند و او را به بدترين شكل به قتل مى رساند.

همچنين وى در حقّ عيسى بن موسى خيانت مى كند و او را از منصب ولايت عهدى كه روزى به عنوان تقدير از خدمات گرانقدر وى به او اعطاكرده بود، بر كنار مى كند.

بنى عبّاس همچنين در حقّ كسانى همچون ابو سلمه خلال، يعقوب بن داوود، فضل بن سهل، جعفر برمكى، يحيى حسنى و.

كه خدمات شايانى براى حكومت آنان انجام داده بودند و مى بايست از آنان تقديروسپاسگزارى مى شد، خيانت روا داشتند.

موضع امام صادق
برخى بر اين باورند كه عصر امام صادق عليه السلام مناسب ترين ومساعدترين دوران ها بود.

اگر امام دست به ايجاد يك انقلاب مذهبى حقى مى زد كه طى آن خلافت به كسى كه شايستگى عهده دارى آن را از نظر خداورسولش داشت، برمى گشت.

چرا كه اين عصر، دوره تحوّل وبسيارحساسى در تاريخ اسلامى به حساب مى آمد كه در آن پرده هايى كه زمان بر روى واقعيّتها و حقايق دينى كشيده بود كنار رفته بود، امّا واقعيّت غيراز اين ادّعاست.

واقعيّت آن است كه امام صادق حتّى يك روز هم نتوانست در صحنه سياسى دعوت خود را اظهار كند.

امويّان، چنان كه گفتيم، از هيچ گونه جنايتى در راه خاموش ساختن آتش انقلاب مخالفانشان باك نداشتند در حالى كه آن حضرت هرگز در راه حقّ به باطل پناه نبرد و براى اجراى عدل و داد از ظلم و ستم يارى نجست.

بنى عبّاس هم نه خوش كردارتر از برادران اموى خود بودند و نه براى استحكام بخشيدن به پايه هاى حكومت خود از امويّان در خونريزى ونيرنگ بازى خوددارتر.

از همين رو بود كه آنان توانستند حكومت بنى اميّه را به سختى در هم بكوبند و بدين سان حكومت بنى اميّه با باطل درهم كوفته شد و ميان اين دو طايفه معارضه گرديد.

همچنين، بنى عبّاس از هر حركتى براى دعوت بنى هاشم سود جستندواز نارضايتى عمومى اى كه طالبيون به وجود آورده بودند، بهره بردارى كردند وپيوسته آرزوها و آرمانهاى بزرگ مردم را در گوش آنان بازمى خواندند.

از همين رو برپايى يك انقلاب شيعى امكان پذير نبود.

بخصوص انقلابى كه در آن از ريختن خونهاى بى گناهان و دريدن حرمتهاى مقدّس، خود دارى شود.

يكى از دلايل نبود امكانات قيام درعصر عبّاسيان اين است كه طايفه اى از پسر عموهاى امام چه در عصرايشان و چه بعد از آن، انقلاب كردند، امّا به موفقيّت دست نيافتندوسرنوشت آنان همان سر نوشتى بود كه پدرانشان در عصر امويّان با آن رو به رو گشتند.

با وجود اين موارد، امام صادق عليه السلام در انديشه استحكام پايه هاى انقلابى فكرى بود كه به انقلابى سياسى نيز ختم مى شد.

اين مقصود با نشرو گسترش بى پرده و روشن حقايق دينى و تاريخى كه منجر به ايجادفضايى شايسته براى كاشتن تخم انقلاب فكرى و سياسى مى شد، به دست مى آمد، تا آنجا كه مطرح شد امام موسى بن جعفرعليه السلام، فرزند بزرگوارامام صادق، همان قائم آل محمّد است!! اين مسأله در حقيقت تعبيرى بود از باز گرداندن حكومت غصب شده وحقّ پايمال شده آل محمّدصلى الله عليه وآله به آنان، زيرا شيعه از رهگذر اين امر از رعايتها و توجّهات گسترده اى كه در دگرگون ساختن اوضاع سياسى تأثيرات بزرگى داشت، بر خوردارگشتند، امّا هوا خواهان و پيروان نهضت شيعى با افشاى اين راز و اين نقشه به نهضت خيانت كردند و نتيجه آن شد كه امام كاظم عليه السلام را دستگيركردند و براى سالهاى بسيار در بند انداختند و بدترين شكنجه هاومصيبتها را در حقّ شيعه روا داشتند.

امّا روح انقلابى كه امام صادق آفريده بود، همچنان تا پس از مرگ هارون الرشيد، در زمان امام رضا نوه امام ششم، روشن و پاينده بود و به اعلان ولايت عهدى آن حضرت كه در واقع راهى مستقيم براى باز گرداندن خلافت به فرزندان على عليه السلام بود، منجر شد.

/ 25