رشد و پرورش امام
ولادت امام صادق در روزگار جدّش، امام زين العابدين، كه مراتب فضل و عظمتش همه آفاق را پر كرده بود، صورت پذيرفت.او در سايه تربيت جدّش كه تمام معانى بزرگى و عظمت را بدو مى آموخت و تمام مفاهيم فضيلت و كمال را به او آموزش مى داد، مى زيست.و همواره زهدو عبادت و تلاش و كوشش جدّش را در راه خدا نظاره گر بود.ديدن اين امور، تأثير بسيارى در روح او گذارد تا آنكه آن حضرت به سن دوازده سالگى رسيد.وقتى كليدهاى امامت عامه به پدرش امام باقرعليه السلام انتقال يافت وآن حضرت براى به جا آوردن تكاليف و مسئوليّتهاى خود به بهترين نحوقيام كرد، امام صادق عليه السلام جوانى نمونه و رشيد شده بود كه ديدگان شيعيان را به خود معطوف مى ساخت و آنان او را ششمين رهبر والاى خودمى پنداشتند.سفر آن حضرت به شام
امويّان در دوران پايانى حكومت خود كه جريانهاى فكرى متناقض درميان امّت اسلام رواج يافته بود، آخرين تلاشهاى خود را براى پوشاندن حقايق، واثبات متناقضات به كار مى گرفتند و مى كوشيدند رخدادهاى سياسى را با روش سياسى اسلاف منحرف خود، رتق و فتق كنند.يكى از امور شگفتى آفرين حكومت آنان در اين برهه آن بود كه همچنان كه سال تغيير مى كرد جامه خلافت نيز در ميان آنان دست به دست مى گشت به طورى كه مى توان گفت: سالى جديد آغاز نمى شد مگرآنكه خليفه اى جديد روى كار آمده باشد.علّت اين امر آن بود كه مردم،بنى اميّه را از خود طرد كرده بودند و از كرنش در برابر حكومت باطل آنان سر باز مى زدند.بويژه در اين برهه امام باقر از سختيها و ستمهاى امويّان بى بهره نبود،زيرا او پناهگاه حق و حق خواهان و پايگاه مظلومانى بود كه با سياست امويّان به ستيز برخاسته بودند.در آن برهه شيعه به خاطر اقدامات ستمگرانه بنى اميّه، به مصايب وشدايد بزرگى گرفتار آمد چنان كه امام باقر مى فرمايد:"سپس حجاج آمد.او شيعيان را به بدترين شكل مى كشت و آنان را به هر گمان و تهمتى دستگير مى كرد".اوضاع به گونه اى بود كه اگر كسى را زنديق و يا كافر مى خواندند،برايش خوشايندتر از آن بود كه وى را شيعى و هواخواه على عليه السلام بدانند.از آنجا كه خليفه اموى مى خواست حكومت خود را بر امام باقرتحميل كند و قدرت خود را به رخ او بكشد، درست همانند رفتارى كه جهان امروز سياست با مخالفان سياسى خود انجام مى دهد، آن حضرت رابه شام فرا خواند.امام باقر نيز فرزند عزيزش امام صادق را در اين سفر باخود برد.