هدایتگران راه نور نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

هدایتگران راه نور - نسخه متنی

سید محمدتقی مدرسی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

منصور، امام صادق را در آن ساعت فرا خواند.

من با آن حضرت درخانه )منصور( بر خورد كردم.

او لبهايش را مى جنباند، امّا نفهميدم چه مى خواند.

ناگهان ديدم قصر موج مى زند، انگار كه كشتى است در ميان امواج درياها، و ديدم كه ابو جعفر منصور با پا و سر برهنه و در حالى كه دندانهايش به هم مى خورد و زانوانش مى لرزيد در برابر جعفر بن محمّدقدم مى زد.

او يك لحظه سرخ و لحظه اى ديگر زرد مى شد.

بازوى ابوعبداللَّه را گرفته بر تخت حكومتش بنشاند وخود همچون بنده اى دربرابر آقايش، فراروى آن حضرت نشست وگفت:
اى پسر رسول خداصلى الله عليه وآله چرا در اين ساعت بدين جاى آمدى؟
امام فرمود: من براى اطاعت از خدا و پيامبرش و اميرالمؤمنين كه سرافرازى اش مستدام باد، به نزد تو آمدم.

منصور گفت: من تو را فرانخوانده بودم و فرستاده اشتباه كرده است.

آنگاه گفت: هر حاجتى دارى بگو؟
آن حضرت پاسخ داد: من از تو مى خواهم كه مرا بى جهت فرانخوانى.

منصور گفت: هر چه خواهى تو را باد.

آنگاه آن حضرت به سرعت بازگشت وخداى را بسيار سپاسگزارى كرد.

منصور لحاف و پوستين خواست و خوابيد و تا نيمه شب از خواب بيدار نشد.

چون بيدار شد من در آن هنگام بر بالين او بودم.

منصور گفت:بيرون نرو تا قضاى نمازم را كه از من فوت شده به جاى آورم كه مى خواهم سخنى با تو بگويم.

چون قضاى نمازش را به جاى آورد به من روى كرد و از حوادث ترسناكى كه به هنگام آمدن امام صادق عليه السلام برايش رخ داده بود، سخن گفت همين حوادث موجب شده بود كه منصور از كشتن امام صادق دست باز دارد وآن حضرت را مورد تعظيم و احسان قرار دهد.

محمّد مى گويد: به منصور گفتم: اى اميرالمؤمنين اين امرى شگفت نيست، زيرا ابو عبداللَّه وارث علم پيامبرصلى الله عليه وآله است.

جدّ او اميرالمؤمنين على عليه السلام است و اسما و ديگر دعاهايى پيش اوست كه اگر بر شب بخواندشان درخشان خواهد شد و اگر بر روز بخواندشان ديگر تيره وتاريك نخواهد شد و اگر بر امواج درياها بخواندشان، بر جاى خودبى حركت خواهند ايستاد.

بدين سان منصور هراز چند گاه امام را به نزد خود فرا مى خواند تاآنكه بالاخره وى را با دادن زهر به شهادت رساند.

مواضع تابان و نورانى امام صادق عليه السلام تنها در برابر منصور نبود.

بلكه آن حضرت مشابه همين مواضع را با واليان منصور نيز داشت كه از ميان آنها به دو نمونه زير اشاره مى كنيم:
1 - يك بار امام صادق عليه السلام نزد زياد بن عبداللَّه بود.

زياد گفت: اى فرزندان فاطمه فضيلت شما بر مردمان چيست؟ تمام فاطميون كه درمجلس حضور داشتند از بيم جان خود لب از پاسخ فرو بستند.

آنگاه امام فرمود: "همانا از فضل ما بر مردم اين است كه ما دوست نداريم از خاندان ديگر جز خاندان خودمان باشيم در حاليكه كسى ازمردم نيست كه دوست نداشته باشد از ما باشد"!
2 - داوود بن على، والى مدينه بود.

او به فرمانده نيروهايش دستورداد "معلى بن خنيس" يكى از سران برجسته شيعه و از ياران سخنور امام صادق عليه السلام را اعدام كند.

فرمانده نيز فرمان والى را به اجرا گذاشت چون"معلى" به شهادت رسيد، امام در حالى كه نسبت به حكم صادر شده ازسوى والى بسيار خمشگين بود، رو به او كرد و فرمود: دوست مرا كشتى وچيزى را كه از آنِ من بود گرفتى!! آيا نمى دانى كه مرد ممكن است درسوگ و عزاى فرزند خود آرام بنشيند، امّا در مقابل جنگ آرام نخواهدبود.

والى عذر آورد كه او قاتل مستقيم "معلى" نبوده است.

آنگاه آن حضرت نزد فرمانده نيرو رفت.

او به جُرم خود اعتراف كرد.

دستور داد گردنش را بزنند.

والى نيز او را به خاطر جُرمى كه مرتكب شده بود، گردن زد.

/ 25