بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
امّا توآنان را به ستم و ناروا كشتى در حالى كه قسم هاى سخت خورده و به آنان قول داده بودى كه به ايشان كارى ندارى.امّا بر خداوند، تجرى كردى وپيمان او را كوچك شمردى و همه آنان را از پاى در آوردى.آيا تو كشنده عمرو بن حمق صحابى رسول خداصلى الله عليه وآله و بنده صالحى كه عبادت او را ضعيف و بدنش را ناتوان و رنگ سيمايش را زرد كرده بودنيستى؟ تو پس از آنكه به او وعده امان داده و با او عهد بستى، او راكشتى.بدان سان كه اگر آهوان كوهى آن را مى فهميدند هر آينه از قله كوهها به پايين مى غلتيدند.آيا تو زياد بن سميه را، كودكى كه در بستر بنده اى از قبيله ثقيف به دنيا آمد به سوى خود نخواندى در حالى كه گمان كردى او فرزند پدرتوست.حال آنكه رسول خداصلى الله عليه وآله فرموده بود: الولد للفراش و للعاهرالحجر.امّا تو آگاهانه سنّت رسول خدا را وانهادى و بدون آنكه از جانب خداوند هدايتى داشته باشى از هوا و هوس خويش پيروى كردى.آنگاه اورا بر مسلمانان مسلّط ساختى و او اينك مسلمانان را مى كشد و دستها وپاهايشان را مى برد، چشمانشان را كور مى كند و بر تنه درختان به دارشان مى آويزد.گويى تو خود از اين امّت نيستى و اين امّت هم از تو نيستند؟! آيا تو كشنده حضرمى نيستى كه زياد در باره او به تو نوشت كه وى برآيين على، است و تو هم در پاسخش نگاشتى: هر كه بر آيين على است بكش و پيكر او را مُثله كن؟!" بدين سان امام حسين عليه السلام تا پايان اين نامه، تازيانه عذاب خويش رابرگرده معاويه و اقمار او فرود آورد.بدين گونه امام حسين در عهد معاويه زندگى كرد.او يگانه صدايى بودكه در برابر هر بدعتى رعد آسا مى غرّيد.تازيانه بزرگى بود كه بر مظهر هرعقب ماندگى يا افراط در جامعه فرود مى آمد.آن حضرت بسيارى ازانديشمندان و نام آوران را بر مى انگيخت و آنان را به ايجاد انقلاب وشورش بر حكومت گمراهان تشويق و ترغيب مى كرد.امّا آنان كسانى بودن كه منافع خود را بر مصالح دين ترجيح مى دادند و پيمانهاى خود راپاس نمى داشتند و اين در حالى بود كه ذمه اسلام قربانى دست هر تبهكاروجنايتگرى بود.امام حسين عليه السلام در برابر تجاوزات بنى اميّه عليه مصالح امّت اسلامى ومقدّسات دينى و نواميس آنان بسيار مقاومت و ايستادگى كرد.واقعيت آن است كه اگر ما بخواهيم اوضاع دينى حاكم در روزگار امام حسين را بدون وجود آن حضرت و قيام بزرگش در نظر بگيريم، آن دوره را بايد سياه ترين و تيره ترين و سخت ترين عصرى دانست كه بر مسلمانان سپرى شده است، در اين دوره تاريك و ظلمانى، بدون وجود ابا عبد اللَّه،دين خدا بسيار ضعيف و به انحراف نزديكتر شده بود.زيرا در آن هنگام هيچ نيرويى نبود كه بتواند در برابر اين موج سياه اموّى مقاومت كند مگر شخص ابا عبد اللَّه عليه السلام و مهاجران و انصارِ آگاهى كه در حلقه ياران آن حضرت بودند.